نقد یک تندرو و یک تندروی، نقدی بر نوشته‌ای از مسعود نقره‌کار و برخی از نوشته‌ها‌ی مجید محمدی، اکبر کرمی - Gooya News

پس از انتشار "تندروی (رادیکالیسم) و نشانه‌گان آن" (۱) در تارنما‌ی گویانیوز که نقدی بود مشخص و محدود به چند نمونه، و خطر باززایی فاشیزم؛ و امکان برآمدن استبدادی دیگر پس از جمهوری وحشت اسلامی ایران را آسیب‌شناسی می‌کرد؛ نوشته‌ی بسیار تند و پرخاش‌گرانه‌ای از سو‌ی مجید محمدی با سرنام "چهار خدمت دولت ترامپ به ایرانیان فراموش نخواهد شد" (۲) منتشر شد، که نمونه‌ی درخشانی از یک تندرو و درخشش‌ها‌ی تیره (آرامش دوست‌دار۱۹۹۱) در این جریان بود.
در کالبدشکافی رادیکالیسم در ایران به نوشته‌ای از مجید محمدی اشاره و آن را نوشته‌ای "بی‌ارزش و هراس‌ناک" خوانده‌" و از خطر راست وحشی در مسیر گذار دمکراتیک در ایران" گفته بودم و "برادران و خواهران ترامپ‌الهی و حزب‌الهی (را) ادامه‌ی یک دیگر" دانسته‌ام. محمدی اما بدون آن که شهامت داشته باشد در نقد خود نام کسی را بیاورد (۳)، یا نمونه‌ای را به طور مشخص پیش بگذارد، و نقد کند یا به نقدی پاسخ بدهد، به شکلی بسیار نمونه‌وار (تیپیک) و لودهنده، با کلی‌گویی، مبهم‌گویی، و پروت‌‌وپلابافی به همه‌ی کسانی که او را نقد می‌کنند، همانند او نیستند، همانند او نمی‌اندیشند، و در راه‌ها‌ی گذار از جمهوری اسلامی ایران به امکانات و آسیب‌ها‌ی دیگر هم تمرکز دارند، دشنام داده است. تصویری که مجید محمدی از خود در این نوشته بالا می‌آورد، نمونه‌ی مشخصی از تندروی و یک فرد تندرو است؛ و به همین دلیل شاید هرکس که به چیزی بیش از برانداختن جمهوری اسلامی ایران چشم دارد (و مثلن به چیزی همانند برساختن دمکراسی خطر و اندیشه می‌کند)، باید از خواندن متن مجید (که هیچ مجد و بزرگی در آن نیست) بالا بیاورد و گاهی خود را میان انتخاب این تندروها (ترامپ‌الهی‌ها) یا آن تندروها (حزب‌الهی‌ها) سرگردان ببیند! اصلن همین سرگردانی است که به همت کسانی همانند مجید محمدی هر روز به جامعه‌ی مظلوم ایران پمپاژ می‌شود تا لایه‌ها‌ی گسترده‌ای از جمعیت خاکستری و خاموش که دل‌شان با جنبش (زن، زنده‌گی، آزادی) است و برای رفتن جمهوری نکبت اسلامی بال‌بال می‌زنند، مردد شوند و در خانه بمانند!
برای آن‌که من هم همانند محمدی گرفتار کلی‌بافی و مبهم‌گویی نشوم در این جا به دو نمونه‌ی برجسته اشاره می‌کنم که هم پاسخی به او داده باشم و هم ادامه‌ی آسیب‌شناسی تندروی در ایران را برجسته‌تر کنم. هر دو نمونه از مقالاتی انتخاب شده است که در تارنما‌ی گویا به تازه‌گی چاپ شده است. در نمونه‌ی نخست به نوشته‌ی جدید مسعود نقره‌کار خواهم پرداخت که در داوری من نمونه‌ای از یک تندروی است؛ و در بخش دوم به نوشته‌ی جدید مجید محمدی خواهم پرداخت که نماد و نشانه‌ی یک تندرو است.
لازم به یادآوری است که باید میان تندرو و تندروی فاصله گذاشت. زیرا آدمی (هر جا که ایستاده باشد) همیشه در خطر تندروی و کندروی است؛ و این آسیب‌ها نام دیگر "خطاپذیری" است. هیچ‌کس از خطا ایمن نیست؛ یعنی نمونه‌هایی از این دست خطاها در کارها‌ی همه‌گان ممکن است پیدا شود. اما در گروهی از آدم‌ها چنین کنش‌هایی چیره می‌شود! که از نشانه‌گان خودشیفته‌گی، کودکی و کودک‌مانده‌گی است. به زبان دیگر یکی از فرسنگ‌ها‌ی رشد و نمو در کودکان گذار از خودمرکزپنداری است. کسانی که از آسیب‌ کودک‌مانده‌گی رنج می‌برند، هنوز اگوسنتریک (خودمرکزپندار) مانده‌اند؛ و به‌ طور چیره از امکان درک رنگارنگی اجتماعات انسانی ناتوان هستند؛ آن‌ها حتا از درک گوناگونی‌ راه‌ها و آسیب‌ها و آسیب‌شناسی‌ها ناتوان هستند. جهان آن‌ها جهانی سیاه و سفید (و دوست و دشمن) است. آن‌ها از درک پیوستاری جان‌ها و جهان‌ها‌ی آدمیان که رنگارنگ و گونه‌گونه است ناتوان هستند و به همین دلیل با هر کس همانند خودشان نیست، دشمن هستند و دشمنی می‌کنند.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: نقد یک تندرو و یک تندروی، نقدی بر نوشته‌ای از مسعود نقره‌کار و برخی از نوشته‌ها‌ی مجید محمدی، اکبر کرمی - Gooya News