اخبار احمد گل
انتشار ویژه نامه زندهیاد احمد گلمحمدی
خبر آنلاین - ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
به گزارش خبرآنلاین مرداد سال گذشته احمد گلمحمدی عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت تا پس از شوک بزرگ از دست دادن داود فیرحی در آبانماه دو سال پیش، بار دیگر جامعه علوم سیاسی کشور افسوس خورد و سوگوار شود. به گزارش خبرآنلاین مرداد سال گذشته احمد گلمحمدی عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت تا پس از شوک بزرگ از دست دادن داود فیرحی در آبانماه دو سال پیش، بار دیگر جامعه علوم سیاسی کشور افسوس خورد و سوگوار شود
احمد گلمحمدی درگذشت
آفتاب - ۳۰ مرداد ۱۴۰۰
آفتابنیوز : علی آدمی، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، با تایید خبر درگذشت احمد گلمحمدی که مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود گفت: متأسفانه امروز (شنبه، ۳۰ مردادماه) از دنیا رفتند و ظاهراً به کرونا مبتلا بودند. دانشگاه علامه طباطبایی نیز در پیامی نوشته است: "با... علی آدمی، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، با تایید خبر درگذشت احمد گلمحمدی که مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود گفت
احمد گلمحمدی، نویسنده و استاد علوم سیاسی، بر اثر کرونا درگذشت
خبر آنلاین - ۳۰ مرداد ۱۴۰۰
احمد گلمحمدی، مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و مترجم کتاب «ایران بین دو انقلاب» نوشته یرواند آبراهامیان بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. این نویسنده و استاد دانشگاه، متولد سال ۱۳۴۷ در ارسباران و فارغالتحصیل رشته جامعهشناسی سیاسی (با گرایش ایران) از دانشگاه تهران بود. او در دانشکده حقوق...احمد گلمحمدی، مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و مترجم کتاب «ایران بین دو انقلاب» نوشته یرواند آبراهامیان بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت
برگزاری نشست ادبی«فطریه عطر» به مناسبت شهادت شهید پلارک
خبرگزاری مهر - ۲۲ فروردین ۱۴۰۳
به گزارش خبرنگار مهر، نشست ادبی «فطریه عطر» به مناسبت سی و هفتمین سالگرد شهادت شهید سید احمد پلارَک با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار توسط گروه بین المللی هندیران برگزار شد. در ابتدای این نشست که با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و اندیشه کشورهای... این بوی خوش از کدام مشک ختن ست؟ هنگام که از بهشت زهرا آمد معلوم شد از شهید راه وطن ست جواد اسلامی باید دخیل واژه شد، اما برای که؟ عطرش هنوز میوزد از سوی معرکه پیراهنی دوباره به کنعان رسیده است یا از ره آمدهست غسیل الملائکه؟ فاطمه عارف نژاد بوی گلاب آمد و گل در بهار رفت جایی قرار داشت مگر؟ بیقرار رفت باران گرفت و پنجره وا شد به نور نور تا پرده از مقابل چشمش کنار رفت از آسمان بپرس چه شد؟ ماه برکه کو؟ از جادهها بپرس چه شد؟ تکسوار رفت؟ مانند سرو سبزترین فصل باغ ماند مانند کوه خم نشد و استوار رفت گنجشک پا گذاشت به مهمانی فشنگ غنچه به عیددیدنی انفجار رفت چفیه به دوش، کوله به شانه، علم به دست سربند «یاحسین» به سر، باوقار رفت خوشبختتر از آینههای همیشه بود سنگی که در مزار غریبش به کار رفت رضا عبداللهی تو رفتی و دلم شد بیقرارت و باشد تا ابد چشم انتظارت تو را باشد چه نسبت بابهاران که آیدعطر گلها از مزارت حمیده پارسافر قطعهی بیست و شش! چه عِطر خوشی! جان من زنده شد به عِطر خوشی! میکشاند مرا به مرز جنون از تن ِ باغ ِ گنجه عطر خوشی میشود تکه تکه هستی من میکند چکه چکه عطر خوشی "خوابت آرام! مُشک و عنبر ما! چشمهی تا ابد معطر ما! " وعدهی ما بهشت زهرا بود تار و پودم اسیر غوغا بود چشمهایت شبیه ساحل امن اشک من موج موج ِ دریا بود دل من تنگ و آسمان ابری فرصت گفتگو مهیا بود باز میجوشد عشق، در سر ِما چشمهی تا ابد معطر ما! سر به زیریت، سربلندت کرد دلبرت کرد، دلپسندت کرد خاکسارش شدی و شوکت عشق همچو کوهی شکوه مندت کرد ای جگرگوشه ی وطن، غم دوست مرهم قلب دردمندت کرد شدهای اعتقاد و باور ما چشمهی تا ابد معطر ما یاد تو تا همیشه در سر ماست مثل آئینه در برابر ماست عطر و بوی محمدی داری نام ِ سبز تو باغ ِ قمصر ماست خاطرت، مثل شاه بیت غزل جاودان در کتاب و دفتر ماست زیور خاک ِ غرق گوهر ِ ما چشمهی تا ابد معطر ما سید مسعود علوی تبار تا شام ابد که نام تو پاینده است از تربت تو نور خدا تابنده است ای لاله پرپر از کدامین باغی کز عطر وجودت دل سنگ آکنده است آناهیتا آقا بیکی ابرو بنما که ماه را گم نکنیم در طوفان تکیه گاه را گم نکنیم تو عیدی عید فطر ما باش و بخواه با عطر خوش تو راه را گم نکنیم شعبان کرم دخت پیشانیات گل است و دهانت معطّر است نام تو برکت است و نشانت معطّر است از پشت سنگ بوی ترا میتوان شنید وقتی که چشمهای روانت معطّر است ای نقش تو ادامهی زیبایی غزل جانت پر از خداست، جهانت معطّر است قد قامت الصلاه، هنوز ایستادهای محراب خونی است، اذانت معطّر است بر دفتر شهادت تو ثبت میشود حرفی بزن که طرز بیانت معطّر است با آفتاب و ماه مگر همسفر شدی؟ روز تو روشن است و شبانت معطّر است بر خاک بیقرار پلارک نوشتهاند از نور"احمد"است که جانت معطّر است مهدی باقرخان (هندوستان) ببوسد ماه آن خونین جبین را عقیق سرخ و یاقوت نگین را ز عطر خود شهید احمد پلارک بهشتی میکند قطع زمین را محمد علی یوسفی پیداست که دائماً به لبخندی تو زیرا که مجاور خداوندی تو عطر تو محیط را معطر کرده گویا که گلاب اصل میمندی تو سحر هادیان گلو بریده گلاویز مستجاب شدن هزار غنچهگلایل پی گلاب شدن دوباره یک دهه از تشنگان آزادی دوباره از لب بیمایهها جواب شدن! که نیست جرم تبر جز تبار گم کردن بدون ریشه چه باک از تبرمآب شدن! پرندههای درختانِ از گلوله سیاه پریدهاند پس از مست اضطراب شدن برای جنگلی از تازهساقهها زود است کمرشکسته عزادار آفتاب شدن گلابخون شدهها قطرهقطره میبارند بر آهنی که نمیترسد از مذاب شدن علی پور حسن آستانه من معنقدم سوار خواهد آمد عاشق بشوی قرار خواهد آمد چون عطر تنش نسیمفروردین است با خندهی او بهار خواهد آمد سید حکیم بینش (افغانستان) هر جا نشسته یاس و سمن از تو گفتهاست سوسن که باز کرده دهن از تو گفتهاست این عطر کیست میوزد از چارسو؟، نگو گلهای سرخ دشت و دمن از تو گفتهاست هرجا که میروم سخن از حسن احمد است این شهرها دهن به دهن از تو گفتهاست وقتی تمام قد شهدا از تو گفتهاند این افتخار نیست که من از تو گفتهاست؟ دارم یقین که عطر تو پیش از رسیدنت یکریز در بهشت عدن از تو گفتهاست سرمست بوی پیرهن یوسف است شهر ما خوشبخت شاعری که سخن از تو گفتهاست علی اصغر الحیدری (دهلی نو) به دهر، گرچه چنین اتفاق کمتر شد ولی چو نام تو آمد هوا معطر شد با آن گلوی بریده بخوان اذان ولا که دار مرگ برائت فراز منبر شد فرزانه قربانی دست خزانها دور باشد از بهارش جان هزاران لالهی خوشبو نثارش بی شک بهاری در دل خاک آرمیده عطر شکوفه میدهد سنگ مزارش حال و هوای دشتهای ارغوان را باید بپرسی از نسیم بی قرارش روی مزارش گل نریزید ای جماعت وقتی که روییده گلستان در جوارش افلاکیان را مست کرده هر زمان که برخاسته عطر بهشتی از غبارش شسته تمام تربتش را مادرانه شمعی که می بارد شب جمعه کنارش شوجان پرویز (بنگلادش) با خنده در آغوش کشی لعبت مرگ خوشبو چو گلی ای کفنت چون گلبرگ در صفحه رنگ رنگ ایثار و جهاد تصویر شهادتت ز خون میشد رنگ فائزه زرافشان چقدر آسان دل بیتاب ما را بردهای با خود صبا! عطر کدامین نافه را آوردهای با خود چه سرخوش میرسی از راه، دستافشان و پاکوبان قدمهایت ثناگویان، نفسهایت غزلباران چه بین بقچهات پیچیدهای؟ حل کن معمّا را کجا بودی که عطر دامنت آکنده صحرا را؟ که باور میکند تو از مزاری ساده میآیی که از پابوسی سروی به خاک افتاده میآیی اگر شطّ شراب، آخر که میخشکد، نمیخشکد؟ اگر جوی گلاب، آخر که میخشکد، نمیخشکد؟ ولی هر چشمه را وقتی خدا جاری کند، جاریست سر این خاک تا دیدم زمین سرگرم گلکاریست بنازم بخت آن شبنم، که از خاک تو میروید که حرفش را ترنّموار در گوش تو میگوید مرا هم بر سر خوان گلاب و نور دعوت کن شروعم هر چه بد، حسن ختامم را شهادت کن سمانه رحیمی عطر گلاب میوزد از گوشه و کنار این قطعه از بهشت بهار است در بهار بر پیکری که دست خدا غسل داده است بی شک شمیم ناب بهشتی است ماندگار رزمنده رشید و غیوری که عاقبت همچون شهید کربُبلا گشت رستگار اذن شهادت از گل زهرا (س) گرفته بود در مشهدالرضا نفسش یافت اعتبار عمار* بود تا به علی اقتدا کند عمار بود در دل میدان کارزار با جسم پر جراحت و قلبی پر از امید جنگید،،،، با شجاعت و ایمان و اقتدار روزی که پرکشید در آغوش آسمان شد لایق عنایت و الطاف بی شمار همواره خاک پاک و عزیزش معطر است گویا بهار خفته به جایش در این مزار احمد گل معطر گلزار میهن است مانده از او تبسم گلها به یادگار امیر حسین داودآبادی جانم به گلاب تازه شد مثل بهار هوشم به گلاب کردم آن لحظه نثار یک ذره غبارم ای شهید ای گل سرخ من را نزنی کنار از روی مزار رسول شریفی از رفتنت آسمان مکدر شده است دیوار افق به رنگ دیگر شده است ای راز نهفته! نسبتت با گل چیست؟ کاین گونه مزار تو معطر شده است احمد رفیعی وردنجانی هرکه خالص شد به وصل کردگارش میرسد در خزان رنجها فصلِ بهارش میرسد هرکه در این راه با شوقِ وصالش زد قدم روزی آخر مژدهی وصلِ نگارش میرسد هرکه در تاریکیِ دنیا به مهرش بست دل نور رحمت بر دل اُمیّدوارش میرسد آنکه شد یاری گر دین خدا دارد یقین بهترین یاراست او، لطفش به یارش میرسد جای عمری بیقراری تا وصال روی دوست عاقبت از شورِ لبخندش قرارش میرسد هر که مانند پلارک شد به راهش پاکباز از شمیم جنت حق، اعتبارش میرسد جان فدایِ آن شهیدِ راه عشقی که مدام عطر کوی دوست دارد از مزارش میرسد خدیجه دیلمی عجب بوی خوشی دارد مزارش پلارک کرده ما را بی قرارش ز حسرت زیر لب با گریه گفتم خوشا آن دم که باشم در جوارش کبری حسینی بلخی فشانده روی خیابان درخت، گیسو را که دیده این همه گلبرگهای جادو را ز بین شاخ درختان سحر نشان میداد جناب حضرت خورشید، چشم و ابرو را بهشت حضرت زهرا مرا صدا میکرد به شاخ سرو کسی خواند ذکر یاهو را تمام حجت من احمد بلارک بود قدم زدم که بیابم نشانی از او را به شکل قیس بنی عامری بسی جستم میان خاک همی قبرهای خوشبو را ندا رسید که ای بینوا چه میگردی بدون عشق و ادب تربت بلاجو را معصومه هرمزی مقدم ازکوچه های عشق از شهر شهامت از خاکریز جان نثاری و رشادت پیچیده عطری دلکش از سمت مزاری سنگی معطر از گلوله از شهادت زهره یوسفی بوی عطری میدهد دائم مزارت ای شهید مینویسم شعرها در وصف تو، ایام عید خوش به احوال شما چون آخرت را ساختید بند ابلیس زمان را پشت سر انداختید ای که نامت کشورم را با صلابت کرده است صاحب نامت به ایرانم عنایت کرده است ای که عطری جاودان داری و نامی ماندگار بهترین رسم زمینی در میان روزگار با نماز و غسل جمعه، انس نیکو داشتی بذری از جنس معطر بر مزارت کاشتی میرسد بوی گلاب از قطعهی پاک بهشت در زمستان هم مزارت میشود اردیبهشت سیده فاطمه صغری زیدی (هندوستان) در آغوش زمین آرام و بی جان گلم پر پر شد از ظلم لعینان لب خونین هزاران حرف دارد ز سوز زخم سردار غریبان کبری قالینی نژاد شمیم بوی تو پیچیده در دشت شقایقها بدون ادعا رفتی میان خیل عاشقها غرورت را شکستی در نوای ربناهایت به جز دیدار محبوبت نبوده دردعاهایت تو گفتی که مقام من گرفت از من پر پرواز خودت را جستجو کردی درون نام یک سرباز به آغوش خدا رفتی چه آرام و چه بی پروا معطر از شمیم تو شده خاک و پَر گلها شهید عطری و نامتکران تا بیکران جاری گلاب و مشک و عنبر را تو دادی آبرو آری بهشت است جایگاه تو شهید راه حق «احمد» مرا هم تو شفاعت کن به پیش خالق سرمد سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی با منطق این جهان عجیب است اینجا تلفیق دو عطر یاس و سیب است اینجا این رایحه ی حب حسین و زهراست بی شک که قدمگه ای غریب است اینجا نیره جهانشاهی صبا عطر تو را پاشید هرجا سحر شد زین سبب سرمست و شیدا چه سرّی گم شده در عطر زلفت که دل را میبرد تا عرش اعلا مزارت چون گلستان است خوشبو پراند مرغ دل را سمت صحرا به ساحل میرساند کشتی دل همان عطری که شد فانوس دریا تو هستی از تبار لاله رویان بهار از طعم عشقت گشت پیدا به امیدی زدم بر خانه ات در که دستم را بگیری صبح فردا علیرضا حکمتی این عطر گلاب قمصر کاشان است یا بوی خوش چکیدن باران است این مدفن پاکتان چه عطری دارد این خاک، تبرک شده ی رضوان است زهرا میریان کرمی چه عطری درفضا پیچیده ازخاک شهیدی خفته در گلزار عشق است کنار قبرها هر دم بگردی نشانی از صف وپیکار عشق است به گلهای بهشتی تارسیدی هوایی از بهشت جاودان است اگر بوی گلاب ناب آمد همان قبر "پلارک" را نشان است خدا را در همان جا میتوان دید همان جایی که دلها بی قرارند همان جایی که گلهای بهشتی درون قبرهاشان جای دارند اگر عطر خدا پیچیده بی شک خدا را با شهیدان میتوان دید "پلارک"ها چو گلهای بهشتند گلی از باغ جنت میتوان چید مسعود ربانی نسیمی میوزد از بوی مویت عجب عطر خوشی دارد سبویت بدیدارت ملائک صف کشیده گلستان شد جهان از عطر رؤیت سید احمد حسینی توچای تا سر شیشه عطر تو در افلاک شکست عشق جاری شد و در کنج مزار تو نشست و خدا خواست معطر بشود پیکر تو و شود عطر حضورت همه جا دست به دست این چه جامی است که در کوی تو ساقی آورد آسمان مست زمین مست خلایق همه مست سنگ با نام پلارک شده تزئین اما روح با عطر گل یاس معطر شده است غسل دادند تورا فوج ملائک شاید کاینچنین عطر تو عطاری عالم را بست غزلی ناب به بوی خوش تو خلق شده تا سر شیشه عطر تو در افلاک شکست عمادالدین ربانی زندهست از او عطر خدا میآید بوی شهدای کربلا میآید گفتند گل محمدیمان پژمرد بوی صلوات از کجا میآید؟ زهرا آراسته نیا حقاً که راست گفته خدای مجید ما پیداست در نصوص کلامش نوید ما زنده است آنکه مقامش شهادت است اینگونه زندگی شده اوج امید ما از خاک عشق، عطر گلی میدمد مدام خاکی که زنده گشته به یمن شهید ما تو آیتی، نشانهی حقی، دلیل راه نور تو داده عمق به ابعاد دید ما این عطر خوب، رایحه ی روح پاک توست هم لاله هم شقایق و سرو رشید ما باید شفاعتت برسد تا که حس کنیم هر لحظهای ست در دوجهان روز عید ما محمد فاطمی منش عطر خوش یاس میدهد دامانت آمیخته با بهشت، روح و جانت آنقدر پر از حس طراوت هستی کآرام گرفته نور، در چشمانت ام البنین بهرامی با یاد خدا خُلق نکو خواهی داشت در اوج جوانی آبرو خواهی داشت گر در ره دین گذشته باشی از خویش چون قبر پلارکی و بو خواهی داشت صبا فیروزی دلم را سوی کویت پر دهم هر شب نوای نی برائت سر دهم هر شب ملائک مست و مدهوش از پی بویت گلاب ناب قمصر شد خجل از عطر جادویت تو با این تربت نمناک از عطر بهشتی، جان دهی بر هر دلی که مرده از ناباوری هایش شبیه قصهای شیرین که میشوید غبار غصهها را از دل غمگین! تو مثل بید مجنون سر فرود آورده بودی در بر معبود تمام ماجرای تو و آن افتادگی هایت فقط این ست
قیام تبریز و فیصله سلطنت محمدعلی شاه
ایسنا - ۱۳ فروردین ۱۴۰۳
مجاهدان تبریز قبل از رفتن به تهران و پاسداشت رشادتهایشان در دومین دوره مجلس شورای ملی، ۱۱ ماه در محاصره قشون محمدعلی شاه گرفتار شدند و با رشادتها و مجاهدتهایی که از خود نشان دادند رفته رفته موجب دمیده شدن روح امید در مشروطهخواهان تهران، گیلان، کرمانشاه، خراسان، فارس... انتشارات آیدین آبراهامیان، یرواند، ۱۳۷۷، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی؛ محمدابراهیم فتاحی ولیلایی
دیدار رهبر انقلاب در نوجوانی با نواب صفوی/ تصورات آقاسیدعلی نسبت به نواب در هم ریخت...
خبر آنلاین - ۲۷ دی ۱۴۰۲
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حرکت فداییان اسلام «یک حرکت اسلامی و ضد استعماری و ضد استبدادی بود و حرکت مغتنم و بزرگی بود. منتها اینها مظلوم و غریب بودند. کار اینها آن روز خیلی دشوار بود.» حرکتی که تأثیر زیادی بر آیتالله خامنهای که آن زمان طلبهای نوجوان بود... سیدحسین خوشنیت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی - جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد، گردآوری دکتر احمد گلمحمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی - یادوارهی شهید نواب صفوی، سیدهادی خسروشاهی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی - فدائیان اسلام در کلام یاران، عبدالرحمن حسنیفر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی - جمعیت فدائیان و نقش آن در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران، داود امینی، ناشر
دستوری شدن آموزش در دانشگاه؛ «ایرانِ آینده، صدای این دهل نوازی را دردناک خواهد شنید»
خبر آنلاین - ۲۹ مرداد ۱۴۰۲
مظاهر گودرزی: «در اینجا همه نمیتوانند کارت سبز قبولی بگیرند، البته نادر کسانی هستند، اما آنها هم همیشه باید مواظب باشند، چراکه ممکن است کارتشان باطل شود؛ کسانی هم هستند که برای همیشه کارت قرمز و مردودی دارند، هیچ شانسی هم برای گرفتن کارت سبز ندارند، حتی بهطور موقت؛ اما... «در اینجا همه نمیتوانند کارت سبز قبولی بگیرند، البته نادر کسانی هستند، اما آنها هم همیشه باید مواظب باشند، چراکه ممکن است کارتشان باطل شود؛ کسانی هم هستند که برای همیشه کارت قرمز و مردودی دارند، هیچ شانسی هم برای گرفتن کارت سبز ندارند، حتی بهطور موقت؛ اما کسانی هستند که کارتشان معلوم نیست چه رنگی دارد؟ خود دارندگانش سر در نمیآورند، گاهی نزد متولیانِ امر کارت آنها نزدیک به قرمز دیده میشود و گاهی سبز کمرنگ، اسمش را بگذاریم کارت زرد؛ من، دکتر دلاوری(ابوالفضل دلاوری-استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی) و دکتر گلمحمدی(احمد گلمحمدی، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی) وجه مشترکمان داشتن کارت زرد بود
امیدهای هنرمند زابلی و سایه سنگین کرونا
ایسنا - ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
یک فعال تئاتری اهل زابل گفت: سایه پیامدهای ناشی از کرونا و تعطیلی سالنهای نمایشی همچنان بر سر تئاتر سیستان و بلوچستان خودنمایی میکند ولی برنامههای خوبی تدارک دیده و امیدواریم روزهایی روشنتر در پیش داشته باشیم. احمد گلبیگی، بازیگر و کارگردان اهل زابل و رئیس انجمن هنرهای نمایشی... احمد گلبیگی، بازیگر و کارگردان اهل زابل و رئیس انجمن هنرهای نمایشی سیستان و بلوچستان در گفتگویی با ایسنا گفت
بسیج طرح ارتقای بهره وری محصولات راهبردی و دام سبک را دنبال میکند
خبرگزاری مهر - ۲۷ خرداد ۱۴۰۲
به گزارش خبرنگار مهر، احمد گل محمدی عصر شنبه در نشست خبری که با محوریت طرح ارتقای بهره وری محصولات راهبردی دام سبک سازمان بسیج جامعه کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی با حضور اصحاب رسانه در شهرستان نیشابور برگزار شد، اظهار کرد: این نهاد را بنیانگذار کبیر انقلاب، امام...به گزارش خبرنگار مهر، احمد گل محمدی عصر شنبه در نشست خبری که با محوریت طرح ارتقای بهره وری محصولات راهبردی دام سبک سازمان بسیج جامعه کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی با حضور اصحاب رسانه در شهرستان نیشابور برگزار شد، اظهار کرد
قتل پسر جوان به دلیل خروج از شرکت هرمی
آفتاب - ۱۳ خرداد ۱۴۰۲
آفتابنیوز : سرکردگان یک شرکت هرمی در مشهد که هموطن خود را به دلیل خروج از شرکت هرمی به طرز فجیعی با ضربات چوب، قمه و چماق به قتل رسانده بودند، در کمتر از ۱۲ ساعت دستگیر شدند و هرکدام نقش خود را در ارتکاب این جنایت پذیرفتند. ماجرای... در این میان «احمد گل» یکی از مهاجمان که هنوز تیشرت سیاه و سفیدش را به تن داشت در بازجوییهای فنی به وارد آوردن ضربات کشنده بر پشت هموطن خود اقرار کرد و گفت
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران
