کشفیات جدید باستان‌شناختی دربارۀ باورهای دینی کوروش کبیر چه می‌گویند؟

تبلیغ بازرگانی

مطالعات شرقی یا شرق‌شناسی به عنوان یک رشتۀ پژوهشی و دانشگاهی در پایان قرن هیجدهم میلادی در کشورهای اروپایی ظهور کرد. انگیزۀ اروپاییان در ایجاد چنین رشته‌ای هرچه بود، شکی نیست که بسیاری از ملت‌های غیراروپایی آگاهی از گذشته‌های دور سرزمین خود را مدیون شرق‌شناسان اروپایی‌اند.

ظهور این رشتۀ پژوهشی هم‌زمان بود با کاهش نفوذ دین‌ در جامعه‌های انسانی و ظهور ناسیونالیسم به عنوان دین سکولار. برای توسعۀ این دین جدید، ظهور دولت- ملت‌ها ضروری بود. دولت- ملت‌ها نخست در اروپا پدید آمدند. با گسترش تجارت جهانی و استعمار، جامعه‌های غیراروپایی نیز با این پدیده آشنا شدند.

باری، ناسیونالیسم مانند هر دینی، می‌بایست در میان مردم احساس یگانگی و یکپارچگی ایجاد کند. در همۀ کشورها سازندگان و پردازندگان این دین جدید معمولاً سرآمدان فرهنگی و سیاسی بودند که گاه حتی از یاری پیشوایان دین کهن، چنان که در جامعه‌های ارتدوکس، بهره مند می‌شدند.

عناصر سازندۀ این دین جدید را در هر جامعه‌ای در درجۀ نخست می‌بایست از دل فرهنگ، آداب و رسوم، فولکلور و گذشتۀ به اصطلاح تاریخی آن بیرون بکشند و اگر لازم می‌بود عناصری را جعل کنند. در چنین طرحی بود که در همۀ کشورها از جمله ایران شروع به نوشتن تاریخ ملی کردند. این تاریخ می‌بایست تاریخی گندزدایی شده و پرافتخار باشد. چارچوب آن را روشنفکران عصر مشروطه از جمله حسن تقی‌زاده و حسن پیرنیا تعیین کردند. تقی‌زاده بود که در مجلۀ کاوه تاریخ ملی ما را از هخامنشیان شروع کرد.

اما اطلاعاتی که منابع فارسی و عربی دربارۀ آن خاندان به ویژه دوران پادشاهی کوروش در اختیار ما می‌گذاشتند بیشتر به یهودیان و رهایی آنان از بابل و فرستادنشان به سرزمین‌های خود مربوط می‌شد و منبع همۀ آن‌ها تورات بود. به همت باستاستان‌شناسان اروپایی و با کوشش‌های شرق‌شناسان و زبان‌شناسان اروپایی بود که ایرانیان رفته رفته اطلاعاتی دربارۀ هخامنشیان به ویژه بنیانگذار آن به دست آوردند.

چنین بود که بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی به یکی از عناصر سازندۀ هویت ملی ایرانیان تبدیل شد. امروز کوروش برای بخشی از ایرانیان شخصیتی صرفاً تاریخی نیست. افسانه‌هایی پیرامون او به ویژه در ایران شکل گرفته که دیگر ربطی به تاریخ ندارد. زمانی رضاشاه و محمدرضاشاه خود را وارث او می‌دانستند و پس از انقلاب، در جمهوری اسلامی، احمدی‌نژاد و جناحی از حکومتگران خود را میراث ‌خوار او معرفی کردند. در تاجیکستان نیز، امامعلی رحمانوف، رئیس جمهور آن کشور، خود را وارث کوروش می‌داند.

با این حال، هنوز برای روایتِ بی‌شبهه یا نزدیک به یقینِ تاریخ این خاندان به ویژه کوروش اسناد و مدارک تاریخیِ کافی در دست نیست. جدا از افسانه‌هایی که دربارۀ او ساخته‌اند، بسیاری از نظرپردازی‌های به ظاهر علمی نیز با کشفیات جدید بی‌اعتبار می‌شوند. برای مثال، تاکنون دربارۀ اعتقادات دینی کوروش حدس‌های گوناگون زده‌اند.

ژاک دوشن گیمن، ایران شناس بلژیکی، حدس می‌زد که کوروش پرستندۀ میترا بود. این خدا، خدای مُغان بود که بعدها وارد اوستا شد و سپس از طریق مغانِ یونانی مآب به آناتولی و از آنجا به جهان یونانی- رومی راه یافت. مُغان از بومیان شمال ایران بودند که بعدها جزو کنفدراسیون قبایل ماد شدند. استرابون و گزنفون نیز اشاره‌هایی به میتراپرستی کوروش کرده‌اند.

اما در هیچ منبعی تاکنون به مزداپرستی کوروش اشاره‌ای نشده است. هرچه در این باره تاکنون گفته‌اند همه از روی حدس و گمان بوده است. برعکس، نشانه‌های بسیاری وجود دارد که بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی مردوک، خدای بابل، را می‌پرستیده است.

در استوانۀ کوروش که در اواخر قرن نوزده میلادی در کاوش‌های معبد مردوک پیدا شد، بینانگذار شاهنشاهی هخامنشی پس از معرفی خود و نیاکانش و بازگویی روایتی از فتح بابل در ۵۳۹ پیش از میلاد، می‌گوید که همۀ پیروزی‌هایش را وامدار یاری و خشنودی مردوک است. به گفتۀ او، مردوک در جست و جوی پادشاهی شایسته برای فتح بابل و فرمانروایی بر جهان بود و سرانجام او را یافت. سپس اعلام می‌کند که با فتح بابل صلح را به آنجا بازآورد و از همین رو، او و پسرش کمبوجیه مشمول رحمت مردوک اند.

سخن گفتن از مردوک با این لحن نشانۀ اعتقاد کوروش به این خدای بابلی است. در منابع و آثار مربوط به کمبوجیه دوم، پسر کوروش، نیز رد و نشانی از اهورا مزدا دیده نمی‌شود. او نیز پادشاهی بابل را در دوران فرمانروایی پدرش از دست مردوک در معبد او دریافت می‌کند.

درواقع، اهورامزدا با داریوش اول، چهارمین شاهنشاه هخامنشی، ظاهر می‌شود. اوست که خود را پرستندۀ اهورامزدا اعلام  می‌کند و با همان لحنی که کوروش از مردوک سخن گفته بود، از اهورا مزدا سخن می‌گوید. در سنگ‌نوشتۀ او در نقش رستم، می‌بینیم که نخست اهورامزدا را می‌ستاید و سپس می‌گوید که فرمانروایی و شاهی را اهورامزدا به او بخشیده است.

کوروش در هیچ‌جا سخنی از اهورامزدا نگفته و اشاره‌ای به این خدا نکرده است. اما اعتقاد او را به مردوک افزون بر آثاری که تاکنون کشف کرده‌اند، کاوش‌های باستان‌شناختی جدید نیز تأیید می‌کنند. آخرین نمونۀ این کاوش‌ها، کاوش‌هایی است که به کشف دروازۀ شهر پارسه، پایتخت گمشدۀ هخامنشیان، انجامیده است.

این کاوش‌ها در محلی که امروز زیر عنوان «تُل آجری» یا «دروازۀ کورش» از آن نام می برند از سال ۱۳۹۰ خورشیدی آغاز شده بود و دو سال پیش، بخش مهمی از آگاهی‌های به دست آمده را دو هیأت باستان شناس ایتالیایی‌ و ایرانی‌ که کاوشگران این سلسله کاوش‌ها هستند منتشر کردند. این دروازه در سه کیلومتری تخت جمشید قرار دارد.

تُل آجری یا دروازۀ کوروش، درواقع، دروازۀ شهر پارسه، پایتخت گمشدۀ هخامنشیان، است. به فرمان کوروش این دروازه را از روی دروازۀ ایشتار بابل ساخته‌اند. همه نمادها ، رنگ‌ها و موتیف‌های آن را از روی دروازۀ ایشتار بابل گرته برداری کرده‌اند. کتیبه‌ های میخی به زبان‌های بابلی و ایلامی و آجرهای لعاب‌دار برجسته با نقش‌های گاو نر و مار- اژدهای «موشخوشو»، نماد خدای مَردوک، از یافته‌های این رشته کاوش‌ها هستند.

 علیرضا عسکری چاوردی، سرپرست هیأت ایرانی این کاوش‌ها، کشف «موشخوشو»، این نماد اسطوره ای کهن بین‌النهرین را  در شهر پارسه از شگفت انگیزترین کشفیات باستان شناسی اخیر دوره هخامنشی در آسیا می‌داند.

با این کشفیات باستان‌شناختی است که می‌توان گفت کورش مردوک، خدای بابل، را ستایش می کرده است.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

آبونه شوید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

منبع خبر: آر اف آی

اخبار مرتبط: کشفیات جدید باستان‌شناختی دربارۀ باورهای دینی کوروش کبیر چه می‌گویند؟