سریال راز بقا قسمت ۶ ششم
سریال راز بقا پیش از قسمت ششم ۶ چه باید بدانیم؟ چه اتفاقاتی افتاده و حاتم و رحیم چه ماجراهایی رقم زدهاند؟
از آن طرف حاتم را برای پرس و جو بردهاند تا درباره خانه آن ساواکی توضیح بدهد. او در حال به رخ کشیدن خود به عنوان فرزند نظام است.
از او میخواهند سکوت کند اما میگوید خیالتان راحت تا بیخش من با شما همکاری میکنم. در یکی از اتاقّا را میزند و با پاچهخواری وارد میشود.
سریال شروع میشود.
این بار خانجانی است که در حال صحبت در جلوی دوربین در مزار رحیم است. میگوید بس که میگفتند نمیمیره عاقبت جوانمرگ شد. بعد در ادامه روده درازیهایش بحث به اختلافشان بعد از دیدار از آن فرد ساواکی میپردازد و اینکه بعد از آن هر وقت من را میدید فکر میکرد شوهر مادرش را دیده.
حاتم در بدو ورود به بازجویی پرچم را میبوسد. دو نفر زندانی هستند که نیم ساعت بعد از او وارد خانه بهمنی شدهاند.
بهمنی ۲ ساعت بعداز ملاقات آنها کشته شده است. حاتم میگوید بگذارید یک عنصر نامطلوب رفته باشد. بازجو میگوید بهمنی با ما همکاری میکرد که عناصر نامطلوب را به دام بیندازیم. تو کشتیش؟ حاتم میگوید خیر من دیدم ساواکی است. گردن گرفتم که به دستگاه شما نزدیک بشوم. بازجو میگوید عناصر این واقعه دستگیر شدهآند شما را هم آوردهایم اینجا که بدونی تحت نظر است. حاتم میخواهد بازجو را راضی کند آن جا بماند.
رحیم در حالی که تحت عمل است با تیم پزشکی حرف میزند و حتی موبایل هم جواب میدهد. داروی بیهوشی رویش کار نکرده است. با توجه به عجیب بودن وضعیت او میگویند شیر اکسیژن را ببندیم ببینیم تغییری میکند؟هیچ تغییری نمیکند.
این را هم ببینید: سریال سیب ممنوعه قسمت ۳۷۴ سیصد و هفتاد و چهارمعجیب بودن وضعیت رحیم به خبرنگارا هم رسیده و پشت در اتاق عمل صف کشیدهاند.
در تلویزیون دارند ماجرا را پخش میکنند و خبر تاثیر نداشتن گلولهها در بدن او را اعلام میکنند.
رحیم در سریال راز بقا قسمت ۶ ششمگروهی که او را زدهاند نشستهاند تلویزیون را میبینند و به شانس بدشان لعنت میفرستند. اردشیرخان رئیس آنها وارد میشود و میگوید آن پسر دیگر دشمن ما نیست. اگر دست به او بزنید این کاهدونی آرامگاهتان میشود.
مادر رحیم در حال گریه کردن برای رحیم است. به خاندانی میگوید زنگ زدم بیمارستان بروم عیادت به من گفتند میخواهند ۲ ساعت بعد از عمل با ۵۰ بخیه مرخصش کنند. من میدانم چرا اینطور میکنند. برای این که بابا نداره بچهم. خاندانی میگوید خب شما که ماشالله جوانی،برایشان بابا بیاور. من پسرم آن ور دنیاست و من کلی وقت آزاد دارم بله را بگویی برایشان بابا میشوم. زن از زنهای دیگری که به قول او سوء تفاهم بوده و اشتباه بوده و خطای انسانی بوده میپرسد!
خاندانی حتی میخواهد بچهدار هم بشود. در مرکز ژنکیت دو تا از کشوهای فریزش مال اوست!
زن میگوید من در خانه ۲ پسر و چهل و چند ساله دارم. عروس سابقم را با هزار دوز و کلک گوشه حیاط نگهداشتم که آشتی کنند حالا تو خودت را به جای من بگذار ببین شوهر میکردی؟ ختم کلام. تا این دو تا زن نگیرند من به شما فکر هم نمیکنم. و آنها را باسلق لقمهای مینامد.
صدای کلکل حاجی الماسی و حاتم میآید. حاتم به خاندانی میگوید برو به اربابت بگو کور خوندی، به اربابت بگو قویتر بر میگردم. خاندانی میگه اون توبه کرده بود و داشت همکاری میکرد.
این را هم ببینید: سریال امانت ۳۵۱ سیصد و پنجاه یکحاتم میگه من دلم نمیخواد مرد غریبه در خانه باشد. حاجی الماسی میگوید شما چند روز بیایید پیش ما، ۵ صبح هم بعد از نماز میزنیم بیرون.
حاتم تصور میکند خاندانی را برایش فرستادهاند و میگوید حتی در سبزی فروشی برای من چند پرستو میفرستند. در نهایت دعوایشان بالا میگیرد و دنبال خاندانی میکند.
Raze Bagha Serial Part 6
مادر طرف خاندانی را میگیرد.
در یک مرکز پخش، فیلم رحیم را میبینند و میگویند خوب سوژهای است. اینکه یکی نمیمیرد. الان دنبال سلبریتی شدن هستند. این پسره هم داره پیچ گوشتی، هم پوشک تبلیغ میکند. دارند نقشه میکشند که برای آبمیوههایشان و زندگی جاودان به رحیم پول بدهند تبلیغات کند.
رحیم بازگشت شکوهمندانهای به محله دارد.
شب در خانه با دختری که دوستش دارد چت میکند. فالوئراش زیاد شدن که حاتم به فکر پست گذاشتن توسط او برای خودش است.
حاتم میگوید میتوانم مدیرمسئولت باشم. یکی آمده بوده برای آگهی دادن به صفحه اینستاگرام. رحیم میخواد که ماساژش بدن. کسی که برای تبلیغ اومده بوده همان شرکت آبمیوه است و گفته ۲۰۰-۳۰۰ میلیون تومان میدهم ولی حاتم هنوز قبول نکرده است.
در محل که میرود میخواهد شرکت آبمیوه نوشان برود که برایش ماشین فرستادهاند. به خاطر همین با ماشین ایرج نمیرود. حاتم سر میرسد دیر آمده و میبیند کسی نیست. حاتم جا میماند. یک موتوری در حال تعقیب است.
در شرکت در حال انتظار هستند که قاچاقچیای که در نیزار دنبالشان افتاده بود را میبینند. ماجرای آبمیوه فریب بوده و قصد فرار میکنند. ولی پیش رئیس میبرند که در استخر است. انتخابش یا مرد متین سیر در آب است یا اینکه تمساح گرسنه او را بخورد. یکی از بچهّایشان که شربتش را شیرین درست کرده میکشند. به او پیشنهاد همکاری میدهند.
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال راز بقا قسمت ۶ ششم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران