رزم‌آرا: «مجلس» را بر سر اقلیت‌ها خراب می‌کنم

رزم‌آرا: «مجلس» را بر سر اقلیت‌ها خراب می‌کنم
ایسنا
حاجعلی رزم آرا در کنار همسر و فرزندان

وقتی با مخالفت نمایندگان مجلس با درخواستش روبرو شد با عصبانیت گفت: «مسجد را بر سر آیت‌الله و مجلس را بر سر اقلیت‌ها خراب می‌کنم.» و با این سخنان تند به نمایندگان دوستدار آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق این پیام را داد تا زمانی که نخست‌وزیر است اجازه ملی شدن صنعت نفت ایران را نمی‌دهد.

به گزارش ایسنا، امروز ۱۶ اسفند ماه هفتاد و یکمین سالروز اعدام سپهبد علی رزم‌آرا به دست خلیل طهماسبی از اعضای جمعیت فداییان اسلام در سال ۱۳۲۹ است.

وقتی در صحن مجلس شورای ملیِ عصرِ پهلوی، در لابه‌لای میز و صندلی‌های چوبی، پا گذاشته می‌شود، گویی تاریخچه مذاکرات دوره‌های مختلف مجلس ورق می‌خورد. در جایی از تاریخ، در دوره شانزدهم، یک سپهبد پهلوی در دفاع از منافع شرکت نفت ایران و انگلیس و در مخالفت با طرح ملی شدن صنعت نفت کشورمان رو به نمایندگانِ هموطنش، گفت: «ما ایرانی‌ها یک لولهنگ – آفتابه گلی - هم نمی‌توانیم بسازیم. چه طور می‌خواهید نفت را ملی کنید؟»

علی و زندگی نظامی‌اش

علی در ۱۰ فروردین ۱۲۸۰ درست در شب عید قربان در تهران متولد شد و به همین خاطر کنیه «حاج علی» گرفت. تا قبل از ورود به مدرسه نظامی مشیرالدوله در ۱۷ سالگی در مکتب‌خانه و مدرسه الیانس، اقدسیه و دارالفنون درس خواند.

افسر بودن پدرِ علی در قزاقخانه قاجار تاثیر زیادی در نظامی شدن علیِ جوان در گارد سلطنت پهلویِ پدر و پسر و خدمت او در بریگارد مرکزی قزاق در دوره پهلویِ پدر داشت. او در سرکوب قیام جنگل در شمال و سرکوب قیام اسماعیل آقا سیمیتقو مشهور به اسماعیل شکاک در آذربایجان در قشون رضا شاه پهلوی حضور مؤثر داشت که نتیجه این خوش‌خدمتی‌ها درجه نایب دومی را برایش در پی داشت.

او که در کودتای سیاسی - نظامی سوم اسفند ۱۲۹۹ رضا خان و سید ضیاءالدین طباطبایی درجه‌دار قشون رضا خان بود به دلیل انجام چشمگیر مسوولیت‌های محوله در سال ۱۳۰۲ به درجه سلطانی ترفیع یافت. این اتفاق برای حاجعلی زمینه‌ساز استمرار ارتقاهای نظامی بعدی شد. او در سال ۱۳۰۲ همراه با سایر افسران جوان برای آموزش فنون نظامی جدید عازم فرانسه شد و دو سال در دانشگاه نظامی سن‌سیر فنون و مهارتهای نظامی پیشرفته را در رشته پیاده نظام، آموزش دید.

حاجعلی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۰۴ به درجه سرگردی ارتقاء یافت و فرمانده هنگ کرمانشاه شد. خدمت او در این پست به اندازه‌ای چشم‌گیر بود که در سال ۱۳۱۱ با حفظ سمت به کفالت فرماندهی تیپ لرستان نیز منصوب شد و در سال ۱۳۱۲ درجه سرهنگی گرفت. او در این درجه عشایر محلی استان لرستان را از مناطق مدنظر حکومت پاکسازی و روانه سایر بخش‌های استان کرد.

سرهنگ رزم‌آرا در سال ۱۳۱۴ به تهران منتقل شد و پس از تاسیس دانشگاه جنگ توسط سپهبد فرانسوا ژرژ ژاندر فرانسوی به عنوان معاون او منصوب شد و مامور تشکیل دایره جغرافیایی ارتش شد و چند ماه بعد معاون دروس دانشگاه جنگ برای آموزش تاکتیک، نقشه‌خوانی و جغرافیای نظامی شد.

حاجعلی رزم‌آرا در این سال با انورالملوک هدایت، خواهر صادق هدایت، نویسنده شهیر ایرانی ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر به نام‌های نوذر، هرمز، کامبیز، پرویز و سیمین شد.

او در سال ۱۳۱۸ به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و به عضویت شورای عالی نظام درآمد.

سرتیپ رزم‌آرا با آغاز جنگ جهانی دوم و حضور نیروهای متفقین در ایران در شهریور ۱۳۲۰، در یکی از جلسات شورای عالی جنگ که با حضور رضا خان برگزار شد پیشنهاد بی‌طرفی ایران در جنگ را مطرح کرد که مورد توجه رضا شاه پلهوی قرار گرفت.

با تبعید رضا شاه از ایران و بازنشسته شدن فرماندهان پیر ارتش، از متزلزل شدن ارتش در مهر ۱۳۲۰ جلوگیری کرد. او در این تاریخ که همزمان با تاج‌گذاری محمدرضا پهلوی به عنوان شاه جدید ایران بود، به فرماندهی لشکر یک تهران منصوب شد و مانع از متلاشی شدن سازمان ارتش شد و در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی ارتش را احیا کرد.

به دنبال بازنشسته شدن افسران با سابقه و یاران نظامی رضا شاه پهلوی، سرتیپ حاجعلی رزم‌آرا جانشین سرلشکر بوذرجمهری شد و به فرماندهی لشکر اول مرکز برگزیده شد و مدتی بعد به ریاست لشکر آمادگاه تعلیماتی ارتش ارتقاء یافت.

اتهام نیروهای متفقین در سال ۱۳۲۲ به برخی فرماندهان و امرای ارتش ایران مبنی بر تمایلات فاشیستی به بازداشت تعداد زیادی از آنها افسران ارشد ارتش ختم شد، اما این اتفاق زمینه رشد بیشتر سرتیپ رزم‌آرا را به وجود آورد. او در این سال به عنوان رییس ستاد ارتش شاهنشاهی منصوب شد.

محبوبیت رزم‌آرا نزد محمدرضا شاه و فرماندهان مافوق ارتش بستر انتصاب او به فرماندهی دانشکده افسری و دفتر نظامی شاه شد.

او در سال ۱۳۲۳ به درجه سپهبدی ارتقاء یافت و بار دیگر به عنوان رییس ستاد ارتش منصوب شد.

حضور مجدد رزم‌آرا در راس ارتش موجب به اجرا درآوردن پروژه حذف تیمساران مخالف و با نفوذ ارتش در تعامل بین رزم‌آرا و برخی روزنامه‌نگاران از طریق انتشار مجموعه جزواتی درباره زندگی فردی و نظامی تیمسارانِ مخالف رزم‌آرا شد.

در حالی که مذاکرات فرقه دموکرات آذربایجان با دولت احمد قوام‌السلطنه ادامه داشت، رزم‌آرا در آذر ۱۳۲۳ غافلگیر شد و به دستور محمدرضا شاه از ریاست ستاد ارتش برکنار شد و ۴۴ سالگی با بازنشستگی اجباری روبرو شد و سرلشکر حسن ارفع جایگزینش شد.

ورود سیاسی

با حذف ناگهانی رزم‌آرا از نظام، او از روابط دوران خدمتش استفاده کرد تا بار دیگر به قدرت برگردد. به این منظور با وساطت مظفر فیروز، نوه پسری عبدالحسین میرزا فرمانفرما صدراعظم احمد شاه قاجار و نوه دختری میرزا هدایت‌الله وزیردفتر، پدر دکتر محمد مصدق و تعدادی از رهبران حزب توده خودش را به احمد قوام‌السلطنه ملقب به حضرت اشرف، وزیر دربار محمدرضا شاه نزدیک کرد.

رزم‌آرا به واسطه سیاسمتداران با نفوذ دربار خود را به شاه نزدیک کرد و پس از نخست‌وزیری ابراهیم حکیمی و عبدالحسین هژیر نخست‌وزیر ایران شد.

در شرایطی که علی منصور، نخست‌وزیر وقت ایران قرار بود در مجلس شورای ملی استیضاح شود اما بر عکس روال معمول پنجم تیر ۱۳۲۹ به جای رفتن به صحن مجلس، استعفا داد و به عنوان سفیر ایران راهی ایتالیا شد و بعدازظهر همان روز حاجعلی رزم‌آرا توسط محمدرضا شاه مامور تشکیل کابینه جدید شد.

بازخورد نخست‌وزیری

پس از انتشار خبر نخست‌وزیری رزم‌آرا گروه‌هایی از بازار، دانشگاه و روحانیون به رهبری نواب صفوی با سر دادن شعار از منزل آیت‌الله کاشانی به سوی میدان بهارستان حرکت کردند و در آنجا اعلام مخالفت کردند.

روز ششم تیرماه ۱۳۲۹ دکتر مصدق اعلامیه‌های جبهه ملی و آیت‌الله کاشانی را که در مخالفت با حکومت رزم‌آرا صادر شده بود، قرائت کرد. در بخشی از اعلامیه جبهه ملی به امضای دکتر مصدق آمده بود: «دولت فعلی با انجام عملیات زیرپرده که بی‌شباهت به یک کودتای نظامی‌نیست، می‌خواهد زمام امور را بدست بگیرد»، «جبهه ملی... به هیچ وجه زیربار تحمیل حکومتی که با تشبث به اجانب با تحمیل و اسباب‌چینی بیگانگان و به رغم تمایلات عمومی‌روی کار آمده است، موافقت نخواهد کرد و افتخار خواهد داشت که در راه حراست شعائر ملی و دینی و نگهداری مشروطیت و دموکراسی، جان افراد خود را فدا کند.»

آذرماه ۱۳۲۹ نواب صفوی در پاسخ به تقاضای جبهه ملی از آنان دعوت کرد تا در جلسه‌ای حاضر شوند. فاطمی، بقایی، مکی، حائری‌زاده، نریمان و آزاد از جمله افرادی بودند که در آن جلسه شرکت کردند. مصدق بیمار بود و حائری‌زاده به نیابت از او در آن جلسه شرکت کرده بود.

نواب صفوی در آن جلسه چهار شرط را برای همکاری با جبهه ملی و حذف رزم‌آرا مطرح کرد. شرط اول محاکمه و مجازات کسانی که در جنایات دوره رضاخان مانند واقعه مسجد گوهرشاد، شهادت مدرس، قتل عام روحانیون دخالت داشته و هنوز زنده بودند. دوم تلاش برای برقراری فرهنگ اسلامی‌در کشور. سوم محاکمه و مجازات خوانین ظالم که کمترین اعتنایی به حقوق مردم نداشتند و چهارم برقراری عدالت اجتماعی در جامعه.

اعضای حاضر شروط را پذیرفتند. دکتر مصدق نیز متعهد شده بود که تصمیمات جلسه برای او هم لازم‌الاجرا باشد. برمبنای این مذاکرات و قول و قرارها نواب صفوی مطابق فتوای آیت‌الله کاشانی مبنی بر مهدورالدم بودن رزم‌آرا عده‌ای از اعضای فدائیان اسلام را مامور شناسایی نخست‌وزیر و برنامه‌های روزانه‌اش کرد.

ابتدا در یک تجمع اعتراضی آخرین اخطار به رزم‌آرا داده و اتمام حجت شد. آیت‌الله کاشانی هم با صدور بیانیه‌ای از مردم خواست تا در تجمع فدائیان اسلام شرکت کنند. واحدی در آن تجمع گفت: «رزم‌آرا برو، برو، برو! اگر نروی تو را می‌فرستیم. می‌دانی چطور؟ با یک تقه.»

رزم‌آرا و مجلس

دوره نخست‌وزیری رزم‌آرا به دلیل شرایط خاص سیاسی کشور مصادف شد با تشدید لابی‌گری‌های سیاستمداران انگلیسی و مدیران شرکت نفت ایران و انگلیس برای تصویب قرارداد گس – گلشائیان معروف به قرارداد ۱۹۳۳ و مخالفت سرسختانه دکتر محمد مصدق، آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی و حجت‌الاسلام سیدمجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی در داخل و خارج مجلس شورای ملی شد.

نامزد شدن دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی از اعضای جبهه ملی و هواداران ملی شدن نفت در انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی در سال ۱۳۲۸ از یک سو و ترور عبدالحسین هژیر از سوی اعضای جمعیت فداییان اسلام از سوی دیگر، کار نخست‌وزیر رزم‌آرا برای تصویب قرارداد الحاقی نفت معروف به قرارداد گس – گلشائیان در این مجلس را سخت کرد.

پیشنهاد دکتر محمد مصدق رییس فراکسیون اقلیت مجلس شانزدهم یک بار در اوایل کار این مجلس رد شد. این پیشنهاد تاکید داشت: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضا کنندگان زیر پیشنهاد می‌نماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست ملت ایران قرار گیرد.»

رد این پیشنهاد در مجلس اتفاقات و تنش‌های اجتماعی دامنه‌دار فراوانی را در میدان‌ها و خیابان‌های اصلی شهر به دنبال داشت. تظاهرات ضد استعماری بر علیه شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت رزم‌آرا با پشتیبانی و همکاری آیت‌الله کاشانی و سیدمجتبی نواب صوفی در سراسر کشور به راه افتاد.

نخست‌وزیر رزم‌آرا در حمایت از شرکت نفت ایران و انگلیس در برابر خواست مردم ایستاد و موجب بالا گرفتن تنفر عمومی از خود شد. دانشجویان دانشگاه تهران با شعار «نفت ایران باید ملی شود» در میدان بهارستان تجمع اعتراضی گسترده هزاران نفری برگزار کردند.

از سوی دیگر در داخل مجلس، جناب نخست‌وزیر در نشست‌های کمیسیون نفت و صحن علنی مجلس شورای ملی از تداوم قرار گرفتن امتیاز بهره‌برداری از صنعت نفت و گاز ایران توسط شرکت نفت ایران و انگلیس حمایت کرد.

او در مجلس شانزدهم خطاب به نمایندگان مردم، گفت: «ما ایرانی‌ها یک لولهنگ – آفتابه گلی - هم نمی‌توانیم بسازیم. چه طور می‌خواهید نفت را ملی کنید؟ بگذارید نفت دست انگلیسیها باشد. هر چه می‌گویند گوش کنید. این چه کاری است که شما می‌کنید؟»

رزم‌آرا در واکنش به مخالفت‌ها و مقاومت‌های شدید دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی در صحن علنی مجلس شورای ملی گفت: «مسجد را بر سر آیت الله کاشانی و مجلس را بر سر اقلیتها خراب می‌کنم.»

در پی بالا گرفتن مخالفت‌ها با طرح ضدایرانی نخست‌وزیر، جمعیت فداییان اسلام چاره کار را در ترور رزم‌آرا دید.

جنازه رزم آرا در پزشکی قانونی

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: رزم‌آرا: «مجلس» را بر سر اقلیت‌ها خراب می‌کنم