اخبار توراست

شعر و ادب پارسی دومین زبان جهان اسلام است
خبرگزاری مهر

شعر و ادب پارسی دومین زبان جهان اسلام است

خبرگزاری مهر - ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
به گزارش خبرگزاری مهر؛ نشست ادبی «عصا بیفکن» در استقبال جمعی از شاعران و اهالی اندیشه کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل «عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» اثر مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) شامگاه جمعه ۷ اردیبهشت با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی... در ادامه شاعران مورد اشاره، اشعار زیر را در این ‌نشست خواندند؛ علیرضا قزوه؛ گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز همیشه محو بلا باش از ابتلاء مگریز چو ماه چنگ بزن بر سیاه پرده شب از این شب این شب لبریز ماجرا مگریز عصای معجزه ات را بکوب بر سر سحر ز ناخدا مهراس و ز بی خدا مگریز چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز به روز حادثه از صوفیان غازی شو بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز بیا و جوشن بی پشت بر تن خود پوش ز خدعه‌های خوارج چو مرتضی مگریز منافقان معاند تو را نظر نزنند از این حضور گرامی به انزوا مگریز نفیر گاو طلایی تو را نترساند عذاب سامریان باش، از صدا مگریز چراغ روشن امن یجیب را بفروز اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز عزیز هموطن من، عزیز هموطنم! از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز نه اژدهاست که کرم شب است اسرائیل بر آر دستی و از این هزارپا مگریز *** نغمه مستشار نظامی در امتحان محبت، از ابتلاء مگریز غریبگی مکن ای دل از آشنا مگریز َدرین طریقت از آئین اولیا مگریز "دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز! چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز! " مترس از شب طوفان و از خزان مهراس علی‌ست یار تو از بدر و نهروان مهراس ز آستین ید بیضا نما عیان، مهراس "توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس! عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز! " عصا فکندی و در دل نمانده صبر و قرار- که جلوه گر شود اعجاز حیدر کرار عنایتی کن و غم از دل جهان بردار "تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار! حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز! " شکوه طائر عرشی تو بال‌بسته مشو مسافر سفر قاف باش و خسته مشو ز ریسمان ولایت دمی گسسته مشو "ز سست‌عهدی ایام، دل‌شکسته مشو! نشانه باش چو پرچم! ز بادها مگریز! " نشانه باش چو پرچم، در اهتزاز شکوه سترگ و قله نشین همچو بیرقی بشکوه مباد ثانیه‌ای بر دلت رسد اندوه "چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه! به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز! " شب است و "وعده‌ی صادق" عجب شب قدری که وعده داده شد از جانب گرانقدری تو در میان خبرهای خوب، در صدری "تو از تبار دلیران خیبر و بدری چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز! " به نام نامی یزدان صلا بزن چو امیر به نام آل نبی عشق می‌شود تکثیر ولایت علوی گشته است عالمگیر "به نیشخند منافق، ز ره، کناره مگیر! به زهرخند معاند، به انزوا مگریز" مصاف آتش و عشق است، هم‌نوردی کن "عماد" و "آرش" و "سجیل" باش و مردی کن به راه خون شهیدان "شهاب‌"گردی کن* "چو ره به قبله‌ی امن است، پایمردی کن! خطا مکن! ز توهّم به ناکجا مگریز! " دلا تو درّ خوشابی، درین صدف بنشین امید، کشتی نوح است، لاتخف، بنشین چنان کمان به مصاف عدو به کف بنشین "چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین! ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز! " دلا تو آینه‌ای جلوه‌گاه رحمان باش به بزم زنده‌دلان، روح باش و ریحان باش چراغدار ره کاروان ایمان باش "امین خلق و امانت‌گزار یزدان باش! به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز! " *** فاطمه عارف نژاد از ابتلاء صف «قالوا بلی» چرا بگریزند؟ کجا سپاه «بلی‌گفته» از بلا بگریزند؟ به حرف بی‌خردان کی رها کنند هدف را؟ به اخم بی ‌شرفان کی به انزوا بگریزند؟ عصا به دست برو سمت مار فتنه و جادو که ساحران همه از بیم اژدها بگریزند قسم به جاه سلیمانی‌ات که لشکر موران به محض دیدن تو سوی ناکجا بگریزند به وقت غرش طوفان نوح، طعمهٔ موجند اگرچه قوم ستمگر به کوه‌ها بگریزند بگو به دشمنِ بیچاره تا نیامده عباس سوار اسب شده، بی سر و صدا بگریزند که وقت معرکه و در دل چکاچک شمشیر زمان نمی‌دهد آهنگ جنگ تا بگریزند می‌آید از همه‌سو بانگ سرخ «أین تفرّون؟» چطور می‌شود از انتقام ما بگریزند؟ *** سید مسعود علوی تبار با یاد غم روی تو از غم نگریزیم از معرکه محنت عالم نگریزیم ما سوختگان دل به ره داغ تو دادیم در راه تو از عالم و آدم نگریزیم با داغ تو عهدی است که تا لحظه‌ی بهبود از سوزش بی وقفه‌ی مرهم نگریزیم گفتند دگر طاقت ما از همه طاق است در قید وفاییم ز همدم نگریزیم غمخانه دل دم به دم از عشق تو خون است تا حشر دمادم ز تو یکدم نگریزیم دانیم که هر تفرقه کار دگران است در نقطه‌ی وحدت دگر از هم نگریزبم از شش جهت ار بر سر ما تیغ ببارد در صحنه بمانیم و چو رستم نگریزیم *** سید سلمان عابدی (علی پور، جنوب هند) دل تاب ندارد به خدا قصد ریا نیست ای خامنه ای جز تو کسی رهبر ما نیست تو مرجع تقلید و نمایندہ دینی ای رهبر احرار کسی مثل شما نیست امروز فقط خامنه ای عزت ما هست کز هیبت او لرزہ بر اندام جهانی ست *** کمیل کاشانی تو اهل صحبت عشقی از آشنا مگریز بسان آینه از صیقل و جلا مگریز طبیب، نسخه صبر و امید پیچیده است شفای توست همین دارو از دوا مگریز بگیر در کف خود ذوالفقار غیرت و عزم ز زخم تیغ حوادث چو مرتضی مگریز اگر بلی به (الست بربکم) گفتی بلا برای ولا هست از بلا مگریز بقا اگر طلبی در فناء فی الله است صفای باطن اگر خواهی از وفا مگریز هزار بار اگر رفته‌ای دوباره بیا از آستان کریمانه ی خدا مگریز بر آستانه‌ی تسلیم سر فرود آور قدر نوشته شده بر تو از قضا مگریز مسیر پر خطر و ساحل است ناپیدا خداست چونکه در این ورطه ناخدا مگریز *** محمد مهدی عبداللهی همیشه اهل ولا باش، از بلا مگریز بنوش جام بلا را از ابتلاء مگریز شهید باش و شهیدانه در دل میدان به روز واقعه‌ی سرخ از قضا مگریز عصای معجزه بردار و در میانه ی نیل بپیچ در دل طوفان از اژدها مگریز چقدر علقمه امروز در مقابل توست؟! علم به دوش بگیر و به انزوا مگریز صدای العطش کودکان غزه کنون به گوش می‌رسد ای دوست، از صدا مگریز به هوش باش امان نامه را امان ندهی میان معرکه از بیم فتنه‌ها مگریز بخوان که لشکر شیطان سقوط خواهد کرد مبند دل به شیاطین به ناکجا مگریز قسم به وعده‌ی صادق که قدس آزاد است بیا و یکدم در اثبات مدعا مگریز نماز در وسط صحن قدس شیرین است در اقتدای شهیدان بزن صلا مگریز ظفر از آنِ خداوند حیّ سبحان است ز کدخدا مهراس از خدا خدا مگریز چه خوب گفت امینِ قُلوبِ مَنْ والاه "به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز" یقین که خَیرُالعمل با ولایت عشق است از آستانه‌ی اولاد مرتضی مگریز فرار کن به سوی کشتی نجات حسین به روز حادثه از سمت کربلا مگریز به پرچمی که بر آن حک شده ست نصرُالله سوار می‌رسد از راه، بی هوا مگریز *** جواد اسلامی بگو مرا است خدا و از این و آن مهراس اگر جهان به تو پیچید، از جهان مهراس اراده کن"مَعِیَ رَبیَّ سَیَهدین" را بزن به بادیه و لاتخف بخوان، مهراس "عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز تُراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس" ز سست عهدی اصحاب زور و زر مشکن که سامری‌ست فراوان در این میان، مهراس اسیر رخوت قوم "بنی‌بهانه " مشو قدم به راه گذار و از امتحان مهراس رجز بخوان و به حکم علی قدم بردار به بدر و خیبر و صفین و نهروان مهراس جهان به نام تو سوگند می‌خورد، برخیز چنانکه رستم و آرش، بکش کمان، مهراس *** ابراهیم میر ای هرم عطش بر دل دریای سراب قلاب ِ سوال ِ بر لب ِ نیل جواب دریا به تلاطم و جهانی در خواب موسی تو عصای خود بیانداز به آب *** عمادالدین ربانی حماسه ساز شو و سوی انزوا مگریز تو پهلوان نبردی بزن صلا مگریز خداست پشت و پناه تو از کسی مهراس چه پشت‌گرمی خوبی‌ست از خدا مگریز برو به جای زره جوشن کبیر بیار بخوان به اسم خدا را و از دعا مگریز نترس باش اگر مقتداست شیر خدا میان معرکه از ترس گرگ‌ها مگریز میار گردن کج در مصاف با کجرو باییست پای حقیقت به ناکجا مگریز چقدر حال فلسطین شبیه کرب و بلاست حسین (ع) یکه و تنهاست از بلا مگریز **** فرزانه قربانی بزن بر لشکر دشمن که آسان می‌گریزد و از طوفان الاحرار تو ویران می‌گریزد تو هر جا "ما رمیتَ اذ رمیتَ"را بخوانی به قرآن حزب شیطانی هراسان می‌گریزد چنان تیغ تو می رقصد میان معرکه‌ها که از ترس تو عمروعاص عریان می‌گریزد عصای تو چه اعجازی درون سینه دارد که فرعون هم به دریای خروشان می‌گریزد بگو از قدرت سیلی دریایت بدانیم چگونه صخره از امواج طوفان می‌گریزد بدون شک تو بر حقی و جاویدانی ای مرد که از تو جبهه‌ی باطل پریشان می‌گریزد چه کردی تو که دنیای ابرقدرت هم اکنون چنین با دلهره از مرد میدان می‌گریزد *** احمد رفیعی وردنجانی لبخندهای دلنشینش آسمانی ست در هر نگاهش آسمانی مهربانی ست پیداست راه عشق از هر رهنمودش هر واژه‌ی گفتار نابش یک نشانی ست حال حصیر زیر پای او گواه است مثل علی (ع) دل کنده از دنیای فانی ست در انتظار مهدی صاحب زمان است همواره عطر گریه‌هایش جمکرانی ست با نور، برخوردِ حقیقت ناشناسان یک روز با خاکستر و روزی زبانی ست ابلیس یک عمر است در نابودی نور با این جماعت سخت در حال تبانی ست ناکام می‌ماند ولی در نقشه‌هایش وقتی که دست دوست در یاری رسانی ست لب تر کند وقتی امام عشقبازان کار تمام عاشقانش جانفشانی ست با هرچه دشمن خوست از عشقش شود کم دل‌های ما یک لحظه هم از او جدا نیست *** محمد علی یوسفی عصا افکنده آن پیر و دوباره عصای موسوی اعجاز کرده به سوی مسجدالاقصی، فلسطین عبور از نیل را آغاز کرده به یمن «وعده صادق» عصایش ز دشمن خواب و راحت را ربوده همان دشمن که گویا قهرمانی رقیبش یا هماوردش نبوده عصا در دست آن روشن ضمیری است که با خود بیرق الله دارد هراسش نیست از یاران فرعون سپاه عشق را همراه دارد به اسرائیلی غاصب بگویید زمان مرگتان گویا رسیده بترسید از خروش رهبر ما که شمشیر از غلاف خود کشیده بود سیدعلی تا رهبر ما گریز از حمله دشمن نداریم بود مکر خدا بالاترین مکر هراس از بیم اهریمن نداریم *** سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان) امت ما را چه بیم از فتنه و شور شر است نوح ما را در دل طوفان هستی رهبر است آسمان و ماه را دور سرش پیچیده است چفیه‌اش بر گردن ما خط و راه و مسطر است در کلامش حکمت سقراط و لقمان، گشته جمع آنچه بارد از لبش انگار در و گوهر است رویش سبزینه و فرمان باران برلبش گوش شیطان ازصدای رعد وار او کر است از شجاعت‌های او در جیش دشمن گفت‌وگوست مدح یاران در حدیث دیگران شیرنتر است غرق در نور است روی مثل ماه کاملش مصطفی زادی که از نسل بتول و حیدر است بی محابا می‌زند بر قلب کفار زمان خصم می‌ِداند چه نسبت بین او با صفدراست *** سارا عبداللهی فر در مسیر عشق بالیدن گرفت با هزاران شوق تابیدن گرفت این دل و جانم پی فرمان او بی بهانه چون سراییدن گرفت هر زمان با شور و پرواز و سما لابه‌لای واژه چرخیدن گرفت در خروشی بی امان از جمله‌ها با پیام رهبرم سامان گرفت شد ردیف بیت‌های بی شمار شعر شد این بغض باریدن گرفت

سروده‌ نغمه مستشارنظامی در استقبال از غزل رهبر انقلاب

خبرگزاری میزان - ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
خبرگزاری میزان - در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیه‌السلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند را برای این عملیات خواندند:... در امتحان محبت، از ابتلا مگریزغریبگی مکن‌ای دل از آشنا مگریزدرین طریقت از آیین اولیا مگریز"دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز! چو گردباد، به هم پیچ و، چون صبا مگریز! " مترس از شب طوفان و از خزان مهراسعلی‌ست یار تو از بدر و نهروان مهراسز آستین ید بیضا نما عیان، مهراس"توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس! ▪️عصا بیفکن و از بیم اژد‌ها مگریز! " عصا فکندی و در دل نمانده صبر و قرار-که جلوه گر شود اعجاز حیدر کرارعنایتی کن و غم از دل جهان بردار"تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار! حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز! " شکوه طائر عرشی تو بال‌بسته مشومسافر سفر قاف باش و خسته مشو ز ریسمان ولایت دمی گسسته مشو"ز سست‌عهدی ایام، دل‌شکسته مشو! نشانه باش چو پرچم! ز باد‌ها مگریز! " نشانه باش چو پرچم، در اهتزاز شکوهسترگ و قله نشین همچو بیرقی بشکوهمباد ثانیه‌ای بر دلت رسد اندوه"چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه! به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز! " شب است و "وعده‌ی صادق" عجب شب قدریکه وعده داده شد از جانب گرانقدریتو در میان خبر‌های خوب، در صدری"تو از تبار دلیران خیبر و بدری چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز! " به نام نامی یزدان صلا بزن چو امیربه نام آل نبی عشق می‌شود تکثیرولایت علوی گشته است عالمگیر"به نیشخند منافق، ز ره، کناره مگیر! به زهرخند معاند، به انزوا مگریز" مصاف آتش و عشق است، هم‌نوردی کن"عماد" و "آرش" و "سجیل" شو نبردی کنبه راه خون شهیدان "شهاب "گردی کن▫️"چو ره به قبله‌ی امن است، پایمردی کن! خطا مکن! ز توهّم به ناکجا مگریز! " دلا تو درّ خوشابی، درین صدف بنشینامید، کشتی نوح است، لاتخف، بنشینچنان کمان به مصاف عدو به کف بنشین"چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین! ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز! " دلا تو آینه‌ای جلوه‌گاه رحمان باشبه بزم زنده‌دلان، روح باش و ریحان باشچراغدار ره کاروان ایمان باش"امین خلق و امانت‌گزار یزدان باش! به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز! انتهای پیام/
مهدی فضائلی این دستخط رهبری را برای اولین بار منتشر کرد /عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز...
خبر آنلاین

سروده‌ افشین علا با تضمین مصرعی از رهبر انقلاب

خبر آنلاین - ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،در توضیح این سروده آمده است: "در آستانه عملیات نظامی جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی را که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیه‌السلام با فرعون و ساحرانِ... "توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!" افشین علا اردیبهشت ۱۴۰۳"
فردوسی، گنجوی و حافظ چه تاثیری از اسلام گرفتند/ فردوسی چه آیاتی از قرآن را به نظم درآورد
خبر آنلاین

فردوسی، گنجوی و حافظ چه تاثیری از اسلام گرفتند/ فردوسی چه آیاتی از قرآن را به نظم درآورد

خبر آنلاین - ۲۷ آبان ۱۴۰۲
حسین قره: سید مهدی شجاعی چندی پیش با حضور در کنفرانس «تاثیر ادیان بر ادبیات فارسی» که در دانشکده زبانشناسی دانشگاه «کمپلوتنسه» مادرید، برگزار شد، به ارائه سخنرانی «تاثیر اسلام بر ادب پارسی» شواهد این تاثیر را بررسی و ارائه کرد. قرائت جامع و مانع از اسلام در ۴۰۰ صفحه... بسم الله الرحمن الرحیم / هست کلید در گنج حکیم فاتحه‌ی فکرت ختم سخن / نام خدای است بر او ختم کن پیش وجود همه آیندگان / بیش بقای همه پایندان مبدع هر چشمه که جودیش است / مخترع هرچه وجودیش هست اول و آخر به وجود و صفات / حذف کن و نیست کن کاینات ای همه هستی زتو و پیدا شده / خاک ضعیف از تو توانا شده زیر نشین علمت کاینات / ما به تو قائم و تو قائم به ذات هستی تو صورتِ پیوند نی / تو به کس و کس به تو مانند نی آنچه تغیر نپذیرد تویی / و آنکه نمرده‌است و نمیرد تویی ما همه فانی و بقا بس توراست / ملک تعالی و تقدس توراست به نام آنکه هستی نام از او یافت / فلک جنبش زمین آرام از او یافت تعالی الله یکی بی مثل و مانند / که خوانندش خداوندان خداوند فلک بر پایدار و انجم افروز / خرد را بی میانجی حکمت آموز جواهر بخش فکرت‌های باریک / به روز آرنده شب‌های تاریک نگهدارنده‌ی بالا و پستی / گواه بر هستی او جمله هستی وجودش بر همه موجود قاهر / نشانش بر همه ذرات ظاهر سواد دیده‌ی باریک بینان / انیس خاطر خلوت نشینان خداوندی که چون نامش بخوانی / نیابی در جوابش لنترانی خدایا جهان پادشاهی تو راست / ز ما خدمت آید خدایی تو راست پناه بلندی و فصلی تویی / همه نیستم آن چه هستی تویی تویی برترین دانش‌آموز پاک / ز دانش قلم رانده بر لوح خاک خرد را تو روشن بصر کرده‌ای / چراغ هدایت تو بر کرده‌ای تویی کآسمان را برافراختی / زمین را گذرگاه او ساختی تویی کآفریدی ز یک قطره آ / گوهرهای روشن‌تر از آفتاب نبارد هوا تا نگویی ببار / زمین ناورد تا نگویی بیار جهانی بدین خوبی آراستی / برون زآنکه یاری‌گری خواستی نام تو که ابتدای هر نام ست / اول آغاز و آخر انجام است در بدایت بدایت همه چیز / در نهایت نهایت همه چیز امام سجاد (علیه السلام) الحمد لله الذی لا بدایة له، والدائم الذی لا نفاد له، و الاول الذی لا اول لاولیته، و الاخر الذی لا آخر لاخریته
تمام غزل‌های حافظ آئینی و دینی هستند
خبرگزاری مهر

تمام غزل‌های حافظ آئینی و دینی هستند

خبرگزاری مهر - ۹ مهر ۱۴۰۲
به گزارش خبرگزاری مهر، به منظور گرامیداشت چهل و سومین سالگرد هفته دفاع مقدس، آئین رونمایی کتاب «در سایه خدا؛ تجلی توحید در اشعار کنگره‌های شعر دفاع مقدس» نوشته معصومه لشگری با حضور نویسنده اثر، عباس بایرامی، رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس، محمدرضا اکرامی فر، دبیر بیست و... مثلاً نظامی گنجوی در پنج گنج در ابتدای هر کدام از اشعارش سخنش را با یاد خداوند آغاز می‌کند؛ در مقدمه شرف نامه می‌گوید خدایا جهان پادشاهی توراست

دعای عرفه امام حسین (ع)

تابناک - ۶ تیر ۱۴۰۲
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت ۴۸۰ کیفیت ۲۸۴ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَلَا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلَا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ أَجْناسَ الْبَدائِعِ، وَأَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لَا تَخْفیٰ عَلَیْهِ الطَّلائِعُ، وَلَا تَضِیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازِی کُلِّ صانِعٍ، وَرایِشُ کُلِّ قانِعٍ، وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ، وَ... معبودم خشمت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده‌تر است، از تو درخواست می‌کنم پروردگارا به نور ذاتت که زمین و آسمان‌ها به آن روشن گشت و تاریکی‌ها به آن برطرف شد؛ وَصَلَُحَ بِهِ أَمْرُ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ أَنْ لَاتُمِیتَنِی عَلَیٰ غَضَبِکَ وَلَا تُنْزِلْ بِی سَخَطَکَ، لَکَ الْعُتْبیٰ، لَکَ الْعُتْبیٰ حَتَّیٰ تَرْضیٰ قَبْلَ ذٰلِکَ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتِیقِ الَّذِی أَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَةَ وَجَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمْناً، یَا مَنْ عَفا عَنْ عَظِیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، یَا مَنْ أَسْبَغَ النَّعْماءَ بِفَضْلِهِ، یَا مَنْ أَعْطَی الْجَزِیلَ بِکَرَمِهِ، یَا عُدَّتِی فِی شِدَّتِی، یَا صاحِبِی فِی وَحْدَتِی، یَا غِیاثِی فِی کُرْبَتِی، یَا وَلِیِّی فِی نِعْمَتِی، یَا إِلٰهِی وَ إِلٰهَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئِیلَ وَمِیکائِیلَ وَ إِسْرافِیلَ وَرَبَّ مُحَمَّدٍ خاتَِمِ النَّبِیِّینَ وَآلِهِ الْمُنْتَجَبِینَ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کهیعص وَطٰهٰ وَیٰس وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ؛و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به سر و سامان رسید که مرا بر خشمت نمیرانی و غضبت را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست، خشنودی حق توست تا پیش از آن راضی شوی، معبودی جز تو نیست، پروردگار خانه محترم و مشعرالحرام و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی و آن را برای مردم ایمن ساختی، ای آن‌که با بردباری‌اش از گناهان بزرگ گذشت، ای آن‌که با احسانش نعمت‌ها را کامل ساخت، ای آن‌که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، ای توشه‌ام در سختی‌ها، ای همراهم در تنهایی، ای فریادرسم در گرفتاری‌ها، ای سرپرستم در نعمت‌ها، ای خدای من و خدای پدرانم ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پروردگار جبرائیل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل‌بیت برگزیده‌اش و نازل‌کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و نازل‌کننده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم؛ أَنْتَ کَهْفِی حِینَ تُعْیِینِی الْمَذاهِبُ فِی سَعَتِها، وَتَضِیقُ بِیَ الْأَرْضُ بِرُحْبِها ، وَلَوْلَا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکِینَ، وَأَنْتَ مُقِیلُ عَثْرَتِی، وَلَوْلا سَتْرُکَ إِیَّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِینَ، وَأَنْتَ مُؤَیِّدِی بِالنَّصْرِ عَلَیٰ أَعْدائِی، وَلَوْلا نَصْرُکَ إِیَّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِینَ، یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ فَأَوْلِیاؤُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ، یَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَیٰ أَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ؛تو پناهگاه منی زمانی که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده‌ام کنند و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم و نادیده گیرنده لغزشم تویی و اگر پرده‌پوشی‌ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم حمایت می‌کنی و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکست‌خوردگان بودم، ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز می‌شوند، ای آن‌که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن‌هایشان گذاشته‌اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند؛ یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ، وَغَیْبَ مَا تَأْتِی بِهِ الْأَزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ، یَا مَنْ لَایَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ إِلّا هُوَ، یَا مَنْ لَایَعْلَمُ مَا هُوَ إِلّا هُوَ، یَا مَنْ لَایَعْلَمُهُ إِلّا هُوَ ، یَا مَنْ کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی الْماءِ وَسَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ، یَا مَنْ لَهُ أَکْرَمُ الْأَسْماءِ، یَا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِی لَایَنْقَطِعُ أَبَداً، یَا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّةِ مَلِکاً، یَا رادَّهُ عَلَیٰ یَعْقُوبَ بَعْدَ أَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ، یَا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْویٰ عَنْ أَیُّوبَ، وَمُمْسِکَ یَدَیْ إِبْراهِیمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَناءِ عُمُرِهِ؛خیانت چشم‌ها را و آنچه سینه‌ها پنهان می‌کنند می‌داند و به پنهانی‌هایی که زمان‌ها و روزگاران می‌آورد آگاهی دارد، ای آن‌که جز او نمی‌داند او چگونه است، ای آن‌که جز او نمی‌داند او چیست، ای آن‌که جز او، او را نمی‌شناسد، ای آن‌که زمین را بر آب انباشت و هوا را به آسمان بست، ای آن‌که برای او گرامی‌ترین نام‌هاست، ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد، ای آماده‌کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بی‌آب و گیاه و خارج‌کننده‌اش از چاه و قراردهنده‌اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی‌، ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب پس از آنکه دو چشمش از اندوه نابینا شد و دلش آکنده از غم بود، ای برطرف‌کننده بدحالی و گرفتاری از ایوب، ای گیرنده دست‌های ابراهیم از بریدن سر فرزندش، پس از سنّ پیری و به پایان آمدن عمرش؛ یَا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیَّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْییٰ وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحِیداً، یَا مَنْ أَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، یَا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِی إِسْرائِیلَ فَأَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِینَ، یَا مَنْ أَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ، یَا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلَیٰ مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، یَا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فِی نِعْمَتِهِ یَأْکُلُونَ رِزْقَهُ، وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حادُّوهُ وَنادُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ؛ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را بی‌کس و تنها وا نگذاشت، ای که یونس را از دل ماهی در آورد، ای که دریا را برای بنی اسراییل شکافت و آنان را نجات داد و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد، ای که بادها را مژده دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد، ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد، ای آن‌که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند و در عین حال متنعّم به نعمت او رزقش را می‌خوردند و برای غیر او بندگی می‌کردند، با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند و پیامبرانش را تکذیب کردند؛ یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ یَا بَدِیءُ، یَا بَدِیعُ لَانِدَّ لَکَ ، یَا دائِماً لَانَفادَ لَکَ، یَا حَیّاً حِینَ لَاحَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتیٰ، یَا مَنْ هُوَ قائِمٌ عَلَیٰ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی، وَعَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی، وَرَآنِی عَلَی الْمَعاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی ، یَا مَنْ حَفِظَنِی فِی صِغَرِی، یَا مَنْ رَزَقَنِی فِی کِبَرِی، یَا مَنْ أَیَادِیهِ عِنْدِی لَاتُحْصیٰ، وَ نِعَمُهُ لَاتُجازیٰ، یَا مَنْ عارَضَنِی بِالْخَیْرِ وَالْإِحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالْإِساءَةِ وَالْعِصْیانِ، یَا مَنْ هَدانِی لِلْإِیمانِ مِنْ قَبْلِ أَنْ أَعْرِفَ شُکْرَ الامْتِنانِ، یَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِیضاً فَشَفانِی؛ای خدا، ای خدا، ای آغازگر، ای نوآور، برای تو همتایی نیست، ای جاودانی که پایانی برایت نمی‌باشد، ای زنده وقتی که زنده‌ای نبود، ای زنده‌کننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه انجام داده، ای که شکرم برای او اندک است ولی محرومم نساخت و خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد و مرا بر نافرمانی‌ها دید، ولی در بین مردم مشهور و سرشناسم ننمود، ای که در خردسالی حفظم نمود و در بزرگ‌سالی رزقم داد، ای که عطاهایش نزد من شماره نشود و نعمت‌هایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم، ای که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمت‌هایش را بشناسم، ای که در بیماری خواندمش، پس شفایم داد؛ وَعُرْیاناً فَکَسانِی، وَجائِعاً فَأَشْبَعَنِی، وَعَطْشاناً فَأَرْوانِی، وَذَلِیلاً فَأَعَزَّنِی، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنِی، وَوَحِیداً فَکَثَّرَنِی، وَغائِباً فَرَدَّنِی، وَمُقِلّاً فَأَغْنانِی، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنِی، وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنِی، وَأَمْسَکْتُ عَنْ جَمِیعِ ذٰلِکَ فَابْتَدَأَنِی، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یَا مَنْ أَقالَ عَثْرَتِی، وَنَفَّسَ کُرْبَتِی، وَأَجابَ دَعْوَتِی، وَسَتَرَ عَوْرَتِی، وَغَفَرَ ذُنُوبِی، وَبَلَّغَنِی طَلِبَتِی، وَنَصَرَنِی عَلَیٰ عَدُوِّی، وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لَاأُحْصِیها؛و در حال برهنگی، پوشاند مرا و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود و در حال خواری، عزّتم بخشید و در حال نادانی، معرفتم داد و در حال تنهایی افزونم نمود و در حال غربت، بازم گرداند و در حال نداری، دارایم کرد و در یاری‌خواهی، یاری‌ام فرمود و در ثروتمندی محرومم نکرد و از درخواست همه این‌ها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، ستایش و سپاس توراست، ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود و دعایم را اجابت کرد و عیبم را پوشاند و گناهم را آمرزید و مرا به خواسته‌ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمت‌ها و عطاها و بخشش‌های باارزشت را برشمارم هرگز نمی‌توانم به شماره آرم؛ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَنْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِی وَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَعْطَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَغْنَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَقْنَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی آوَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی کَفَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی هَدَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی عَصَمْتَ، أَنْتَ الَّذِی سَتَرْتَ، أَنْتَ الَّذِی غَفَرْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَقَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی مَکَّنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَعْزَزْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَعَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی عَضَدْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَیَّدْتَ، أَنْتَ الَّذِی نَصَرْتَ، أَنْتَ الَّذِی شَفَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی عافَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَکْرَمْتَ؛ای سرور من، تویی که عطا کردی، تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که موّفق نمودی، تویی که عطا کردی، تویی که بی‌نیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده‌پوشی نمودی، تویی که آمرزیدی، تویی که نادیده گرفتی، تویی که قدرت دادی، تویی که توانمندی بخشیدی، تویی که کمک کردی، تویی که حمایت فرمودی، تویی که نیرو بخشیدی، تویی که نصرت دادی، تویی که شفا بخشیدی، تویی که سلامت کامل دادی، تویی که گرامی داشتی؛ تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ، فَلَکَ الْحَمْدُ دائِماً، وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً أَبَداً، ثُمَّ أَنَا یَا إِلٰهِیَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْها لِی، أَنَا الَّذِی أَسَأْتُ، أَنَا الَّذِی أَخْطَأْتُ، أَنَا الَّذِی هَمَمْتُ، أَنَا الَّذِی جَهِلْتُ، أَنَا الَّذِی غَفَلْتُ، أَنَا الَّذِی سَهَوْتُ، أَنَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ، أَنَا الَّذِی تَعَمَّدْتُ، أَنَا الَّذِی وَعَدْتُ، وَأَنَا الَّذِی أَخْلَفْتُ، أَنَا الَّذِی نَکَثْتُ، أَنَا الَّذِی أَقْرَرْتُ، أَنَا الَّذِی اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَعِنْدِی وَأَبُوءُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْها لِی، یَا مَنْ لَاتَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَنِیُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ إِلٰهِی وَسَیِّدِی؛بزرگ و برتری، حمد و شکر همیشگی توراست، سپس من معبودا اعتراف‌کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانی نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان‌شکنی نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم و به گناهانم اقرار می‌کنم، پس مرا بیامرز، ای آن‌که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند و او بی‌نیاز از طاعت آنان است و توفیق‌دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس ای معبود من و آقای من و خدای من؛ إِلٰهِی أَمَرْتَنِی فَعَصَیْتُکَ، وَنَهَیْتَنِی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ، فَأَصْبَحْتُ لَاذا بَراءَةٍ لِی فَأَعْتَذِرَُ، وَلَا ذا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَُ، فَبِأَیِّ شَیْءٍ أَسْتَقْبِلُکَ یَا مَوْلایَ ؟ أَبِسَمْعِی ؟ أَمْ بِبَصَرِی ؟ أَمْ بِلِسانِی ؟ أَمْ بِیَدِی ؟ أَمْ بِرِجْلِی ؟ أَلَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِنْدِی وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یَا مَوْلایَ؟ فَلَکَ الْحُجَّةُ وَالسَّبِیلُ عَلَیَّ، یَا مَنْ سَتَرَنِی مِنَ الْآباءِ وَالْأُمَّهاتِ أَنْ یَزْجُرُونِی، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالْإِخْوانِ أَنْ یُعَیِّرُونِی، وَمِنَ السَّلاطِینِ أَنْ یُعاقِبُونِی، وَلَوِ اطَّلَعُوا یَا مَوْلایَ عَلَیٰ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّی إِذاً مَا أَنْظَرُونِی، وَلَرَفَضُونِی وَقَطَعُونِی، فَها أَنَا ذا یَا إِلٰهِی، بَیْنَ یَدَیْکَ یَا سَیِّدِی؛فرمان دادی فرمانت را نخواندم، نهیم نمودی، مرتکب نهیت شدم، اکنون چنانم که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم و نه دارای قدرتم تا یاری ستانم، ای مولای من با چه وسیله‌ای با تو روبرو شوم؟ آیا با گوشم، یا با دیده‌ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت‌های تو نزد من نیست؟ و من با همه این‌ها تو را معصیت کردم، ای مولای من، تو را بر من حجّت و راه است، ای آن‌که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولای من اگر اینان آگاه می‌شدند، بر آنچه تو بر آن از من می‌دانی، در این صورت مهلتم نمی‌دانند و مرا تنها می‌گذاردند و از من می‌بریدند، هم اینک ای خدای من در برابرت هستم، ای آقای من؛ خاضِعٌ ذَلِیلٌ حَصِیرٌ حَقِیرٌ، لَاذُو بَراءَةٍ فَأَعْتَذِرَُ، وَلَا ذُو قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَُ، وَلَا حُجَّةٍ فَأَحْتَجَ‌ُّ بِها، وَلَا قائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ وَلَمْ أَعْمَلْ سُوءاً، وَمَا عَسَی الْجُحُودُ وَلَوْ جَحَدْتُ یَا مَوْلایَ یَنْفَعُنِی، کَیْفَ وَأَنَّیٰ ذٰلِکَ وَجَوارِحِی کُلُّها شاهِدَةٌ عَلَیَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ ، وَعَلِمْتُ یَقِیناً غَیْرَ ذِی شَکٍّ أَنَّکَ سائِلِی مِنْ عَظائِمِ الْأُمُورِ، وَأَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذِی لَاتَجُورُ، وَعَدْلُکَ مُهْلِکِی وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبِی، فَإِنْ تُعَذِّبْنِی یَا إِلٰهِی فَبِذُنُوبِی بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکَرَمِکَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ؛فروتن و خوار، درمانده و کوچک، نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم و نه نیرویی که یاری بطلبم و نه دلیلی که با آن بهانه و عذر بیاورم و نه گوینده‌ای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم، انکار گناه کجا؟ بر فرض اگر انکار می‌کردم، چه سود می‌داد، چگونه؟ و چه‌سان این معنا ممکن شود و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواه‌اند به یقین دانستم بدون تردید که تو از کارهای بزرگ من پرسنده‌ای و تو حاکم عدالت‌پیشه‌ای هستی که در حکم و داوری ستم نمی‌کنی و عدالت تو هلاک‌کننده من است و من از همه عدالت تو گریزانم، معبودا اگر مرا عذاب کنی، به خاطر گناهان من است پس از حجّتی که بر من داری و اگر از من درگذری، به سبب بردباری و جود و بزرگواری توست، معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم؛ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْخائِفِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْوَجِلِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الرَّاغِبِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ السَّائِلِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ رَبِّی وَرَبُّ آبائِیَ الْأَوَّلِینَ؛معبودی جز تو نیست من از آمرزش‌خواهانم، معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودی جز تو نیست من از «لا اله الّا الله» گویانم، معبودی جز تو نیست من از درخواست‌کنندگانم، معبودی جز تو نیست من از تسبیح کنندگانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من؛ اللّٰهُمَّ هٰذَا ثَنائِی عَلَیْکَ مُمَجِّداً، وَ إِخْلاصِی لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً، وَ إِقْرارِی بِآلائِکَ مُعَدِّداً، وَ إِنْ کُنْتُ مُقِرّاً أَنِّی لَمْ أُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها إِلیٰ حادِثٍ مَا لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنِی بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنِی وَبَرَأْتَنِی مِنْ أَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الْإِغْناءِ مِنَ الْفَقْرِ، وَکَشْفِ الضُّرِّ، وَتَسْبِیبِ الْیُسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفْرِیجِ الْکَرْبِ، وَالْعافِیَةِ فِی الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةِ فِی الدِّینِ، وَلَوْ رَفَدَنِی عَلَیٰ قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمِیعُ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ مَا قَدَرْتُ وَلَا هُمْ عَلَیٰ ذٰلِکَ، تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَرِیمٍ عَظِیمٍ رَحِیمٍ لَاتُحْصیٰ آلاؤُکَ، وَلَا یُبْلَغُ ثَناؤُکَ؛ وَلَا تُکافیٰ نَعْماؤُکَ، صَلِّ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ، وَأَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ، سُبْحانَکَ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ
اعمال احیای شب نیمه شعبان چیست؟
خبرگزاری مهر

اعمال احیای شب نیمه شعبان چیست؟

خبرگزاری مهر - ۱۵ اسفند ۱۴۰۱
به گزارش خبرنگار مهر، چهارشنبه ۱۷ اسفند ماه مصادف با ۱۵ شعبان المعظم سالروز ولادت با سعادت حضرت مهدی موعود (عج) و امشب، شب نیمه شعبان است. شب نیمه شعبان شب بسیار مبارکی است، از امام صادق (ع) روایت شده: که از امام باقر (ع) از برتری و مزیت شب... خدایا، تویی زنده، به خود پاینده، برتر، بزرگ، آفریننده روزی‌بخش، زندگی‌بخش، میراننده، آغاز کننده، پدیدآورنده، بزرگی توراست، برتری توراست، ستایش ویژه توست و برای تو مهرورزی است، جود ویژه توست، بزرگواری و فرمان، شکوه‌مندی و سپاس فقط برای توست، یگانه‌ای، شریکی برای تو نیست، ای یگانه، ای یکتا، ای مقصود خلق، ای آن‌که نزاده و زاده نشده و برایش همتایی نبود، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بیامرز و به من رحمت آر و نیازهای مهم مرا کفایت کن، بدهکاری‌ام را ادا فرما، روزی‌ام را وسعت ده، همانا تو در این شب هر کار استواری را مقدّر می‌کنی و هرکه از خلق خود را بخواهی روزی می‌دهی، پس مرا روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی، تو گفتی و تو بهترین گوینده و سخنگویی

خواجه نظام‌الملک، هزار سال پیش از چرچیل

ایسنا - ۱۱ آبان ۱۴۰۱
«دریغ است که بر وجوه ادبی سیاست‌نامه متوقف شویم و از سیاست‌ورزی خواجه نظام‌الملک غفلت کنیم. هزار سال قبل از آن که جهان، سیاست و سیاست‌ورزی را با نام وینستون چرچیل بشناسد ایرانیان وزیری چون او عمل‌گرا و معطوف به واقعیت داشته‌اند.» به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: «یازدهم... «جوان‌مردی از کارها برتر است جوان‌مردی از خوی پیغمبر است دو گیتی بُوَد بر جوان‌مرد، راست جوان‌مرد باش و دو گیتی توراست» در ادامه هم می‌آورد