مردی بنام آقا موسی، ابوالفضل محققی - Gooya News

"من هم سیاسیم"

نام آن خیابان در اصل خیابان شمشیری بود. چرا که با تابی آرام شروع می شد و با همین تاب کم به انتها می رسید مانند انحنای یک شمشیر. بعد ها وقتی ساختمان فرمانداری در اواسط خیابان ساخته شد به آن نام جدید خیابان فرمانداری دادند.

خیابانی زیبا ، پر درخت با دو جوی آب که در دو طرف آن جاری بودند .پاک وزلال مانند اشگ چشم .

بیشتر طول خیابان خانه های مسکونی بود با دیوار های سفید ، آجری ودر های چوبی طوسی رنگ وگاه آبی ویا سبز روشن مغز پسته ای. با ده ها کوچه بلند و کوتاه که به آن متصل می شدند. شروع آن از دروازه ارک بود ورودی جاده همایون و انتهایش به چهار راه امیرکبیرو بازار پائین منتهی می گردید. دکان آقا موسی درشروع خیابان یا بهتر است بگویم دروازه ارک بود.چسبیده به در ورودی مدرسه صائب .

دکان خاصی بود قسمت جلو که بیشتر از شش متر نمی شد با پرده سفید متقال از قسمت عقب دکان جدا می گردید .عقب نیز چیزی نزدیک به بیست متر می شد که خانواده پنج نفری آقا موسی آن جا زندگی می کردند. مادر به همراه چهار پسرش که آقا موسی پسر دوم بود.

قسمت جلو خان مغازه بسیار اجناس کمی داشت! مقداری دفتر، مداد، شکلات های ارزان دست ساز ، نان قندی ،نخود پخته ، چیز هائی که مشتریانش کودکان مدرسه صائب بودند. شروع دکان چنین بود. مادر همراه چهار پسر شبانه روز کار می کردند. او در همان اطاق پشتی جدا شده توسط پرده، کیسه حمام می بافت ،سفیداب حمام درست میکرد، نخود می پخت ، رشته آش آماده می ساخت. نه آبی بود و نه توالتی! برای کارهایشان به مسجد دروازه ارک که چند قدم بالاتر از دکان بود می رفتند.

هنوز هم بعد گذشت شصت سال نمی توانم سختی آن زندگی را فراموش کنم .پدرم می گفت "احترامشان واجب است بسیار زحمتکش ومحترمند !نان حلال زحمتشان را می خورند ."

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: مردی بنام آقا موسی، ابوالفضل محققی - Gooya News