به مناسبت درگذشت دکتر محمـد مصدق، گاستون فورنیه، ترجمه: علی شاکری زند - Gooya News
نوشته ی گاستون فورنیه نویسندهی فرانسوی
«معاصر کوروش کبیر»
«حتی مرگ که پیروزی نهاییاش بود، حق وی را ادا نکرد... در واقع موردی نمیتوان یافت که مردی با خداوندان نفت پنجهدرافکند و به مرگ طبیعی جان سپارد. او مرده، در صورتی که بار سالیان درازی را که شمار آنها بر کسی معلوم نیست، بر دوش داشت. وقتی در ۱۹۵۱ به نخستوزیری رسید میگفتند که ۶۹ سال داشته است. و آنهم تنها به این دلیل که سن حداکثر برای عضویت در مجلس ایران هفتاد سال است. در حقیقت او هیچگاه سنی نداشت. او تا اندازهای معاصر کورش کبیر بود. تنها گفتهی دقیق دربارهی او میتوانست این باشد.
در زمان قدرتش مخالفان وی خود را مواجه با مسالهای یافتند که در ایران سابقه نداشت: مصدق شراقتمند بود؛ مطلقا شرافتمند و پاکدامن بود. نه خریدن او امکان داشت نه آلودهکردن و بی آبرویی میسر بود. بنابراین به استهزای او پرداختند. او را مرد پیژاماپوش نامیدند - گفتند آیا نخست وزیری را که با لباس خواب روی یک تختخواب کوچک آهنی اشخاص را میپذیرد میتوان جدی گرفت؟ این را دلیل «حقانیت» شرکت نفت انگلیس و ایران قلمداد کردند. علاوه بر این مصدق دچار غشوضعف میشد! و بدون کمک دو تن از بستگان نیرومندش که زیر بازوی او را میگرفتند نمیتوانست راه برود و بالاخره کوشش میشد که او ضعیف و دلقک جلوهگر شود. بدون تردید کسانی که این افسانهها را میساختند، خود کلامی از آن را باور نداشتند و به عمق معنای این بهظاهر کمدی پیبردهبودند. آنها دیگر با ایران فسادپذیری که نیم قرن قبل از آن قراردادهایی به او تحمیل کردهبودند، سروکار نداشتند بلکه با ایران کوروش کبیر روبرو بودند؛ با ملتی سرشار از هوش و فرهنگ و شعرشناسی و برخوردار از باریکبینی و ظرافت سیاسی... مصدق حاصل معلومات حقوقی خود را که بههنگام جوانی در فرانسه و سوئیس اندوختهبود، به این ظرافت چندهزارساله افزود. همچون آن ایرانی دورانهای گذشته که در یک دیدار با سفیر روسیه خود را به خواب میزد تا بتواند ادعا کند سخنان سفیر را خوب نفهمیده و، با علم به اینکه رسالت یک دیپلمات احتراز از هر عملی است اثری برجاگذارد، از او خواهش کند تا خلاصهی آنها را بنویسد! مصدق بر این ظرافت هزارانساله دستاورد معلومات حقوقی محکمی را نیز که در جوانی، در فرانسه و سوییس در رشتهی حقوق کسب کرده بود، اضافه کرده بود. واقعیتی که همه توانستند در دیوان داوری لاهه مشاهده کنند. او، چنانکه گویی به اَعماق زندگی دیگری فرو رفته باشد از دوران تحصیل خود در پاریس یادمیکرد. و از پایتخت ما آنچه بیشتر خوش داشت از آن یادکند خیابان راسپای بود.
منبع خبر: گویا ![]()
اخبار مرتبط: به مناسبت درگذشت دکتر محمـد مصدق، گاستون فورنیه، ترجمه: علی شاکری زند - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران
