بازی با مهر شیخ و مهره‌ی شاه، اکبر کرمی - Gooya News

از بازی‌ها‌ی روزگار است که جمهوری نکبت اسلامی و انگاره‌ی ولایت فقیه دست‌کم در پهنه سیاسی ایران به کسی می‌رسد که شاید بتوان او را پدر روشن‌فکری ایرانی هم دانست. هم‌چنان که در یکی از نوشته‌‌ها قدیمی خویش آورده‌ام میزرا ملکم خان اولین کسی بود که به انرژی عظیم مذهبی در ایران و پتانسیل آن برای فشار آوردن به سلطان وقت پی‌برد و تلاشید که با شیرکردن میرزای شیرازی و قرار دادن او در برابر ناصرالدین شاه، از سلطان صاحب‌قران باج بگیرد و او را سر جای خود بنشاند!
وی برای اولین بار پیش‌نهاد کرد بالاترین مرجع مذهبی وقت یعنی میرزای شیرازی (که او را امام شرعی‏ امت می‏خواند) باید در راس حکومت قرار گیرد و پس از درگذشت او نیز علمای دین جمع شوند و برای جانشینی او از میان خود یک تن که اعلم و افضل و اعدل می‌باشد را به عنوان بالاترین‏ مقام حکومتی انتخاب کنند تا اداره‌ی حکومت در تحت ضوابط شرعی درآید. او مدعی می‌شود میرزای شیرازی، مجتهد زمانه است، دارای ولایت عظمی است و باید علیه ناصرالدین شاه قیام کند و دیگران نیز باید به عنوان ولی از او پیروی کنند.
در جایی می‌نویسد: «اگر امروز از آن مسند مقدس حکم صادرشود که به این دستگاه ظلم نباید اطاعت کرد و نباید مالیات داد یقین بدانید که در کل ایران هیچ مسلمانی نخواهد بود که از چنان حکم تمرد نماید.» (۱)

ام‌روز اما زمانه‌ی دیگری است؛ مهر شیخ رنگی ندارد و کف‌گیر این نادانی به کف دیگ خورده است؛ اما نادانی و نادان‌ها تمام نمی‌شوند. حالا شوربختانه گروهی به انرژی سلطنت در ایران چشم دوخته‌اند و می‌خواهند این بار با مهره‌ی شاه، شیخ را زمین بزنند. این جماعت از سرکشیدن استفراغ خود یا درگشته‌گان خود هم ابایی ندارد. این که چنین ترفندی پل پیروزی برای کنش‌گران سلطنت‌طلب جدید خواهد بود یا نه، در این نوشته چندان مطمع نظر من نیست، مساله‌ی من آن است که آیا با این چرخش‌ها‌ی تاریخی تاریخ تباه توسعه‌نایافته‌گی و دوران سیاه انحطاط هم در ایران خواهد چرخید؟

من چشم‌ام آب نمی‌خورد؛ سنت بسیار سخت‌جان‌تر از این حرف‌ها است، و در سپهر سیاسی ایران آثاری از حیات توسعه نیست! در زمین سخت و این افق کوتاه و تنگ چیزی بیش از بازتولید سنت دیده نمی‌شود.

در میان اپوزسیون جمهوری اسلامی در سال‌ها‌ی اخیر و پس از ناکامی‌ها‌ی اصلاح‌طلبان گروهی از کنش‌گران جوان و جویا‌ی نام آرام آرام از بدنه‌ی جریان اصلاح‌طلبی ایران بریده‌اند و به براندازی و سپس به جریانات سلطنت‌طلب پیوسته‌اند. اهمیت ندارد ما در پهنه‌ی سیاست ایران کجا ایستاده‌ایم، مطاله‌ی این خون تازه در شریان سلطنت‌طلب ایران اهمیت دارد. چه، هرچه ناامیدها‌ی بیش‌تر می‌شود امید بستن به آن انرژی هم بیش‌تر خواهد شد و سلطنت‌طلبی را چه ما خوش‌مان بیاید و چه نه، به بخشی از معادلات سیاسی در ایران آینده تبدیل خواهد کرد؛ و این در هر حساب و کتاب سیاسی بسیار اهمیت دارد. از آن‌جا که گروهی از این جوانان از انجمن مدرنیته و دمکراسی در واشنگتن آمده‌اند (که من هم یکی از بنیانگذران آن بودم) و به سلطنت‌طلبی دل‌بسته‌اند، بازشناسی و آسیب‌شناسی آن جریان برای من اهمیت دوچندان و شخصی هم دارد. امیدوارم روزی بتوانم از خاطراتی که از گذشته دارم و نیز از خطراتی که در آینده و در مسیر برساختن دمکراسی در ایران می‌بینم، دقیق‌تر و عمیق‌تر بنویسم. تا آن هنگام شما را به خواندن گفت و گو‌ی زیر که گفت‌وگو‌ی من با یکی از آن دوستان قدیمی است (و یکی از بنیان‌گذران فرشگرد است) و از حال و هوای دورانی حکایت دارد که آن نطفه‌ی نامبارک در حال بسته شدن بود، دعوت می‌کنم.

این گفت‌وگومیان من و بهزاد مهرانی در فیس‌بوک و بر سر یاداشتی که در نقد اسلام‌ستیزی نوشته بودم درگفت. گف‌وگویی که اگر چه به سلطنت و سلطنت‌طلبی مربوط نیس، اما می‌تواند عمق ایدیولوژیک و سایکولوژیک آن جوانان را بیرون بریزد و از ترس‌ها، خشم‌ها و رویاها‌ی آنان تاحدی پوس‌گیری کند.

کرمی- خداناباورانی که در خانواده‌ها‌ی باورمند و شریعت‌مدار بالیده‌اند به‌تر از هر گروهی طعم سرکوب، سکوت و سانسور را حتا در خانواده‌ها‌ی خود چشیده‌اند؛ اما با این همه خداناباوران در صف نخست دفاع از آزادی وجدان قرار دارند و باید قرار داشته باشند. اسلام‌ستیزی، یهود‌ستیزی، بهایی‌ستیزی و نفرت پراکنی‌هایی از این دست، واقعی‌اند؛ نمی‌توان و نباید آن‌ها را انکار کرد؛ باید آن‌ها را محکوم کرد و تا ریشه‌ها‌ی پنهان‌شان کاوید.
نفی اسلام‌ستیزی حتا به بهانه‌ی دفاع از حقوق قربانیان عقیدتی خطرناک است و نطفه‌‌ی خشونتی دیگر را با خود به اجتماع و جامعه می‌برد.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: بازی با مهر شیخ و مهره‌ی شاه، اکبر کرمی - Gooya News