ورمزیار: حجازی برایم تمام استقلال بود اما کنارم گذاشت/ به پرسپولیس باختم، فوتبال را کنار گذاشتم

ورمزیار: حجازی برایم تمام استقلال بود اما کنارم گذاشت/ به پرسپولیس باختم، فوتبال را کنار گذاشتم
ایسنا

هواداران به خاطر سال‌ها بازی برای استقلال و کاپیتانی آبی‌پوشان، او را «صادق باتعصب» صدا می‌زدند اما او توسط یکی از اسطوره‌های باشگاه یعنی ناصر حجازی کنار گذاشته شد؛ کسی که به اعتقاد ورمزیار «تمام استقلال و فوتبال» بود.

به گزارش ایسنا، صادق ورمزیار یکی از نام‌های ماندگار در تاریخ باشگاه استقلال است که علاقه زیادی به مرحوم ناصرحجازی به عنوان اسطوره‌اش داشت و فرصت همکاری با آن به عنوان بازیکن و مربی را به دست آورده است. یکی از ستاره‌های نسل بازیکنانی که از زمین‌های خاکی به سطح اول فوتبال ایران رسیده توضیح می‌دهد چطور به استقلال رسیده، در تیم ملی بازی کرده و چرا فوتبال را در کمال ناباوری کنار گذاشت.

  • ببینید

ویدیو/ ورمزیار: پورحیدری نگذاشت به آمریکا بروم

فوتبال را از کجا آغاز کردید؟

متولد سال ۱۳۴۵ در چهارراه سیروس، کوچه حمام گلشن هستم. از یک سالگی آن‌جا بودیم و به این خاطر این را گفتم که بگویم فوتبالم را از همان‌جا آغاز کردم. به هر حال مانند دیگر فوتبالیست‌ها با توپ‌های پلاستیکی یا توپ‌هایی که برای آن سن قابل حمل بود بازی را شروع کردیم و کم کم به زمین خاکی شماره ۱۶ رسیدیم و بعد از آن هم یک تیم محلی به نام قلیچ داشتیم. در این تیم دو مربی داشتیم که آقایان محمد عبادی و مرتضی حیدری بودند. از مربیان خوب آن زمان بودند که خیلی از بچه‌های آن محل را جمع کرده بودند و چون پدرم یکی از طرفداران پروپاقرص پرویز قلیچ‌خانی بود و فوتبالش را خیلی دوست داشت و بازی‌های او را نگاه می‌کرد، اسم آن تیم را هم قلیچ‌خانی گذاشتیم. آن‌جا تمرین می‌کردیم و در نهایت در زمین‌های اطراف همان محوطه تمرین می‌کردیم که زمین گود شهرزاد آخرین جایی بود که کم کم تیم را راه انداختیم. تقریبا به اندازه یک تیم محلی خوب کار را شروع کردیم و یک تیم بزرگسالان هم داشتیم که از داخل این تیم قلیچ خانی به تیم آلپ در دسته دوم یا سوم رفته بود. کم کم ۱۱ یا ۱۲ سالم بود که به شهرری رفتم و در تیم نونهالان زیر نظر آقای حسین عربی در تیم سیمان ری تمرین کردم. هر جایی هستند خدا ایشان را سلامت نگه دارد، خیلی برای من زحمت کشیدند. در ۱۲ یا ۱۳ سالگی با هر دو پا به راحتی روپایی می‌زدم و از آن‌جا چون آقای حسن روشن یک رفت و آمدی در محل سابق ما داشت و با پدرم سلام و علیکی داشتند، گرایش من به رنگ آبی بیشتر شده بودم و عکس‌های آقایان روشن، مرحوم حجازی و بقیه آبی پوشان را جمع می‌کردم.

افتخارم آنجایی دو چندان می‌شود که آقای علی پروین هم مربی‌ام بوده‌اند. مرحوم دهداری، پورحیدری و رنجبر و همینطور استانکو هم مربی من بودند. افتخار شاگردی ایشان را هم در هیروشیمای ۹۴ دارم. با آقای مایلی کهن هم همکاری داشتم.

در سال ۱۳۵۹ یا ۱۳۶۰ من به سمت باشگاه استقلال آمدم. یک تستی بود که می‌خواستم شرکت کنم. نسبت به کسانی که انتخاب می‌کردند کوچک‌تر و کوتاه‌تر بودم. با این وجود رفتم که تست بدهم و یادم می‌آید که هر چه می‌گفتم هافبک وسط من هستم، می‌گفتند بازیکن دیگری نیست؟ یک نفر دیگر را انتخاب می‌کردند. حالا یا شانس بود یا هر چیز دیگری، بزرگان استقلال بالا آمده بودند و در ورزشگاه دیهیم آماده تمرین می‌شدند که من در آخرین تیمی بودم که تست می‌گرفتند. دوباره گفتند که کسی داوطلب هافبک وسط نیست؟ آن وقت من دست بلند کردم، گفتند به غیر از تو کسی نیست؟ گفتم حالا که کسی نیست بگذارید من بروم بازی کنم. رفتم داخل زمین و یادم است که آن موقع کتانی «تَه سبز چینی» داشتم، یعنی استوک هم نداشتم که در چمن طبیعی تست بدهم. یکی، دو حرکت فانتزی اجرا کردم و منصورخان خدابیامرز بالای ورزشگاه بودند. صدایم کرد و گفت متولد چه سالی هستی؟ گفتم متولد ۴۵. گفتند تو برو و با عکس و کپی شناسنامه روز شنبه بیا اینجا. گفتم آقا من شنبه و دوشنبه امتحان دارم و اگر می‌شود یک هفته دیگر پس از امتحان بیایم. گفتند هر موقع که (امتحانت) تمام شد بیا. دیگر رفتیم برای نوجوانان و از آن‌جا وارد باشگاه استقلال شدیم. آن زمان خیلی از مربیان مانند آقای شرکا، حاج حسن، آقایان نعچلگر و قراب هم آمدند. سال ۶۱ و ۶۲ کم کم وارد تیم بزرگسالان شدم و با تیم اصلی تمرین  و با جوانان و امید هم بازی می‌کردم.

همبازیان معروفی در کودکی داشتید که بعدا مطرح شوند؟

در شهر ری فوتبالیست‌های خیلی خوبی وجود داشت اما بازیکنی که مطرح شود همراه ما نبود اما مقابل ما بازی می‌کردند. آن زمان آقای ناصر محمدخانی آن‌جا مطرح بود اما قبل از من در نونهالان و نوجوانان مرحوم رضا احدی، برادران بیانی، صابر محسن دوست، فردین پورجلی، کامران همدانی بودند. فکر می‌کنم سال ۶۳ دوستانی که نام بردم به تیم ملی هم رسیدند. مثلا آقایان مجید نامجومطلق، فرشاد فلاحت زاده، حسین ترابپور، محمود کلهر، محسن گروسی، حبیب زیوری و خیلی‌های دیگر کم کم رده‌ها را سپری کردند.

گفتید که به درخواست مرحوم پورحیدری استقلالی شدید؟

بله، ایشان عملکردم را دیدند که یکی، دو حرکت زدم و بعد از آن هم در یک بازی دوستانه بازی کردم. آن زمان لیگ امید وجود نداشت، در جوانان بازی می‌کردید و از رده جوانان به تیم اصلی می‌رفتید. در علی آباد کتول گرگان یک بازی دوستانه داشتیم که منصورخان به خیلی‌ها گفته بود بیایند اما گفتند چون کنکور دارند، در این بازی شرکت نمی‌کنند. در آن سفر یک مشکلی برای پای آقای رضا نعچگر پیش آمد. جایگزین ایشان شدم و یک گل در آن بازی زدم که منصورخان پس از مسابقه خیلی کم می‌گذاشتند در تیم جوانان تمرین کنم. اغلب تمریناتم با تیم بزرگسالان بود و به من می‌گفتند که برای مسابقات به تیم جوانان برو.

با آقای نامجومطلق هم دوره هستید؟

مجید در ۶۴-۶۳ به استقلال آمد و حدود دو، سه سالی با هم فاصله داریم. مجید و من در یک محله بودیم و در یک دبیرستان هم درس خواندیم. مجید اقتصاد می‌خواند و من تجربی می‌خواندم. متاسفانه یک مدیری هم داشتیم که خداحفظشان کند، آقای خزایی به شدت از فوتبال بدشان می‌آمد. آن زمان بازی‌ها روز سه‌شنبه بود و به هر طریقی شده به بازی‌ها می‌رفتیم. یک معلم ورزش داشتیم به نام آقای نظری که فکر می‌کنم همین چند وقت پیش به رحمت خدا رفتند. ایشان ما را به هر ترتیبی که شده بود از مدرسه خارج می‌کرد تا در سال ۱۱ به محل بازی برسیم. مثل الان نبود که شب قبل از مسابقه به اردو برویم، همان حدود ناهار روز مسابقه در یک از رستوران‌های تهران قرار می‌گذاشتیم و بعد از غذا یا به جایی می‌رفتیم که استراحت کنیم، یا مستقیم به محل بازی می‌رفتیم. این بنده خدا ما را یک شکلی از کلاس خارج می‌کرد اما مدیر متوجه می‌شد و چهارشنبه و پنج شنبه اجازه خروج نمی‌داد تا تعهد بدهیم و دوباره سه شنبه هفته بعد این ماجرا تکرار می‌شد. یکی دو سال آنجا بودیم که من و مجید را اخراج کرد و نگذاشت که در یک منطقه هم بمانیم. من منطقه ۱۴ رفتم و مجید هم به منطقه ۱۲ رفت که آن‌ها مدیر ورزشی داشتند.

تنها گل‌ ملی من در بازی دوستانه بود و نمی‌دانم ثبت کرده‌اند یا نه. اگر گل‌های فوتسالم را بخواهید خیلی بیشتر می‌شود(باخنده.)

شما و آقای نامجومطلق درس‌خوان هم بودید؟

نه خوب بودیم. من که فکر می‌کنم تا سال دوم دبیرستان نمرات خوبی داشتم ولی از دوم به دلایلی که می‌خواستیم بیشتر فوتبال بازی کنیم یک سال رد می‌شدیم و یک سال قبول می‌شدیم. می‌خواستیم در آن پروسه به تیم ملی برسیم و برای خدمت سربازی به تیمی برسیم که به دردمان می‌خورد.

چند فرزند دارید؟

من دو فرزند دارم. پسرم به نام علی عطا و دخترم طناز که در دانشگاه تهران درس می‌خواند. پسرم ۲۱ ساله است.

اگر پسر شما بخواهد راه شما را ادامه بدهد، موافق هستید؟

ببینید. الان یک مقدار پیشرفت کرده، آن موقع ورودی دانشگاه خیلی سخت بود و نمی‌شد به راحتی مانند الان به دانشگاه بروید. درصد موفقیتمان خیلی پایین بود و اگر نمی‌شد باید به اجبار خدمت می‌رفتیم. امکان داشت در خدمت هم به جایی می‌رفتید که اصلا به فوتبال ربطی هم نداشته باشد. به همین دلیل شرایط آن طور بود. الان پسرم هنرستان ورزش رفته و پس از آن دانشگاه تربیت بدنی درس می‌خواند. این راه عاقلانه‌تر از راهی است که ما انتخاب کرده بودیم.

پس یعنی موافق هستید مانند معلم ورزش خودتان، پسرتان هم چنین کاری انجام بدهد؟

می‌توانستیم درس را به صورت جدی ادامه بدهیم اما مشاوران ما خیلی خوب نبودند. خدا همه پدران را نگه دارد. برای مثال پدرم نمی‌دانست که در کدام مدرسه درس می‌خوانم!

شما چند خواهر و برادر بودید؟

ما ۵ فرزند بودیم. ۵ برادر بودیم و خواهر نداشتیم. یک خواهر داشتیم که در کودکی فوت کرد و یکی از برادرانم که فوتبال بازی می‌کرد فوت کرد. آن برادرم تا سال ۶۹ در قید حیات بود. الان متوجه می‌شوم پدرم خیلی پهلوان بود که این تعداد بچه را بزرگ کرد و سرانجام داد. پدرم نمی‌دانست دقیقا کجا درس می‌خوانم و به همین دلیل که مشاوران خوبی نداشتیم، شاید در تیم ملی که بودم می‌توانستم به دانشگاه بروم. مشاور که می‌گویم در بعد زندگی، اجتماعی و ورزشی بود.

در تیم‌های پایه تیم ملی بازی کردید؟

بله، در سال ۶۲ یا ۶۳ تیم ملی جوانان با آقای رضا وطن‌خواه و مرحوم پرویز دهداری وجود داشت که ر آن رده بازی کردیم و به بزرگسالان رسیدیم.

پس شما هم شاگرد مرحوم دهداری بودید؟

بله، در رده پایه‌ها و هم بزرگسالان این افتخار را داشتم که در خدمت ایشان باشم.

خدابیامرز سیروس قایقران در آن تیم یک رکن بود. بقیه دور آن کمک می‌کردند. نبود او خیلی آسیب زد و جمع کردن آن تیم در مسابقات سخت بود. در نهایت تیم از هم پاشید.

پس فوتبالیست خوش شانسی بودید که هم با مرحوم پورحیدری و هم مرحوم دهداری کار کردید.

ببینید من افتخارم آنجایی دو چندان می‌شود که آقای علی پروین هم مربی‌ام بوده‌اند. مرحوم رنجبر و همینطور استانکو هم مربی من بودند. افتخار شاگردی ایشان را هم در هیروشیمای ۹۴ دارم. با آقای مایلی کهن هم همکاری داشتم و افرادی که در این ۱۷ سال مربی تیم ملی بودند تقریبا با آن‌ها همکاری داشتم.

اولین باری که به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدید چه سالی بود؟

سال ۶۵ یا ۶۶ بود. اگر اشتباه نکنم یکسری مسابقاتی بود که برای ریاست جمهوری بنگلادش با تیم امید به آنجام رفتیم. خیلی از دوستان آنجا بودند که همه تقریبا ملی‌پوش شدند. از آنجا که برگشتیم دو نفر از ما را به اردوی تیم ملی بزرگسالان دعوت کردند. درست روز دعوت و رفتن من با رحلت امام خمینی (ره) مصادف شد. بله دقیقا در دوره آقای مناجاتی بود و از آن پس به تیم ملی بزرگسالان راه یافتم.

اولین بازی ملی شما برابر کدام تیم بود؟

دوستانه بود و فکر می‌کنم با لهستان یا روسیه در همین تهران بود که مساوی شد.

چند سال در تیم ملی بودید و چند بازی ملی دارید؟

از ۶۵ تا ۷۶ حدود ۱۲ سال در تیم ملی حضور داشتم ولی فکر می‌کنم بازی‌های ملی من حدود سی و خرده‌ای بود.

با چند گل ملی؟

اگر اشتباه نکنم یک گل در بازی دوستانه مقابل آلمان زده بودم.

مثل گل ملی پژمان جمشیدی ثبت شده است؟

بله، در بازی دوستانه بود و نمی‌دانم ثبت کرده‌اند یا نه ولی شاید بیشتر هم باشد چون دو، سه گل در بازی دوستانه زدم. در بازی‌های دوستانه‌ که سرود ملی پخش نمی‌شد به عنوان بازی رسمی حساب نمی‌شد و ما برای بدنسازی این بازی‌ها را انجام می‌دادیم، نمی‌دانم که ثبت شده است یا خیر. راستی اگر گل‌های فوتسالم را بخواهید خیلی بیشتر می‌شود(باخنده.)

در دوره آقای مناجاتی تیم ملی خوبی داشتیم و شکست عجیب مقابل چین و اتفاقات پس از آن موجب اخراج بازیکنانی مانند مرحوم سیروس قایقران شد. در چین چه اتفاقی برای تیم افتاد؟

فکر می‌کنم به روسیه رفته بودیم و از آنجا آمدیم. بالاخره یکسری مشکلاتی برای بچه‌ها آنجا به وجود آوردند که قابل اغماض بود. بچه‌ها آنجا برای تفریح به بیرون رفته بودند و مشکلاتی به وجود آمده بود که اینجا محرومیت یک مقداری اذیت کرد. آن تیم هماهنگ بود و آن هماهنگی و هارمونی تیم را به جلو می‌برد. خدابیامرز سیروس قایقران در آن تیم یک رکن بود. بقیه دور آن کمک می‌کردند و به وظایف خود می‌رسیدند. نبود او خیلی آسیب زد و جمع کردن آن تیم در مسابقات سخت بود. در نهایت تیم از هم پاشید و ارتباطات به ستونی که در تیم وجود داشت، قطع شده بود.

همان تیم در ادامه قهرمان بازی‌های آسیایی شد؟

همان تیم با یکی، دو تغییر در پکن با هدایت علی آقای پروین قهرمان شدند. قهرمانی می‌توانست خیلی قبل‌تر از آن رقم بخورد و در ادامه با اقتدار مسیر را حرکت می‌کردیم.

آن زمان پیشنهادی از آمریکا داشتم و قراردادم هم بستم. ۳۵۰ هزار دلار بود که نزدیک ۴۵ میلیون می‌شد ولی منصور خان (پورحیدری) گفتند نکنید این کار را و پدرم هم که استقلالی بود درخواست کرد بمانم.

اگر شب‌ها خواب ببینید، خواب دوران فوتسال را می‌بینید یا فوتبال؟

جفتش خوب بود. در دوران فوتبال بازی‌های بسیار خوب داشتیم؛ حتی وقت‌هایی که نتیجه نمی‌گرفتیم. در فوتسال هم خوب بود. دو دوره مسابقات قهرمانی جهان بودم و آنجا هم دوست‌های خوبی بودند. فوتبالیست بودیم که فوتسال بازی کردیم. مثلا مهدی ابطحی فنی‌ترین بازیکن جام جهانی بود. از تیم ما دو، سه نفر در منتخب جهان قرار گرفتند. قطعا فوتبالیست‌هایی که می‌توانستند آنجا باشند، کم بودند و البته در گذشته همین اندازه تکنیکی بودند. بهتاش فریبا، رضا احدی، مجید نامجومطلق، جعفر مختاری فر در تیم ما خیلی تکنیکی بودند که همزمان می‌توانستند دو نفر را دریبل بزنند. حالا در تیم پرسپولیس مثلا محسن عاشوری، مجتبی محرمی، حمید درخشان، ناصر محمدخانی و همینطور حمید علیدوستی و کاپیتان تیم راه آهن. فوتبالیست‌های قدرتمندی بودند که در فوتسال هم خوب بازی می‌کردند و به همین دلیل آن زمان طرفداران از تماشای فوتبال لذت می‌بردند. فوتبال مثل الان ماشینی نبود و الان یک مقداری رو به سیستم و همان ماشینی بودن روی آورده ولی آن زمان فوتبالیست‌هایی که نام بردم یک تنه هنرنمایی می‌کردند و می‌توانستند فوتسال هم خوب بازی کنند.

برای نسل من که فوتبال شما را به یاد دارد چیز عجیبی نیست که صادق ورمرزیار و مهدی ابطحی در فوتبال و همزمان در فوتسال حضور داشته باشند و در جام جهانی چهارم شوند و همینطور مایلی کهن سرمربی فوتسال و فوتبال شود؟

می‌توانستیم دوم هم شویم. در نیمه نهایی جلوی آمریکا پیش بودیم ولی در یکی، دو دقیقه بازی را از دست دادیم چون شاید لیگ نداشتیم. آن زمان آقای مایلی کهن کار بزرگی کردند. شاید فکر می‌کردیم مثل فوتبال است که برگردیم عقب و دفاع کنیم ولی آمریکا آن زمان لیگ داشت و ما آمدیم دفاع کنیم ولی حریف بهتر بود و ۳ بر ۲ برد. شاید گل‌های بیشتری می‌شد بزنیم ولی عقب نشینی کردیم و من بعد از آن از تیمی در آمریکا پیشنهاد داشتم و قراردادم هم بستم. ۳۵۰ هزار دلار بود که هر دلار ۱۵۰ تومن بود و من نزدیک ۴۵ میلیون می‌توانستیم بگیرم و صحبتم را هم کردیم و تمام شده بود ولی منصور خان و یکسری از دوستان آمدند و گفتند، نکنید این کار را و پدرم هم که استقلالی بود درخواست کرد بمانم ولی گفتم بابا ۴۵ میلیون تومان است! بعد از آن قراردادم با استقلال ۳ تا ۲۵۰ هزار تومن شد. گفتند تو نرو ما جبران می کنیم ولی از ۳ تا چک ۲۵۰ هزار تومنی یکی‌ پاس نشد و ۵۰۰ تومان شد. به منصور خان خیلی گفتم اجازه بده ولی گفت من بازیکن چپ ندارم گفتم بازیکنان خوبی هستند ولی در هر صورت ماندگار شدم. سال بعدش هم می توانستیم ایتالیا و دانمارک بروم. زمانی که استانکو بود بازی‌های هیروشیما هم من و هم جواد منافی می توانستیم آلمان و مجارستان قرارداد ببندیم. مشاور نداشتیم و خیلی هم دنبال این چیزها نبودیم و این تصمیمات در نهایت البته بد نبود ولی می‌شد بهتر تصمیم گرفت.

صحبت جواد منافی شد. حیف شد واقعا که با آن تصادف فوتبالش تمام شد.

جواد یکی از بهترین‌ها بود. ما در چپ بازیکن خوب زیاد داشتیم. انصاری فرد، فریدون برقی، مجتبی محرمی، میناوند، رضا شاهرودی ولی من فکر می کنم جواد اگر یکی، دو سال ادامه می،داد همه را کنار می‌زد. آن زمان هم خوب بود. زود آمد و زود رفت. فکر کنم یکی، دو سال اوج فوتبالش بود و اتفاق بدی بود ولی از آقای عابدینی باید تشکر کنم که دوباره او را برگرداند. خوشبختانه برگشته و الان روی دو پای خودش راه می‌رود و برایش آرزوی سلامتی می‌کنم.

منافی و باقری با وجود سن کم در مقدماتی جام جهانی بودند؟

بله جواد خوب بود، او بال چپ بود و من پیستون بودم. خیلی هم خوب بود و پرتوان ولی واقعا کریم باقری فوتبالیست توانمند و استثنایی بود و می‌شد بیشتر مطرح شود. 

می گویند کریم باقری همیشه در یک سطح بود. نه افت فاحش داشت نه شاهکار بود، یک خط مستقیم داشت و همیشه خوب بود؟

آن سطحی که می‌گویید من فکر می‌کنم کریم همیشه ۷۵ به بالا بود. افت را که همه دارند. مسی و مارادونا هم دارند ولی میانگین که می‌گرفتید او همیشه بالای ۷۵ به بالا بود. 

صحبت از انتخابی جام جهانی ۹۴ شد که علی دایی چهره شد و آن اتفاق‌ها برای علی پروین رخ داد. درباره آن تیم صحبت می‌کنید؟ 

بهزاد (غلامپور) خوب بود ولی بدشانسی علی پروین بود. بهزاد یک دفعه بهم ریخت و کل تیم را بهم ریخت. ارزش بعضی از پست‌ها نصف تیم است مانند دروازه بانی که ۵۰ درصد یک تیم است.

آن تیم تیم خیلی خوبی بود. فکر می‌کنم آن زمان کمی در پست دروازه‌بانی کمبود بازیکن داشتیم. همین الان هم در هر مقطعی ۳، ۴ دروازه‌بان خوب داشتیم ولی آن زمان بهزاد بود و علیرضا دلیخون بود که اگر در آن بازی‌ها دلیخون می‌توانست یک بازی کمک کند، بهزاد می‌توانست یک ریکاوری خوب کند.

غلامپور در بازی‌های مقدماتی ستاره بود ولی در بازی‌های اصلی در قطر افت فاحش کرد و کسی انتظار نداشت و بازی اول ۳ بر صفر به کره باختیم ولی ژاپن را بردیم؟

بله از روی نقطه کرنر گل خوردیم. گفتم بهترین بازیکن دنیا که مسی است این حق را دارد بعد از چند بازی خراب کند و اگر ریکاوری کند، بر می‌گرددد. اگر می‌شد بهزاد یکی، دو بازی استراحت کند به خوبی بر می‌گشت. بهزاد استثنایی بود و وقتی پرسپولیس را ۳ بر یک بردیم، بهزاد آن بازی را درآورد که اختر و تقوی و من گل زدیم. بهزاد خوب بود ولی بدشانسی علی پروین بود. بهزاد یک دفعه بهم ریخت و کل تیم را بهم ریخت. ارزش بعضی از پست‌ها نصف تیم است مانند دروازه بانی که ۵۰ درصد یک تیم است. اگر بازی استرالیا بببینید احمدرضا عابدزاده یک تنه بازی را درآورد. مثلا بازی با استقلال خوزستان را حسینی درآورد که تک به تک را گرفت. 

و آن تورنمنت حسرت بزرگی برای فوتبال ما شد؟

بله، خیلی، می‌شد موفقیت خوبی در جام جهانی به دست بیاوریم ولی داور ما رفت و کار را درآورد.

در سال ۹۲ هم بسیاری از این تیم ملی انتظار قهرمانی داشتند؟

فکر می‌کنم شاید در آن بازی‌ها مغرور بودیم و حواشی ایجاد شد. یک مقداری مشکلات بود ولی به نظرم دلیل عمده این بود که فکر می‌کردیم قهرمانیم و با آن دید رفتیم و کسی که با آن غرور می‌رود، قطعا با مشکل برمی‌گردد.

یک بازی دراماتیک با ژاپن داشتیم و با حضور داور سوری بعضی اتفاقات رقم خورد؟

بله من حالا سربسته از آن رد شدم. کاش VAR بود چون کسی که لگد زد آن نبود که اخراج شود. فکر کنم مجتبی لگد زد اگر اشتباه نکنم. خدا به او سلامتی بدهد. یکی از بهترین‌ها بود و باید کمک کنند. مجتبی پرچم این مملکت را بالا برد و از مسئولان می‌خواهم که به او کمک کنند. او رقیب ولی رفیق خوبم بود. 

داربی معروف دی ماه ۷۳ خاطره مشترک خیلی از شماها بود. در این رابطه صحبت می‌کنید؟

آن زمان فضای بازی‌ها کم بود و با دعوا برگزار می‌شد و می‌رفتیم تعهد می‌دادیم. بازی‌ها حساس شده بود و در آن دیدار آقای عابدینی یک پاداش خوب برای پرسپولیس کنار گذاشته بود و تیم ما خوب نبود، البته بد هم نبود. روی یک ضربه ایستگاهی عقب افتادیم و هنوز هم نمی‌دانم ضربه بهزاد داداش‌زاده گل شد یا نه، داور گل را پذیرفت و دو بر صفر عقب افتادیم. تقوی و زرینچه را آوردیم سمت راست که دونده بودند و شاهرودی تکلی زد که ... رضا باهوش و دوست عزیز من ولی آنجا به هر حال تصمیماتی گرفته شد که آن لحظه فکر می‌کنید به سود تیم است و اخراجش باعث شد تا ما فشار بیاوریم. دقیقه ۷۳ بود، توپ را گرفتم و پا به توپ وارد شدم و یک بدن آمدم و حسین عبدی جلوی من بود که پنالتی شد.

پنالتی شد یا گرفتید؟

واقعا شلوغ بود و به سمت بیرون دریبل زدم و از دروازه دور بودم ولی طوری رفتم که پایش را باز کرد و به ایشان برخورد کنم. شاید پای راستم را هم گیر دادم و در نهایت پنالتی را گرفتم و دیگه بقیه ماجرا. 

صادق ورمزیار و مهدی مهدوی‌کیا در داربی

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: ورمزیار: حجازی برایم تمام استقلال بود اما کنارم گذاشت/ به پرسپولیس باختم، فوتبال را کنار گذاشتم