طیب،هویت ملی ماست

سرمایه‌گذاری روی هنرهای هفتگانه به ویژه تئاتر و سینما از مهم‌ترین گزینه‌هایی است که می‌تواند یاری‌رسان سیاست‌گذاران در معرفی صحیح تاریخ و بزرگان آن شود، موضوعی که درچندساله اخیر مورد توجه و تاکید قرار گرفته و ماحصل آن معرفی برخی شخصیت‌های بنام تاریخ ملی ایران بوده است. طیب حاج رضایی یکی از همین شخصیت‌هاست که به واسطه تاثیر عمیقی که در ۱۵ خرداد ۴۲ داشت همواره مورد احترام عموم مردم بوده است. این توجه و تکریم امسال از نگاه هنرمندان دور نماند و هم در حوزه تئاتر با نمایش «ط» اثر مجید رحمتی و هم حوزه سینما با فیلم «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی مورد توجه قرار گرفت. با توجه به نزدیکی به اجرای «ط» در جشنواره تئاتر فجر، در ارتباط با این نمایش و دغدغه‌های کارگردان در تولید آن گفت‌وگویی با مجید رحمتی انجام دادیم.

عموما مخاطبان شما را درکسوت بازیگر می‌شناسند،چه شد که تصمیم گرفتیدبه عنوان کارگردان نمایش«ط»راکارگردانی کنید؟
البته این نخستین تجربه کارگردانی من نیست. پیش از این نمایش‌هایی مثل «منتشا»، «مجلس فرافکنی دلقکی دوملیتی به نام بهرام و فامیلی‌ام رو هم نمیگم»و نمایش «آری یا نه» که برداشتی بود از نمایشنامه «آن که گفت آری آن که گفت نه» برتولت برشت است را روی صحنه بردم. در پاسخ به سؤال شما هم باید عنوان کنم من وکهبد تاراج سال‌هاست کنار هم کار می‌کنیم. وقتی آقای تاراج طرح اولیه را نوشت، چون قصه زندگی طیب حاج رضایی و پرتره‌های مربوط به اشخاص تاریخی، تاثیرگذار و اسطوره‌ای را دوست دارم علاقه‌مند شدم آن را برای اجرا آماده کنم. یک درخواست اجرا برای محرم در سالن ایرانشهر داشتیم و چون مهم‌ترین بخش زندگی آقای طیب حاج رضایی که معروف به حرانقلاب بود - بعدازانقلاب به شاهرخ ضرغام نیز لقب حر انقلاب داده شد - در۱۵خرداد۴۲ که مصادف محرم بود اتفاق می‌افتد، موافقت شد و ما این نمایش را امسال روی صحنه بردیم.
 
در این نمایش از چه زاویه‌ای سعی کردید به زندگی طیب حاج‌رضایی نگاه کنید؟ 
خوب کهبد تاراج در نوشتن متن تاریخی می‌گوید: «برای نوشتن درباره تاریخ از کسی اجازه نمی‌گیرم»، لذا در این قصه بخشی روایت مستند زندگی طیب و بخشی نیز زاییده ذهنی آقای تاراج است. این اثر نمایشی به روایت افراد مختلف از مقاطع گوناگون زندگی اجتماعی و سیاسی طیب حاج رضایی ازجمله رمضان یخی که با او درگیری‌هایی از قبل داشت و سرهنگ نصیری می‌پردازد. برای من غیر از این‌که وجه دراماتیک نمایشنامه و سندیت اتفاقات تاریخی که در متن روایت می‌شود، مهم بود درباره نقاط عطف زندگی طیب حاج رضایی با کهبد تاراج، نویسنده نمایشنامه بحث وتبادل نظر داشتیم. از طرفی در کنار توجه به این جنبه‌های ساختاری که در اجرا هم به کمک بازیگران و هم کارگردان می‌آمد، به‌عنوان کارگردان و طراح نمایش قطعا برای این شخصیت یک ما به‌ازای جامعه شناسی داشتم، چون شخصیت‌هایی را که به تصویر می‌کشم خوب یا بد مطلق نباشند و این برایم اهمیت دارد و این مسأله را مورد توجه قرار می‌دهم که به شخصیت خاکستری این افراد در جامعه امروز نزدیک شوم. بنابراین اگر قرار است یک قهرمان یا اسطوره را به تصویر بکشم به تمام ابعاد شخصیتی‌اش می‌پردازم و همه نقاط ضعف و قدرتش را موردتوجه قرار می‌دهم.
 
با این تعریف، پرداختن به زندگی طیب حاج‌رضایی در زمانه اکنون، چه پرسشی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند؟
اگر قرار باشد به عنوان نماینده مخاطب باشم در طول تاریخ هنر، تئاتر برای رصد کاستی‌ها و نقاط ضعف جامعه است و در نقش فاصد (معنای رگ‌زن)، یعنی کسی که به تن جامعه نیشتر بزند و چرک و کثافت را بیرون بریزد و به سمع و نظر آدم‌ها برساند عمل می‌کند، چون همه مردم نمی‌توانند حرف‌های‌شان را بزنند. به یاد دارم یکی از کارگردانان فقید آلمانی می‌گفت صدراعظم آلمان هرسال در ایام کریسمس ما را دعوت می‌کند و می‌گوید شما هنرمندان نگاه موشکافانه‌ای به جامعه دارید، بیایید نقاط ضعف و قوت جامعه را به ما بگویید. این نگاه نشان می‌دهد هنرمندان به‌عنوان حلقه واسطه میان دولت و مردم، چه نقش مهمی ایفا می‌کنند. هنرمندان نماینده مردم هستند. این رسالت باید به‌عهده هنرمند باشد تا ضعف‌های جامعه را در هر زمینه‌ای رصد و گوشزد کند.قطعا خیلی از مردم کشورمان در طول تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی‌مان تاثیرگذار بوده‌اند و پرسش و چالش اصلی ما این بوده که اگر یک نفر مقابل یک سیستم دیکتاتوری ایستاده، وظیفه ما این است که با نظر‌انداختن به گذشته بتوانیم پرسشی برای حال و نظری نیز به آینده داشته باشیم و به قول کارگردان و صاحب نظر برزیلی آگوستو بوال که تئاتر ستم‌دیدگان و تئاتر پنهان را راه انداخت، می‌گوید وظیفه هنرمند این نیست که به پرسش‌های متن پاسخ دهد و بگوید این خوب و این بد است حالا تو انتخاب کن. نه، وظیفه هنرمند این است که یک پرسش تاریخی خوب مطرح کند.مخاطب تئاتر من، مردم امروزهستند وبه‌عبارتی به روزکار می‌کنم. سؤال اساسی که دراین نمایش مطرح می‌شود، این است که آیا نسل امروز پشت سر اسطوره‌های‌شان می‌ایستند یا همراهی‌شان با این شخصیت‌ها محدود به یک حمایت معمولی است؟ یعنی اگر قرار است جزو یک حزب، دسته و رسته باشید آن لیدری که آن ماجرا را ایجاد می‌کند ومی‌خواهد مردم پشت سرش باشند، باید ایدئولوژی بزرگی داشته باشد یا خیر؟ درکل جهان همین است؛ درسراسر دنیا جنگ‌هایی اتفاق می‌افتد که مقصر آن ندیدن و نشناختن لیدرهاست. لیدر وقتی ایدئولوژی درست داشته باشد یک حکومت ظالم را ازبین می‌برد. این سؤال تاریخی من است که در این نمایش پرسیدم. چون در وضعیت حساسی که امروز درجامعه با آن روبه‌رو هستیم باید حواس‌مان خیلی جمع باشد که پشت سر چه کسی بایستیم و از چه مکتب و آیینی دفاع ‌کنیم. این مسأله برایم از اهمیت بالایی برخوردار است و پرسشی است که دراین نمایش از نسل جوان امروز دارم.
 
همان‌طور که می‌دانید برای انتقال یک مفهوم تاریخی و مستند و دریافت بازخورد درست از مخاطب اثر باید به واقعیت نزدیک و باورپذیر باشد؛ چقدر احساس می‌کنید در این زمینه موفق بودید؟ 
ما در این نمایش نیز تلاش کردیم نتیجه‌گیری نکنیم و قضاوت را برعهده تماشاگران گذاشته‌ام. تنها به‌عنوان یک راوی در این نمایش نقاط عطف زندگی طیب به تصویر کشیده می‌شود و این‌که در برهه‌های مختلف تاریخی چه اتفاقاتی برای این شخصیت رخ داده است. در واقع جامعه ایران را از ۶۰ سال پیش تا زمان حال می‌شکافیم و اتفاقات گذشته را تعمیم می‌دهیم به شرایط انسانی و زندگی روزمره آدم‌ها در زمان حاضر. ما خیلی سعی کردیم به واقعیت تاریخی رویداد پایبند و وفادار باشیم لذا به نظر من نمایش به واقعیت خیلی نزدیک بود. از طرفی برای مخاطب امروزی اثر از آن جهت برایش جذاب است که می‌شود از یک فضاهای تاریخی و پرتره استفاده کرد و با آن حرف امروزی زد. همان‌طور که قبلا هم گفتم، مابه‌ازای جامعه‌شناسی موضوع برای‌مان خیلی مهم بود.
 
به اجرا برویم. در نمایش سعی کردید به نمایش‌های ایرانی نزدیک شوید؛ چه شد که این فرم را انتخاب کردید؟ 
این اجرا به نوعی به فرم اجرایی کارهای پیشین کهبد تاراج مانند «غلامرضا لبخندی» و «سگک» تنه می‌زند. همان‌طور که عنوان کردید در این نمایش با شیوه اجرای ترنابازی که در گذشته در قهوه‌خانه‌ها انجام می‌شده و در آن آدم‌ها را روی تخت ترنا می‌نشاندند و از آنها می‌خواستند که قصه‌شان را بگویند، مواجه هستیم. از این رو تلاش شده در فرم و محتوا تلاقی صورت گیرد تا با اجرایی خلاق روبه‌رو باشیم. شیوه اجرایی تک‌گویی و مستقیم‌گویی کاملا به دل کار نشسته و مناسب این متن است.
 
شما یدطولانی در حوزه نمایش‌های ایرانی و آیینی و سنتی دارید و پژوهش‌ها و اجراهایی خوبی دارید.چرا نمایش را با ترنا بازی شروع می‌کنید؟
یکی از رسوم فراموش شده ماست که در گذشته مورد توجه بوده است. مفاهیمی که در ترنابازی وجود دارد این است که تو هر آدمی با هر مقام و منصبی که باشی روی تخته ترنا با دیگران فرقی نداری. این بازی یک نیت مذهبی دارد و ضرباتی که در آن می‌زدند، القایی است از تازیانه‌هایی که در مسیر کربلا تا شام به اسرای کربلا می‌زدند و در آن تلاش می‌شود مفاهیم مرام، معرفت و مردانگی را به سمع و نظر بیننده برسد.نکته مهم ویژگی‌هایی است که این بازی با خود همراه دارد. مثلا در این بازی ما آشتی‌کنان داریم، همه برنامه با سلام و صلوات همراه است، در آن به یک‌سری افراد مثل کودکان، زنان، پهلوانان، خانم‌ها و سیدها احترام می‌گذارند و به آنها کرنا نمی‌زنند و ازهمه مهم‌تر این‌که مردم برای نذر، نیت می‌کنند و برای اجابت نیت‌شان ترونا می‌خورند. متاسفانه روی آیین‌ها ورسوم ایرانی کار نشده و با وجود تلاش بزرگانی همچون بهرام بیضایی، عباس جوانمرد، فتحعلی بیگی و...به مروربه فراموشی سپرده شده‌اندیا آن‌قدربه شکل بدی اجرا می‌شوندکه نسل امروز آنها را پس می‌زند. چیزی که برای من جذاب بود این‌که آن تعزیه‌خوان غیر از کار مذهبی‌اش چه کار می‌کند، چهار ساعت تماشاگر را دور خودش نگه می‌دارد، یا نقال چه‌کار می‌کند، یک‌ساعت مخاطب بدون پلک‌زدن به حرف‌های اوچشم می‌دوزد. متاسفانه در دانشگاه و فضاهای علمی همه از تئاتر ایرانی متنفرشده‌اند. این درحالی‌است که ژاپن، هند وکشورهای آسیایی اطراف ما همچنان به نمایش‌های سنتی خود وفادارند. می‌‌شود این سنت را به زبان جهانی تعریف کرد. 
 
در کورهم سعی کردید فضای باز و ساده و همراه یک خلأ ایجاد کنید. این فضا را هم از نمایش ایرانی عاریه گرفتید؟ 
نمایش‌های آقای تاراج در این سال‌ها همیشه ساختار روایی دارد و این فضای خالی را خود بازیگر وشخصیتی که بازی می‌کند باید پر کند. من خیلی ساده از تخت ترنا استفاده کردم. همان تخت انگار شخصیت نویسنده ما به‌عنوان کارگزار بازی تمام شخصیت‌ها را پیش می‌کند. وقتی پیش می‌کند باید بیاید روی تخت ترنا و داستانش را برای تماشاگر بگوید. سعی کردم روی تخت ترنا یک تکه تخته صندوق میوه بزنم که نماد تره‌بار هم باشد.

ای‌کاش بخش هویت ملی مجزا داوری می‌شد
بخش هویت ملی یکی از اقدامات خوب جشنواره بود. زمانی که جشنواره مهم و تأثیرگذاری همچون جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به‌عنوان بزرگ‌ترین رویداد تئاتری کشور در حال برگزاری است، قطعا جای بخش هویت ملی در آن خالی بوده و بسیار خوشحال هستم که این بخش به جشنواره اضافه شده است. به‌هرحال آیین و رسوم، فرهنگ ملی وتاریخی، قهرمانان ملی و دیگر داشته‌های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ما که متعلق به این خاک و مردم این سرزمین است، هویت ملی ما را تشکیل می‌دهند و باید بیش از پیش توسط هنرمندان موردتوجه قرارگرفته و به مخاطبان معرفی شوند. با وجودی که اعتقاد دارم تئاتر متر و معیار نباید داشته باشد اما ای‌کاش بخش هویت ملی رامجزا داوری می‌کردند. به‌هرحال یک شخصیت‌هایی درمملکت بوده‌اند که چه به لحاظ تاریخی و چه مذهبی در روند این کشور تاثیرگذاربودند وشناخت بیشتر آن می‌تواند درتصمیم‌گیری‌ها امروز اثر بگذارد. امیدوارم به آنها بیشتر پرداخته شود.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: طیب،هویت ملی ماست