سریال امانت قسمت ۳۴۴ سیصد و چهل و چهار

 

در عمارت،یامان کنار سحر می نشیند و عکس‌هایشان را در گوشی اش به او نشان می دهد و خاطراتشان را تعریف می کند.یامان می گوید که وقتی که او بیمار بود و بیماری اش هم علاجی نداشت کنار هم بودند،الان هم هنگام بیماری سحر کنار هم هستند.سحر به یکی از عکسها اشاره می کند و می پرسد که خیلی دلش برایش تنگ شده است؟یامان می گوید که فرد داخل عکس خود اوست و برای او دلش تنگ شده است.سحر با خود می گوید:《هر چی که بگی،من اون نیستم و هیچوقت نمیشم،تو هم برای همیشه ناامید میشی》

مدتی بعد،یامان از سحر می خواهد که به اتاق او بیاید.او صدای ضبط شده سحر که به مناسبت تولد او ضبط کرده بود و در آن درباره عشقش به یامان گفته بود را از لب تاپ پخش می کند.سحر با عصبانیت می گوید که خیلی لجباز است و چرا رهایش نمی کند؟سحر می گوید که زنی که یامان با او گذشته مشترک داشته و عاشقش بوده نابود شده و او باقی مانده است.

یامان با عصبانیت می گوید که او حق ندارد که پا پس بکشد و باید مبارزه کند.سپس تیر و کمانش را بر می دارد و بیرون می رود.

سحر در اتاقش نشسته و به یاد می آورد که یامان چطور تلاش کرده بود تا او حالش بهتر شود و حافظه اش برگردد.سحر با خود می گوید که باید راه حلی پیدا کند.او پیش یامان که مشغول تیر اندازی است می رود و می گوید که دیگر نمی خواهد هیچکدامشان مخصوصا او را ناامید کند و راه حلی پیدا کرده است.یامان خوشحال می شود،اما سحر می گوید که می خواهد طلاق بگیرد.یامان می گوید که امکان ندارد اجازه بدهد‌.سحر می گوید که این ازدواج چیزی جز باری سنگین نیست و آنها برای هم غریبه هستند.یامان می گوید که پس بیاید از اول با هم آشنا شوند و می گوید:《من یامان کرمعلی هستم و هرگز تسلیم نمیشم》سحر می گوید که فقط با گفتن اسمهایشان نمی توانند یکدیگر را بشناسند و سحر خودش را هم نمی شناسد،حتی نمی داند که تخم مرغ را چطور دوست دارد بخورد.یامان دست سحر را می گیرد و با خود به آشپزخانه می برد.او همه را بیرون می کند و انواع مختلف تخم مرغ را برای سحر می پزد و از او می خواهد که همه شان را امتحان کند.سحر از همه آنها می خورد می گوید که املت را دوست دارد،ولی مگر می توانند که تمام مشکلات را اینگونه حل کنند؟می خواهد تمام عمرش را با زنی که نمی داند که چه دوست دارد زندگی کند؟سحر می گوید که باید یک عمر برای شناختن خودش وقت بگذارد.یامان می گوید:《باشه قبول،من یه عمر در پیش دارم و کاری مهمتر از این ندارم،لازم باشه با سوزن چاه حفر می کنم》سحر حرفی نمی زند و به تراس می رود.یامان به دنبال او می رود و شروع به گفتن بعضی از ویژگی های سحر می کند و می گوید:《می خوای باور کن،می خوای نکن،من مورد اعتمادترین فرد تو دنیا برای تو هستم و حاضر نیستم طلاقت بدم》

این را هم ببینید:  سریال امانت قسمت ۳۴۵ سیصد و چهل و پنج

در اداره پلیس ولکان و علی در دفتر مشغول کار هستند.دویگو وارد می شود و پشت میزش می نشیند.علی به دویگو می گوید که کسی که برای یاسمین تله گذاشته است،یک فرد آشناست.ولکان با ترس به آنها نگاه می کند.دویگو می پرسد که به چه کسی شک دارد؟علی می گوید به ارطغرل شک دارد، چون با دویگو دشمنی دارد و یاسمین هم برایش کار می کرده است،وقتی که ارطغرل فهمیده یاسمین خواهر دویگو است،برای او تله گذاشته تا به زندان بیافتد‌.

مدتی بعد عمه سلطان با دویگو تماس می گیرد و می گوید که همراه سمرا برای ملاقات یاسمین به زندان آمده اند،اما یاسمین حاضر نشده آنها را ببیند و سمرا حاضر نمی شود که به خانه برگردد.دویگو به علی می گوید که به دنبال سمرا و عمه سلطان می رود و آنها را به خانه می رساند و بر می گردد.علی با دویگو و ولکان خداحافظی می کند.ولکان با خود می گوید که این آخرین باری است که علی دویگو را می بیند و شمارش معکوس شروع شده است.

ولکان از اداره بیرون می رود و ترمز ماشین علی را می برد.رستم با او تماس می گیرد و پولش را می خواهد و آدرسی را به او می دهد تا به دیدنش بیاید.ولکان به آدرسی که رستم داده می رود.در راه فرات با او تماس می گیرد و می گوید که دست تنهاست و پرونده جدیدی آمده و به کمکش نیاز دارد.ولکان می پرسد که بقیه کجا هستند؟فرات می گوید که ایبو و کارا برای ماموریت رفته اند و دویگو هم همراه علی بیرون رفته است.ولکان وحشت زده می گوید که با دست خودش دویگو را به سمت مرگ فرستاده است.

این را هم ببینید:  سریال امپراطوری سلجوقیان قسمت ۴۷

دویگو کنار علی در ماشین نشسته است و برایش تعریف می کند که داشته به سمت زندان می رفته که عمه سلطان با او تماس گرفته و گفته که مادرش فهمیده که او می خواهد بیاید و عصبانی شده است،او هم مجبور شده در نیمه راه برگردد.علی می گوید که ایرادی ندارد و کم کم همه چیز درست می شود.ناگهان علی متوجه می شود که ماشین ترمز نمی گیرد.

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: سریال امانت قسمت ۳۴۴ سیصد و چهل و چهار