درگذشت ملکه بریتانیا: چه بر سر تمبرها، سکه‌ها و اسکناس‌ها و گذرنامه‌ها می‌آید؟

تصاویر | تجمع مردم پشت کاخ باکینگهام لندن و بالمورال اسکاتلند در پی خبرهای متناقض از مرگ ملکه
خبر آنلاین
بی بی سی فارسی - ۱۹ شهریور ۱۴۰۱

درگذشت ملکه بریتانیا: چه بر سر تمبرها، سکه‌ها و اسکناس‌ها و گذرنامه‌ها می‌آید؟۳ ساعت پیش

منبع تصویر،

Getty Images

پس از هفتاد سال سلطنت، ملکه الیزابت دوم تبدیل به بخش مهمی از زندگی روزمرهٔ مردم بریتانیا شد. در بریتانیا تصویر و تندیس‌های او را در همه‌جا می‌بینید، بر روی نشان لباس‌ها و کالا‌ها، پس از این همه‌چیز چگونه دگرگون خواهد شد؟

دگرگونی اساسی

همهٔ ۲۹ میلیارد سکه‌ای که در بریتانیا در گردش است منقش به تصویر ملکه است. آخرین طرح این سکه‌ها به سال ۲۰۱۵ باز‌می‌گردد زمانی که او ۸۸ سال داشت. این پنجمین سکه‌ای است که با تصویر او در دوران سلطنتش طراحی شده است.

ضرابخانهٔ سلطنتی هنوز اعلام نکرده است که چه زمانی ضرب سکه با تصویر پادشاه چارلز سوم را شروع خواهد کرد اما به‌احتمال‌زیاد سکه‌هایی با سر‌دیس ملکه تا سال‌ها در جریان خواهد ماند و این دگرگونی به تدریج اتفاق خواهد افتاد.

"منبع تصویر، THE ROYAL MINTپیش از اینکه در سال ۱۹۷۱ تمام سکه‌های رایج در بریتانیا تجدید شوند طبیعی بود که چندین پادشاه تغییر کرده باشد"

منبع تصویر،

THE ROYAL MINT

پیش از اینکه در سال ۱۹۷۱ تمام سکه‌های رایج در بریتانیا تجدید شوند طبیعی بود که چندین پادشاه تغییر کرده باشد.

نمی‌دانیم سکهٔ جدید با تصویر پادشاه جدید چگونه خواهد بود اما سکه‌ای که در سال ۲۰۱۸ ضرابخانهٔ سلطنتی به مناسبت هفتاد‌سالگی او ضرب کرده است نشانه‌هایی از آن در اختیار می‌گذارد. آنچه مسلم است در سکه‌های بعدی تصویر دیگری از او استفاده خواهد شد. رسم این است که برای هر فرمانروای جدید سکه‌های تازه‌ای ضرب شود.

پس از تائید دولت، طرح جدید سکه‌ها در ضرابخانهٔ سلطنتی آغاز خواهد شد.



منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

اولین اسکناسی که تصویر ملکه بر آن منتشر شد اسکناس یک پوندی در سال ۱۹۶۰ بود

از سال ۱۹۶۰، تصویر ملکه روی تمام اسکناس‌های بانک انگلستان (بانک مرکزی بریتانیا) قرار دارد. (اسکناس‌هایی که بانک‌های اسکاتلند و ایرلند شمالی منتشر کرده‌اند فاقد تصویر ملکه است). حدود ۴،۵ میلیارد اسکناس این بانک که حدود ۸۰میلیارد پوند ارزش دارد در‌ حال ‌حاضر در‌جریان است و همراه با سکه‌های موجود آنها هم به تدریج از جریان خارج خواهد شد.

همهٔ اسکناس‌ها و سکه‌ها معتبر خواهند بود. بانک انگلستان در صورت هر تغییری چندین بار اعلام عمومی خواهد کرد.

"نمی‌دانیم سکهٔ جدید با تصویر پادشاه جدید چگونه خواهد بود اما سکه‌ای که در سال ۲۰۱۸ ضرابخانهٔ سلطنتی به مناسبت هفتاد‌سالگی او ضرب کرده است نشانه‌هایی از آن در اختیار می‌گذارد"

تمبر‌ها و صندوق‌های پستی

از سال ۱۹۶۷، تمام تمبر‌هایی که ادارهٔ پست سلطنتی منتشر کرده است دارای طرح نیمرخ ملکه الیزابت دوم بوده است.

پست سلطنتی بریتانیا دیگر تمبر‌هایی با تصویر ملکه الیزابت دوم منتشر نمی‌کند اما تمبر‌های موجود را هم‌چنان می‌توان روی نامه‌ها و بسته‌های پستی استفاده کرد و به‌زودی تمبر‌های جدید منتشر خواهد شد.

منبع تصویر،

ROYAL MAIL

توضیح تصویر،

شش تمبر جدید به افتخار شاهزاده چارلز در ۷۰ سالگی او در سال ۲۰۱۸ منتشر شد

تصویر پادشاه جدید پیش از این هم روی تمبر‌هایی بوده است اما ادارهٔ پست سلطنتی (رویال پست) هنوز اعلام نکرده است که تمبر‌های جدید با تصویر او چگونه خواهند بود.

علاوه بر تصویر ملکه روی تمبر‌ها، ادارهٔ پست نشان سلطنتی را روی بسیاری از صندوق‌های پستی هم قرار داده است.

بیش از ۶۰٪ از ۱۱۵ هزار صندوق پستی موجود در بریتانیا دارای نشان EIIR ملکه الیزابت دوم است.

که حرف ای برای الیزابت و II نشانهٔ دوم حرف آر برای رجینا که به معنای ملکه است . در اسکاتلند تصویر تاج سلطنتی اسکاتلند بر صندوق‌های پستی نقش بسته است.

بجز اسکاتلند، همهٔ صندوق‌های پستی جدید نشان پادشاه را خواهند داشت اما تعداد صندوق‌های جدید چندان زیاد نیست و شاید مدتی طول بکشد تا صندوق پستی با طرح جدید به چشم بخورد.

مهر تائید سلطنتی

از سس گوجه‌فرنگی گرفته تا بسته‌بندی غلات صبحانه و عطر و خرید روزمره می‌توان نشان سلطنتی را در دو‌ طرف عبارت «به تائید علیاحضرت ملکه» را دید. اینها محصولاتی هستند که ضمانت نامه سلطنتی دریافت کرده‌اند یعنی آن شرکت به طور مرتب تأمین‌کنندهٔ خرید‌ها و نیاز‌های خانواده‌ٔ سلطنتی است.

"(اسکناس‌هایی که بانک‌های اسکاتلند و ایرلند شمالی منتشر کرده‌اند فاقد تصویر ملکه است)"

در قرن گذشته ملکه و خانوادهٔ سلطنتی هر کدام ضمانت‌نامه‌های سلطنتی خاص خود را صادر کرده‌اند به‌طوری که اکنون حدود ۸۰۰ شرکت دارای حدود ۹۰۰ ضمانت‌نامهٔ سلطنتی هستند.

وقتی ضمانت‌دهنده‌ای فوت می‌کند همهٔ ضمانت‌های سلطنتی که داده است از اعتبار می‌افتد و آن شرکت دو سال فرصت دارد که دیگر از نشان سلطنتی روی محصولات خود استفاده نکند. (مورد استثنا ضمانت‌نامه‌هایی بوده است که ملکه مادر صادر کرده بود که پنج سال پس از فوت او معتبر ماند).

ضمانت‌نامه‌های چارلز با عنوان شاهزادهٔ ولز هم‌چنان معتبر خواهد بود و حالا که او پادشاه شده است ادامه پیدا خواهد کرد. چون این اعتبار‌ها به استفادهٔ فرد و نه به عنوان او مربوط می‌شود.



استثنای دیگر این است که پادشاه جدید اکنون به پسر خود شاهزاده ویلیام و وارث او امکان صدور ضمانت‌نامه‌های خود را داده است.

گذر‌نامه‌ها هم‌چنان معتبر است

موضوع فقط پول و تمبر و ضمانت‌نامه‌ها نیست که باید روزآمد شود.

همهٔ گذرنامه‌هایی که به نام ملکه صادر شده است هنوز برای سفر معتبر است اما گذرنامه‌های جدیدی که صادر شوند، نوشتهٔ پشت جلد گذرنامه به نام پادشاه تغییر خواهد کرد.

نیرو‌های پلیس در انگلستان و ولز هم باید نگارهٔ ملکه الیزابت دوم را در نشان‌ کلاه‌های خود تغییر دهند. وکلا و مشاوران حقوقی خاندان سلطنتی که به فرمان ملکه منصوب شده بوده‌اند اکنون با تغییر پادشاه هم‌چنان به کار خود ادامه می‌دهند.

"حدود ۴،۵ میلیارد اسکناس این بانک که حدود ۸۰میلیارد پوند ارزش دارد در‌ حال ‌حاضر در‌جریان است و همراه با سکه‌های موجود آنها هم به تدریج از جریان خارج خواهد شد"

و دست آخر عبارت «خداوند ملکه را حفظ کند» هم در سرود ملی باید تغییر کند.

پس از آنکه چارلز در مراسم رسمی تاجگذاری کند و پادشاه شود، این رویداد با جملهٔ «خداوند پادشاه را حفظ کند» از بالکن قصر سنت جیمز اعلام عمومی خواهد شد و پس از آن سرود ملی نواخته خواهد شد، با تغییر کلمه‌ای در آن که از سال ۱۹۵۲ تا‌کنون ثابت مانده بوده است.

بیشتر بخوانید:

  • چارلز سوم، پادشاه جدید بریتانیا
  • ملکه الیزابت دوم، نقطه ثابت در جهان در حال تغییر
  • این لحظه‌ای است که تاریخ متوقف می‌شود
  • کامیلا، «ملکه همسر» جدید بریتانیا
  • ادای احترام رهبران جهان به «ملکه‌ای خوش قلب»

ملکه الیزابت دوم درگذشت

ملکه الیزابت دوم،

ملکه الیزابت دوم، باسابقه‌ترین فرمانروای بریتانیا در سن ۹۶ سالگی و پس از ۷۰ سال سلطنت در اقامتگاه بالمورال درگذشت.

ملکه الیزابت در سال ۱۹۵۲ به سلطنت رسید و شاهد تغییرات اجتماعی فراوانی بود.

ظهر روز پنچشنبه، هشتم سپتامبر، همزمان با افزایش نگرانی از سلامت ملکه، اعضای خانواده او به اقامتگاه سلطنتی بالمورال در اسکاتلند رفتند.

پسر ارشد او، چارلز سوم اکنون پادشاه بریتانیا است و بر این کشور و ۱۴ کشور مشترک المنافع بریتانیا سلطنت خواهد کرد.

او درگذشت ملکه را «غم و اندوهی بزرگ» توصیف کرده است.

در بیانیه چارلز سوم، پادشاه بریتانیا، آمده: «ما برای درگذشت حاکمی محبوب و مادر بسیارعزیزمان عمیقا متاثریم. می‌دانم که فقدان او در کشور و همه سرزمین‌های مشترک‌المنافع و تعداد ‌بی‌شماری از مردم جهان عمیقا احساس خواهد شد.»

پادشاه جدید بریتانیا قرار است نخستین نطق خود برای مردم این کشور را روز جمعه - نهم سپتامبر - ایراد کند.

کاخ باکینگهام در بیانیه عصر پنجشنبه خود اعلام کرد: «ملکه عصر امروز در بالمورال و در آرامش درگذشت».

در این بیانیه تصریح شده: «پادشاه و شهبانو ملکه آینده امشب را در بالمورال خواهند ماند و فردا به لندن باز می‌گردند».

بیشتر بخوانید:

منبع تصویر، Reuters

توضیح تصویر،

عصر پنجشنبه اعلامیه رسمی درگذشت ملکه بریتانیا در بیرون کاخ باکینگهام نصب شد که در آن آمده بود: «ملکه عصر امروز در بالمورال و در آرامش درگذشت»

عصر پنجشنبه و همزمان با اعلام تصمیم پزشکان مبنی بر تحت مراقبت پزشکی قرار گرفتن ملکه، همه فرزندان او خود را به اقامتگاه سلطنتی بالمورال در نزدیکی شهر آبردین اسکاتلند رساندند.

شاهزاده ویلیام، نوه ملکه هم به آنجا رفته و بردارش، شاهزاده هری هم نیمه شب به بالمورال رسید.

لیز تراس، نخست وزیر جدید بریتانیا که دو روز پیش - سه‌شنبه ششم سپتامبر - از سوی ملکه رسما نخست‌وزیر بریتانیا شد گفته ملکه «با فراهم کردن قدرت و ثباتی که به آن نیاز داشتیم» سنگ بنایی شد که بریتانیای مدرن به روی آن ساخته شد.

خانم تراس به چارلز سوم، پادشاه جدید هم گفته: «ما به او وفاداری و التزام خود را اعلام می‌کنیم، همچون مادر او که برای بسیاری و به مدت مدیدی بی‌دریغ ازخودگذشتگی کرد».

نخست وزیر جدید بریتانیا همچنین گفته: «و همزمان با گفتن 'زنده باد پادشاه' از دوران الیزابت دوم عبور می‌کنیم و آماده عصر جدیدی در تاریخ باشکوه کشور با عظمت‌مان می‌شویم، دقیقا همان طور که ملکه آروزیش را داشت».

منبع تصویر، Tim Graham/PA

توضیح تصویر،

ملکه الیزابت و شاهزاده فیلیپ بیش از ۶ دهه در کنار هم زندگی کردند

ملکه الیزابت دوم، نقطه ثابت در جهان در حال تغییر

ملکه الیزابت دوم رکورددار بیشترین طول عمر و دوره سلطنت در میان فرمانروایان انگلستان طی هزار سال گذشته بوده است.

او به طور غیر منتظره‌ای زمانی که ۲۵ سال داشت پس از مرگ پدرش جورج ششم، در سال ۱۹۵۲ به سلطنت رسید.

در دوران سلطنت او بریتانیا و قلمروی مشترک‌المنافع شاهد تغییرات اجتماعی زیادی بودند.

او پنج سال پیش از عهده‌دار شدن مقام سلطنت، با دوک ادینبورگ ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، چهار فرزند، هشت نوه و هفت نتیجه است.

الیزابت آلکساندرا مری وینزور روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۶ در محله می‌فر لندن به دنیا آمد.

او اولین فرزند شاهزاده آلبرت، دومین پسر جرج پنجم و لیدی الیزابت بوئز-لیون بود.

انتظار نمی‌رفت او به سلطنت برسد چون سومین فرد وارث تخت و تاج بود.

پس از مرگ جورج پنجم، ادوارد هشتم شاه جدید شد اما برای ازدواج با والیس سیمپسون زن مطلقه آمریکایی از سلطنت کناره‌گیری کرد.

با استعفای ادوارد هشتم، پدر الیزابت با عنوان جورج ششم پادشاه بریتانیا شد و تا سال ۱۹۵۲ سلطنت کرد.

الیزابت در ۱۳ سالگی فیلیپ، شاهزاده یونان را برای اولین بار دید و با هم نامه‌نگاری کردند. فیلیپ در آن زمان در جنگ جهانی دوم خدمت می‌کرد.

الیزابت و مارگارت، خواهرش بیشتر مدت جنگ را در قصر وینزور گذراندند. به آنها پیشنهاد داده شد در این مدت به کانادا بروند اما مادر و پدرشان این پیشنهاد را رد کردند.

پس از تولد ۱۸ سالگی الیزابت او مدتی را در ارتش سپری کرد. او ۲۰ نوامبر ۱۹۴۷ با فیلیپ ازدواج کرد. شوهرش لقب دوک ادینبورگ گرفت.

آنها چهار فرزند داشتند. چارلز، آن، ادوارد و اندرو.

الیزابت به کنیا سفر کرده بود که خبر درگذشت پدرش را شنید و مجبور به بازگشت به کشور به عنوان ملکه جدید شد.

او در دوم ژوئن ۱۹۵۳ به عنوان ملکه الیزابت دوم تاجگذاری کرد. بیش از ۲۰ میلیون نفر این مراسم را در تلویزیون دیدند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

در مراسم هفتادمین سال سلطنت ملکه الیزابت دوم که ژانویه گذشته برگزار شد او به همراه سه نسل خانواده خود در بالکن کمبریج لندن حاضر شد

چارلز، پادشاه جدید بریتانیا است

با درگذشت ملکه الیزابت دوم، تاج و تخت بلافاصله و بدون هیچ مراسمی به وارث او، چارلز، شاهزاده سابق ولز منتقل شد.

چارلز سوم اکنون بر بریتانیا و ۱۴ کشور عضو کشورهای مشترک‌المنافع سلطنت خواهد کرد.

او و همسرش کاملیا، به همراه خواهر و برادرانش، شاهزاده آن، شاهزاده اندرو و شاهزاده ادوارد پنجشنبه شب در اقامتگاه بالمورال اسکاتلند خواهند ماند و روز جمعه به لندن باز خواهند گشت.

دو نوه ملکه، شاهزاده ویلیام و هری هم آنجا هستند.

همسر شاهزاده ویلیام، کاترین، در کاخ وینزور لندن و در کنار سه فرزندشان، جورج، شارلوت و لوئیس، مانده که امروز برای نخستین بار به مدرسه جدید خود می‌رفتند.

قرار است پادشاه جدید بریتانیا روز جمعه نخستین نطق عمومی خود را ایراد کند.

چارلز سوم، پادشاه بریتانیا در ۱۴ نوامبر ۱۹۴۸ در کاخ باکینگهام به دنیا آمد و اکنون ۷۳ سال دارد.

او در سال ۱۹۵۲، زمانی که مادرش ملکه شد، وارث تخت شد. او طولانی‌ترین وارث سلطنت در تاریخ بریتانیا است.

هنگامی که مادرش ملکه شد، دوک کورنوال شد و در مراسمی در ولز در سال ۱۹۶۹ به عنوان شاهزاده ولز معرفی شد.

او سازمان خیریه پرینس تراست را در سال ۱۹۷۶ تأسیس کرد و در مورد مسائلی مانند محیط‌زیست، طب مکمل و معماری مدرن صحبت کرده است.

او اولین بار در سال ۱۹۷۷ با دایانا اسپنسر ملاقات کرد و این زوج در سال ۱۹۸۱ ازدواج کردند.

آنها دو فرزند داشتند، ویلیام و هری اما رابطه آنها از هم پاشید و در سال ۱۹۹۶ طلاق گرفتند. دایانا یک سال بعد درگذشت.

نامزدی او با کامیلا پارکر بولز در سال ۲۰۰۵ اعلام شد و این زوج طی یک مراسم مدنی ازدواج کردند.

او پدربزرگ پنج فرزند است: شاهزاده جورج، پرنسس شارلوت، شاهزاده لوئیس و فرزندان شاهزاده هری، آرچی و لیلی.

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

ملکه الیزابت دوم درگذشت

ملکه الیزابت دوم،

ملکه الیزابت دوم، باسابقه‌ترین فرمانروای بریتانیا در سن ۹۶ سالگی و پس از ۷۰ سال سلطنت در اقامتگاه بالمورال درگذشت.

ملکه الیزابت در سال ۱۹۵۲ به سلطنت رسید و شاهد تغییرات اجتماعی فراوانی بود.

ظهر روز پنچشنبه، هشتم سپتامبر، همزمان با افزایش نگرانی از سلامت ملکه، اعضای خانواده او به اقامتگاه سلطنتی بالمورال در اسکاتلند رفتند.

پسر ارشد او، چارلز سوم اکنون پادشاه بریتانیا است و بر این کشور و ۱۴ کشور مشترک المنافع بریتانیا سلطنت خواهد کرد.

او درگذشت ملکه را «غم و اندوهی بزرگ» توصیف کرده است.

در بیانیه چارلز سوم، پادشاه بریتانیا، آمده: «ما برای درگذشت حاکمی محبوب و مادر بسیارعزیزمان عمیقا متاثریم. می‌دانم که فقدان او در کشور و همه سرزمین‌های مشترک‌المنافع و تعداد ‌بی‌شماری از مردم جهان عمیقا احساس خواهد شد.»

پادشاه جدید بریتانیا قرار است نخستین نطق خود برای مردم این کشور را روز جمعه - نهم سپتامبر - ایراد کند.

کاخ باکینگهام در بیانیه عصر پنجشنبه خود اعلام کرد: «ملکه عصر امروز در بالمورال و در آرامش درگذشت».

در این بیانیه تصریح شده: «پادشاه و شهبانو ملکه آینده امشب را در بالمورال خواهند ماند و فردا به لندن باز می‌گردند».

بیشتر بخوانید:

منبع تصویر، Reuters

توضیح تصویر،

عصر پنجشنبه اعلامیه رسمی درگذشت ملکه بریتانیا در بیرون کاخ باکینگهام نصب شد که در آن آمده بود: «ملکه عصر امروز در بالمورال و در آرامش درگذشت»

عصر پنجشنبه و همزمان با اعلام تصمیم پزشکان مبنی بر تحت مراقبت پزشکی قرار گرفتن ملکه، همه فرزندان او خود را به اقامتگاه سلطنتی بالمورال در نزدیکی شهر آبردین اسکاتلند رساندند.

شاهزاده ویلیام، نوه ملکه هم به آنجا رفته و بردارش، شاهزاده هری هم نیمه شب به بالمورال رسید.

لیز تراس، نخست وزیر جدید بریتانیا که دو روز پیش - سه‌شنبه ششم سپتامبر - از سوی ملکه رسما نخست‌وزیر بریتانیا شد گفته ملکه «با فراهم کردن قدرت و ثباتی که به آن نیاز داشتیم» سنگ بنایی شد که بریتانیای مدرن به روی آن ساخته شد.

خانم تراس به چارلز سوم، پادشاه جدید هم گفته: «ما به او وفاداری و التزام خود را اعلام می‌کنیم، همچون مادر او که برای بسیاری و به مدت مدیدی بی‌دریغ ازخودگذشتگی کرد».

نخست وزیر جدید بریتانیا همچنین گفته: «و همزمان با گفتن 'زنده باد پادشاه' از دوران الیزابت دوم عبور می‌کنیم و آماده عصر جدیدی در تاریخ باشکوه کشور با عظمت‌مان می‌شویم، دقیقا همان طور که ملکه آروزیش را داشت».

منبع تصویر، Tim Graham/PA

توضیح تصویر،

ملکه الیزابت و شاهزاده فیلیپ بیش از ۶ دهه در کنار هم زندگی کردند

ملکه الیزابت دوم، نقطه ثابت در جهان در حال تغییر

ملکه الیزابت دوم رکورددار بیشترین طول عمر و دوره سلطنت در میان فرمانروایان انگلستان طی هزار سال گذشته بوده است.

او به طور غیر منتظره‌ای زمانی که ۲۵ سال داشت پس از مرگ پدرش جورج ششم، در سال ۱۹۵۲ به سلطنت رسید.

در دوران سلطنت او بریتانیا و قلمروی مشترک‌المنافع شاهد تغییرات اجتماعی زیادی بودند.

او پنج سال پیش از عهده‌دار شدن مقام سلطنت، با دوک ادینبورگ ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، چهار فرزند، هشت نوه و هفت نتیجه است.

الیزابت آلکساندرا مری وینزور روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۶ در محله می‌فر لندن به دنیا آمد.

او اولین فرزند شاهزاده آلبرت، دومین پسر جرج پنجم و لیدی الیزابت بوئز-لیون بود.

انتظار نمی‌رفت او به سلطنت برسد چون سومین فرد وارث تخت و تاج بود.

پس از مرگ جورج پنجم، ادوارد هشتم شاه جدید شد اما برای ازدواج با والیس سیمپسون زن مطلقه آمریکایی از سلطنت کناره‌گیری کرد.

با استعفای ادوارد هشتم، پدر الیزابت با عنوان جورج ششم پادشاه بریتانیا شد و تا سال ۱۹۵۲ سلطنت کرد.

الیزابت در ۱۳ سالگی فیلیپ، شاهزاده یونان را برای اولین بار دید و با هم نامه‌نگاری کردند. فیلیپ در آن زمان در جنگ جهانی دوم خدمت می‌کرد.

الیزابت و مارگارت، خواهرش بیشتر مدت جنگ را در قصر وینزور گذراندند. به آنها پیشنهاد داده شد در این مدت به کانادا بروند اما مادر و پدرشان این پیشنهاد را رد کردند.

پس از تولد ۱۸ سالگی الیزابت او مدتی را در ارتش سپری کرد. او ۲۰ نوامبر ۱۹۴۷ با فیلیپ ازدواج کرد. شوهرش لقب دوک ادینبورگ گرفت.

آنها چهار فرزند داشتند. چارلز، آن، ادوارد و اندرو.

الیزابت به کنیا سفر کرده بود که خبر درگذشت پدرش را شنید و مجبور به بازگشت به کشور به عنوان ملکه جدید شد.

او در دوم ژوئن ۱۹۵۳ به عنوان ملکه الیزابت دوم تاجگذاری کرد. بیش از ۲۰ میلیون نفر این مراسم را در تلویزیون دیدند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

در مراسم هفتادمین سال سلطنت ملکه الیزابت دوم که ژانویه گذشته برگزار شد او به همراه سه نسل خانواده خود در بالکن کمبریج لندن حاضر شد

چارلز، پادشاه جدید بریتانیا است

با درگذشت ملکه الیزابت دوم، تاج و تخت بلافاصله و بدون هیچ مراسمی به وارث او، چارلز، شاهزاده سابق ولز منتقل شد.

چارلز سوم اکنون بر بریتانیا و ۱۴ کشور عضو کشورهای مشترک‌المنافع سلطنت خواهد کرد.

او و همسرش کاملیا، به همراه خواهر و برادرانش، شاهزاده آن، شاهزاده اندرو و شاهزاده ادوارد پنجشنبه شب در اقامتگاه بالمورال اسکاتلند خواهند ماند و روز جمعه به لندن باز خواهند گشت.

دو نوه ملکه، شاهزاده ویلیام و هری هم آنجا هستند.

همسر شاهزاده ویلیام، کاترین، در کاخ وینزور لندن و در کنار سه فرزندشان، جورج، شارلوت و لوئیس، مانده که امروز برای نخستین بار به مدرسه جدید خود می‌رفتند.

قرار است پادشاه جدید بریتانیا روز جمعه نخستین نطق عمومی خود را ایراد کند.

چارلز سوم، پادشاه بریتانیا در ۱۴ نوامبر ۱۹۴۸ در کاخ باکینگهام به دنیا آمد و اکنون ۷۳ سال دارد.

او در سال ۱۹۵۲، زمانی که مادرش ملکه شد، وارث تخت شد. او طولانی‌ترین وارث سلطنت در تاریخ بریتانیا است.

هنگامی که مادرش ملکه شد، دوک کورنوال شد و در مراسمی در ولز در سال ۱۹۶۹ به عنوان شاهزاده ولز معرفی شد.

او سازمان خیریه پرینس تراست را در سال ۱۹۷۶ تأسیس کرد و در مورد مسائلی مانند محیط‌زیست، طب مکمل و معماری مدرن صحبت کرده است.

او اولین بار در سال ۱۹۷۷ با دایانا اسپنسر ملاقات کرد و این زوج در سال ۱۹۸۱ ازدواج کردند.

آنها دو فرزند داشتند، ویلیام و هری اما رابطه آنها از هم پاشید و در سال ۱۹۹۶ طلاق گرفتند. دایانا یک سال بعد درگذشت.

نامزدی او با کامیلا پارکر بولز در سال ۲۰۰۵ اعلام شد و این زوج طی یک مراسم مدنی ازدواج کردند.

او پدربزرگ پنج فرزند است: شاهزاده جورج، پرنسس شارلوت، شاهزاده لوئیس و فرزندان شاهزاده هری، آرچی و لیلی.

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

ملکه الیزابت دوم، نقطه ثابت در جهان در حال تغییر

Queen Elizabeth II

منبع تصویر، Getty Images

از ویژگی‌های ملکه الیزابت دوم در دوران طولانی سلطنتش، احساس مسئولیت شدید و عزم راسخ او برای وقف زندگی‌اش برای تاج و تخت و مردمش بود.

در جهانی که به سرعت در حال تغییر بود، او برای خیلی‌ها تنها نقطه ثابت بود.

در این دوران نفوذ بریتانیا در جهان رو به افول گذاشت، جامعه بریتانیا دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شد، و نقش خود نهاد سلطنت زیر سوال رفت.

توفیق او در حفظ سلطنت در چنین دوران پرتلاطمی شایان توجه بود، به‌خصوص که در هنگام تولدش، هیچکس پیش‌بینی نمی‌کرد تاج و تخت سلطنت به او برسد.

الیزابت الکساندرا مری ویندزور روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۶ در خانه‌ای نزدیک میدان برکلی در لندن به‌دنیا آمد. او دختر آلبرت، دوک یورک و پسر دوم جورج پنجم (پادشاه وقت بریتانیا)، و همسرش لیدی الیزابت بوز- لیون بود.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

الیزابت نوزاد در زمان غسل تعمید در دستان مادرش

الیزابت و خواهرش، مارگارت رز - که در سال ۱۹۳۰ به‌دنیا آمد - در خانه تحصیل کردند و در فضای خانوادگی پرمهر و محبتی بزرگ شدند.

الیزابت خیلی به پدر و پدربزرگش - جورج پنجم - نزدیک بود. او در شش سالگی به مربی سوارکاری‌اش گفت که می‌خواهد "در خارج شهر زندگی کند و تعداد زیادی اسب و سگ داشته باشد".

بحران کناره‌گیری

گفته شده که الیزابت از همان اوان کودکی احساس مسوولیت زیادی از خود نشان می‌داده است. از وینستون چرچیل که بعدها نخست وزیر بریتانیا شد، نقل شده که گفته او "نوعی اقتدار دارد که برای یک کودک اعجاب‌آور است".

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

شاهزاده الیزابت به همراه پدر و مادر و خواهرش مارگارت در زمان تاجگذاری پدرش

با وجود نرفتن به مدرسه، الیزابت در یادگیری زبان‌های دیگر از خود استعداد نشان داد و همچنین تاریخ قانون اساسی بریتانیا را با دقت مطالعه کرد.

برای اینکه او بتواند با دختران هم‌سن و سالش معاشرت داشته باشد، گروهی از دختران بنام گروهان اول کاخ باکینگهام ایجاد شد.

بعد از مرگ جورج پنجم در سال ۱۹۳۶، پسر ارشد او، دیوید، با نام ادوارد هشتم بر تخت نشست. اما او تصمیم گرفت با والیس سیمسون آمریکایی، که قبلا دو بار طلاق گرفته بود، ازدواج کند. این انتخاب به دلایل سیاسی و مذهبی قابل قبول نبود.

ادوارد هشتم در پایان سال ۱۹۳۶ از سلطنت کناره گرفت.

توضیح تصویر،

شاهزاده الیزابت به همراه خواهرش مارگارت در حال پخش پیام رادیویی به ملت در زمان جنگ جهانی دوم

خدمت در دوران جنگ

دوک یورک با اکراه سلطنت را پذیرفت و نام جورج ششم را برای خودش انتخاب کرد.

تاجگذاری او پیش‌درآمدی از آن چیزی بود که در سال‌های بعد در انتظار الیزابت بود. الیزابت بعدها نوشت که بنظرش این مراسم "خیلی باشکوه و زیبا" بوده است.

در آن روزگار تنش‌های روزافزون اروپا را فرا گرفته بود، و شاه جدید به‌همراه همسرش - که دیگر بنام ملکه الیزابت شناخته می‌شد - سعی داشت اعتقاد مردم به نهاد سلطنت را احیا کند.

دختر بزرگتر شاه و ملکه هم در این راه آنها را همراهی می‌کرد.

در سال ۱۹۳۹ شاهزاده خانم ۱۳ ساله همراه پدر و مادرش به کالج سلطنتی نیروی دریایی در دارموث رفت. در آنجا یکی از خویشاوندانش بنام فیلیپ، که شاهزاده یونانی و دانشجوی دانشکده افسری بود، او و خواهرش را همراهی می‌کرد.

البته این اولین ملاقات آنها نبود، ولی نخستین باری بود که به هم علاقمند شده بودند. شاهزاده فیلیپ در جریان مرخصی از نیروی دریایی در سال ۱۹۴۴ به سراغ اقوامش در خانواده سلطنتی رفت. الیزابت در آن موقع ۱۸ ساله بود و معلوم بود که عاشق فیلیپ است. او عکس فیلیپ را در اتاقش نگاه می‌داشت و با او نامه‌نگاری می‌کرد.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

عروسی شاهزاده الیزابت با فیلیپ مونت باتن

الیزابت در سال ۱۹۴۵ به سازمان کمکی کشوری (شاخه زنان ارتش بریتانیا در جنگ جهانی دوم) پیوست.

او در این سازمان رانندگی و نگهداری و سرویس وسایل نقلیه را یاد گرفت.

او در روز پایان جنگ جهانی دوم در اروپا (۸ مه ۱۹۴۵) در حالی که یونیفورم به تن داشت و شناخته نمی‌شد، به آرامی از کاخ باکینگهام خارج شد و به جمعیتی که در مرکز لندن مشغول جشن و شادی بودند، پیوست.

او بعدها درباره آن روز گفت: "ما از پدر و مادرم اجازه خواستیم که بیرون برویم و خودمان آن صحنه‌ها را ببینیم. به یاد دارم که از اینکه شناخته شویم می‌ترسیدیم. یادم هست که مردم غریبه بازو در بازوی هم انداخته بودند و در خیابان وایت‌هال راه می‌رفتند. همه ما را موجی از شادی و آرامش فرا گرفته بود.

بعد از پایان جنگ، الیزابت می‌خواست با شاهزاده فیلیپ ازدواج کند، ولی موانعی سر راه این کار وجود داشت. پادشاه فکر می‌کرد که او هنوز خیلی برای ازدواج جوان است، و فیلیپ هم با وجود سوابق روشنش در دوران جنگ، مجبور بود با تعصبات و پیش‌داوری‌ها مبارزه کند، چرا که برخی اقوام آلمانی او از حکومت نازی‌ها در آلمان حمایت کرده بودند.

بعضی از درباریان هم این ناوبان (ستوان نیروی دریایی) صریح‌اللهجه و جوان را نمی‌پسندیدند و او را "زمخت" می‌دانستند.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

مراسم تاجگذاری در سال ۱۹۵۳ از تلویزیون پخش شد

اما الیزابت در تصمیمش مصمم بود و بعد از سفر خاندان سلطنتی به جنوب آفریقا در سال ۱۹۴۷، پادشاه با این ازدواج موافقت کرد.

مراسم ازدواج در نوامبر ۱۹۴۷ برگزار شد و به گفته وینستون چرچیل، به بریتانیای خاکستری دوران بعد از جنگ "قدری رنگ" بخشید.

فیلیپ لقب دوک ادینبرو را دریافت کرد. در نیروی دریایی باقی ماند. او مدتی برای مأموریت به جزیره مالت در دریای مدیترانه فرستاده شد و به این ترتیب این زوج جوان توانستند یک زندگی نسبتا عادی را تجربه کنند.

تاجگذاری

اولین فرزند آنها در سال ۱۹۴۸ به‌دنیا آمد و نامش را چارلز گذاشتند. فرزند دوم آنها، که در سال ۱۹۵۰ متولد شد، دختر بود و "آن" نامیده شد.

اما پادشاه که سالیان طولانی بشدت سیگاری بود، به سرطان ریه مبتلا شده بود. استرس شدید دوران جنگ هم به وخامت حالش کمک کرد و چیزی به مرگش باقی نمانده بود.

در ژانویه ۱۹۵۲ الیزابت که آن موقع ۲۵ ساله بود، همراه فیلیپ بجای پدرش برای بازدید از برخی کشورها به دور دنیا سفر کرد. شاه برخلاف نظر پزشکان برای بدرقه آنها به فرودگاه رفت. این آخرین باری بود الیزابت پدرش را می‌دید.

الیزابت در موقع شنیدن خبر مرگ پادشاه در مهمانسرایی در کنیا بود. او که حالا ملکه جدید بود، بلافاصله به لندن بازگشت.

او بعدها درباره این لحظه گفت: "می‌توان گفت که من نتوانستم دوران کارآموزی را بگذرانم. پدرم در موقع مرگ خیلی جوان بود. برای همین هم خیلی زود مجبور شدم مسوولیت‌ها را برعهده بگیرم و سعی کنم کارها را به بهترین نحو ممکن انجام دهم."

به اصرار ملکه الیزابت دوم، مراسم تاجگذاری او در ژوئن ۱۹۵۳ از تلویزیون پخش شد و میلیون‌ها نفر را به تماشا نشاند. بسیاری از این افراد برای اولین بار پای تلویزیون می‌نشستند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بازدید ملکه از آمریکا در سال ۱۹۵۷. در کنار او آیزنهاور، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا و همسرش حضور دارند

بحران سوئز

بریتانیا هنوز دوران ریاضت اقتصادی بعد از جنگ را می‌گذراند و بسیاری از ناظران تاجگذاری الیزابت را سرآغاز یک عصر الیزابتی تازه می‌دانستند.

جنگ جهانی دوم اضمحلال امپراتوری بریتانیا را تسریع کرده بود، و زمانی که ملکه جدید در نوامبر ۱۹۵۳ سفری طولانی به کشورهای مشترک‌المنافع بریتانیا را آغاز کرد، بسیاری از مستعمرات سابق این کشور نظیر هند به استقلال رسیده بودند.

الیزابت اولین فرمانروایی بود که در دوران سلطنتش از استرالیا و نیوزیلند دیدن کرد. طبق برآوردها حدود ۷۵۰ هزار استرالیایی برای دیدن او به خیابان‌ها آمدند.

در دهه ۱۹۵۰ کشورهای بیشتری پرچم بریتانیا را پایین آوردند و مستعمرات و دومینیون‌های سابق حالا در خانواده‌ای متشکل از ملت‌هایی که به انتخاب خود عضو آن شده بودند، گردهم آمدند.

بسیاری از سیاست‌مداران فکر می‌کردند که جامعه کشورهای مشترک‌المنافع می‌تواند جایگزین و رقیبی برای سازمان جدید التأسیس جامعه اقتصادی اروپا باشد، و سیاست بریتانیا تا حدی از اروپای قاره‌ای فاصله گرفت.

اما افتضاحی که در سال ۱۹۵۶ بر سر کانال سوئز پیش آمد، افول نفوذ بریتانیا را تسریع کرد. در جریان این بحران معلوم شد که جامعه کشورهای مشترک‌المنافع فاقد اراده لازم برای اقدام جمعی در بحران‌هاست. بحران سوئز باعث شد آنتونی ایدن، نخست وزیر وقت، استعفا کند، و استعفای نخست وزیر، ملکه را با بحرانی سیاسی روبرو کرد.

توضیح تصویر،

مستند در باره زندگی خانواده سلطنتی در زمان خود بی سابقه بود

عصر تغییرات

حزب محافظه‌کار هیچ راهکاری برای انتخاب یک رهبر جدید نداشت، و بعد از چند جلسه رایزنی، ملکه از هارولد مک‌میلان دعوت کرد تا دولت جدید را تشکیل دهد.

همچنین لرد آلترینچام شخص ملکه را مورد انتقاد قرار داد و در مقاله‌ای ادعا کرد که دربار ملکه "زیادی بریتانیایی و اعیانی" است و خود ملکه را متهم کرد که حتی برای یک سخنرانی ساده هم باید از روی متن بخواند. اظهارات او سر و صدای زیادی در مطبوعات بپا کرد و یکی از اعضای اتحادیه هواداران امپراتوری در خیابان به لرد آلترینچام حمله کرد.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

آتش سوزی در کاخ وینزور

بهر حال این حادثه نشان می‌داد که جامعه بریتانیا و برخوردها با سلطنت به سرعت در حال تغییر بودند و اصول و حقایق مسلم قدیمی مورد شبهه و تردید قرار می‌گرفتند.

شاهزاده فیلیپ به نداشتن تحمل تشریفات دست و پاگیر درباری معروف بود، و ملکه به تشویق او سعی کرد خود را با دوران جدید تطبیق دهد.

رسم دعوت دوشیزگان جوان به دربار ملغی شد و اصطلاح "سلطنت" (The Monarchy) به تدریج با اصطلاح "خانواده سلطنتی" (The Royal Family) جایگزین شد.

بعد از اینکه هارولد مک‌میلان از نخست وزیری استعفا کرد، ملکه یک بار دیگر درگیر دعواهای سیاسی شد. این بار ملکه به توصیه مک‌میلان، الکساندر داگلاس- هوم (ارل هوم) را به نخست وزیری منصوب کرد.

بیست و پنجمین سالگرد سلطنت

ملکه الیزابت که ویژگی بارز دوران حکومتش رعایت دقیق قانون اساسی و تفکیک میان نهاد سلطنت و دولت‌های حاکم بود، دوران سختی را می‌گذراند.

ملکه طبق قانون اساسی حق دارد از تصمیمات دولت و مسائل مهم مملکت مطلع شود، دولت را راهنمایی کند و به آن هشدار بدهد.

او این حقوق را با جدیت پیگیری می‌کرد، ولی مواظب بود از حدود آنها فراتر نرود.

بحران سال ۱۹۶۳ آخرین باری بود که ملکه مجبور شد در چنین موقعیتی قرار بگیرد.

در حزب محافظه‌کار طبق سنت، رهبر حزب باید خودش "پدیدار" می‌شد. اما از این تاریخ به بعد، این رویه کنار گذاشته شد و یک سیستم درست و حسابی برای انتخاب رهبر در نظر گرفته شد.

منبع تصویر، AFP

توضیح تصویر،

ملکه در دوران زمامداری خود توجه ویژه‌ای به کشورهای مشترک المنافع داشت

در اواخر دهه ۱۹۶۰ کاخ باکینگهام تصمیم گرفته بود که سعی کند چهره به‌مراتب خودمانی‌تر و دست‌یافتنی‌تری از خود ارائه دهد.

یکی از اقدامات مهمی که در این زمینه انجام شد، ساخت یک فیلم مستند بی‌سابقه بنام "خانواده سلطنتی" بود.

شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی اجازه یافت از خاندان وینزور در خانه‌شان فیلم تهیه کند. در این فیلم تصاویری از اعضای خاندان سلطنتی در یک مهمانی کباب، و یا در حال تزئین درخت کریسمس نشان داده می‌شد.

شاید همه اینها کارهایی کاملا عادی باشند، اما پیش از آن هیچیک از اعضای خاندان سلطنتی در این حالات دیده نشده بودند. این فیلم بازتاب دهنده حال و هوای غیررسمی‌تر زمانه جدیدی بود و نقش مهمی در تجدید حمایت عمومی از خاندان سلطنتی داشت.

در سال ۱۹۷۷، بیست و پنجمین سالگرد سلطنت ملکه برگزار شد، و در جریان آن شور و شعفی واقعی در جشن‌های خیابانی و مراسم مختلفی که در سراسر کشور برگزار شد، به‌چشم می‌خورد. بنظر می‌رسید نهاد سلطنت در دل مردم جای محکمی پیدا کرده و بخش زیادی از این جایگاه مدیون شخص ملکه بود.

رسوایی و فاجعه

کمی بعد مارگارت تاچر به‌عنوان اولین زن به نخست وزیری بریتانیا رسید.

بعضا گفته می‌شد که روابط میان خانم رئیس دولت و ملکه چندان خوب نیست. یکی از مسائلی که گاهی مشکل‌ساز می‌شد، تعلق خاطر ملکه به جامعه کشورهای مشترک‌المنافع بود.

الیزابت به‌عنوان رئیس این سازمان رهبران کشورهای آفریقای سیاه را خوب می‌شناخت و با آرمان‌های آنها همدلی می‌کرد. نقل شده که رفتار و منش جدلی خانم تاچر در نظر او "تعجب‌آور" بوده است. یکی از زمینه‌های بحث برانگیز، مخالفت نخست وزیر با وضع مجازات و تحریم علیه حکومت آپارتاید (تبعیض نژادی) آفریقای جنوبی بود.

ملکه در تمام این سال‌ها به انجام وظایفش ادامه می‌داد.

بعد از جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، ملکه به آمریکا سفر کرد و در آنجا به‌عنوان اولین حاکم بریتانیایی در جلسه مشترک کنگره سخنرانی کرد.

جورج بوش پدر، رئیس جمهوری وقت آمریکا، درباره ملکه گفت که "تا جایی که به یاد می‌آوریم، او همواره دوست آزادی بوده است".

اما از حدود یک سال بعد یک سلسله رسوایی و فاجعه دامن خاندان سلطنتی را گرفت. ابتدا دوک یورک، پسر دوم ملکه، و همسرش سارا از هم جدا شدند. بعد معلوم شد که شاهزاده ولز (لقب ولیعهد بریتانیا) و همسرش (لیدی دایانا) از زندگی با هم بشدت ناراضی هستند. آنها کمی بعد از هم جدا شدند.

در پایان سال هم آتش‌سوزی بزرگی در کاخ وینزور، اقامتگاه محبوب ملکه، روی داد. این آتش‌سوزی نماد بارزی از مشکلات دربار بود. بعد از آن در محافل عمومی درباره اینکه چه کسی (مالیات‌دهندگان یا خود ملکه) باید هزینه تعمیر کاخ را بپردازد، بحث درگرفت.

نماد ملت

ملکه سال ۱۹۹۲ را "سال وحشتناک" زندگی‌اش خواند، و در یک سخنرانی در منطقه تجاری لندن (سیتی)، تلویحا پذیرفت که نهاد سلطنت باید بازتر عمل کند و در عوض رسانه‌ها هم باید برخورد خصمانه خود با آن را تلطیف کنند.

او گفت: "هیچ نهادی، اعم از سیتی، سلطنت یا دیگران، نباید انتظار داشته باشد از زیر نگاه موشکافانه کسانی که به آن ابراز وفاداری و حمایت کرده اند، در امان باشد. تکلیف دیگران که روشن است. اما ما همگی بخشی از یک ملت هستیم و نگاه موشکافانه اگر با قدری ملایمت، طبع خوش و تفاهم اعمال شود، موثرتر خواهد بود."

نهاد سلطنت کاملا در موضع دفاعی قرار داشت. کاخ باکینگهام به‌روی بازدید کنندگان گشوده شد تا برای تعمیرات کاخ وینزور پول جمع شود، و اعلام شد که ملکه و ولیعهد از محل درآمد سرمایه‌گذاری‌هایشان مالیات خواهند پرداخت.

در عرصه روابط خارجی، جامعه کشورهای مشترک‌المنافع نتوانست به وعده‌ها و امیدهایی که در اوایل دوران سلطنت ملکه ایجاد کرده بود، جامه عمل بپوشاند. بریتانیا که حالا به نهادهای اروپایی پیوسته بود، به شرکای قدیمی‌اش پشت کرد.

ملکه هنوز هم معتقد بود که وجود جامعه کشورهای مشترک المنافع مفید است و وقتی آفریقای جنوبی بالاخره نظام آپارتاید را کنار گذاشت، بسیار خوشحال شد.

او در مارس ۱۹۹۵ بعد از سال‌ها دوباره به این کشور سفر کرد و پایان آپارتاید را جشن گرفت.

در داخل بریتانیا، ملکه سعی داشت شأن سلطنت را حفظ کند. در همین حال در محافل عمومی بحث درباره آینده این نهاد ادامه داشت. در حالی که بریتانیا برای یافتن سرنوشت جدید خود تلاش می‌کرد، ملکه سعی می‌کرد نقش چهره‌ای آرامش‌بخش را بازی کند. او می‌توانست با تنها یک لبخند فضایی صمیمی ایجاد کند.

ملکه الیزابت بیش از هر چیز به نقشش به‌عنوان نماد ملت اهمیت می‌داد. اما در اوت ۱۹۹۷ لیدی دایانا، شاهزاده ولز، در یک تصادف رانندگی در پاریس کشته شد. این حادثه پایه‌های سلطنت را لرزاند و شخص ملکه به‌خاطر آن به‌شکل غیرمعمولی مورد انتقاد قرار گرفت.

سالگرد غم‌انگیز

مردم در لندن در اطراف کاخ‌ها جمع شده بودند و با گذاشتن تاج گل نسبت به دایانا ادای احترام می‌کردند، اما بنظر می‌رسید که ملکه به اندازه معمولش به این مراسم ملی بزرگ دل نمی‌دهد.

بسیاری از منتقدانش به این نکته بی‌توجه بودند که ملکه به نسلی دیگر تعلق داشت. هم‌نسلان او اهل نشان دادن ناراحتی شدید و عزاداری در انظار عمومی نبودند، اما بعد از مرگ دایانا، چنین صحنه‌هایی به وفور در خیابان‌ها دیده می‌شد.

ملکه همچنین احساس می‌کرد که در این وضعیت، به‌عنوان یک مادربزرگ دلسوز وظیفه دارد در خلوت و در محیطی خانوادگی پسران دایانا را آرام کند. او نهایتا در یک پیام زنده نسبت به عروس سابقش ادای احترام کرد و متعهد شد که در جهت تطبیق بیشتر سلطنت با شرایط روز گام بردارد.

مرگ ملکه مادر (مادر الیزابت) و شاهزاده آن در پنجاهمین سال سلطنت ملکه در سال ۲۰۰۲ تردیدهایی را درباره برگزاری جشن‌های بزرگداشت سراسری ایجاد کرد.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

پس از مرگ شاهدخت دایانا، ملکه با انتقادهایی مواجه شد

اما با وجود همه اینها و بحث‌های همیشگی درباره آینده نهاد سلطنت، عصر روز سالگرد تاجگذاری، یک میلیون نفر در خیابان منتهی به کاخ باکینگهام گردهم آمدند.

در باقی‌مانده عمر ملکه، دو رویداد مهم دیگر به مردم امکان داد احساساتشان را به او ابراز کنند.

در آوریل ۲۰۰۶ ، هزاران نفر از علاقمندان ملکه در خیابان‌های وینزور صف کشیدند تا پیاده‌روی بدون تشریفات ملکه را در روز تولد ۸۰ سالگی‌اش تماشا کنند.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

ملکه محبوبیت فراوانی میان مردم داشت

در نوامبر ۲۰۰۷ هم او و شاهزاده فیلیپ شصتمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند. در این مراسم که در کلیسای وست‌مینستر لندن برگزار شد، ۲۰۰۰ نفر شرکت داشتند.

ملکه در آوریل ۲۰۱۱ در جشن عروسی نوه‌اش، شاهزاده ویلیام، دوک کمبریج، و همسرش کاترین میدلتون شرکت کرد. کمی بعد او به‌عنوان اولین حاکم بریتانیا در یک سفر رسمی از جمهوری ایرلند دیدن کرد. این سفر برای هر دو کشور از اهمیت تاریخی بسیار زیادی برخوردار بود.

نهاد سلطنت شاید در پایان دوران حکومت ملکه الیزابت به اندازه ابتدای آن قدرتمند نباشد، اما او مصمم بود که این نهاد همچنان در قلب مردم بریتانیا از علاقه و احترام برخوردار باشد.

منبع تصویر، Getty Images

او در سال ۱۹۷۷ به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد سلطنتش عهدی که ۳۰ سال قبل در سفر به آفریقای جنوبی کرده بود را به‌یاد آورد: "وقتی ۲۱ ساله بودم، با خودم عهد کردم که عمرم را صرف خدمت به مردممان کنم و از خدا خواستم در عمل به این قول به من کمک کند. با اینکه این عهد را در دوران جوانی با خودم بستم، پشیمان نیستم و قصد ندارم حتی یک کلمه از آن را پس بگیرم."

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

ملکه الیزابت دوم، نقطه ثابت در جهان در حال تغییر

Queen Elizabeth II

منبع تصویر، Getty Images

از ویژگی‌های ملکه الیزابت دوم در دوران طولانی سلطنتش، احساس مسئولیت شدید و عزم راسخ او برای وقف زندگی‌اش برای تاج و تخت و مردمش بود.

در جهانی که به سرعت در حال تغییر بود، او برای خیلی‌ها تنها نقطه ثابت بود.

در این دوران نفوذ بریتانیا در جهان رو به افول گذاشت، جامعه بریتانیا دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شد، و نقش خود نهاد سلطنت زیر سوال رفت.

توفیق او در حفظ سلطنت در چنین دوران پرتلاطمی شایان توجه بود، به‌خصوص که در هنگام تولدش، هیچکس پیش‌بینی نمی‌کرد تاج و تخت سلطنت به او برسد.

الیزابت الکساندرا مری ویندزور روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۶ در خانه‌ای نزدیک میدان برکلی در لندن به‌دنیا آمد. او دختر آلبرت، دوک یورک و پسر دوم جورج پنجم (پادشاه وقت بریتانیا)، و همسرش لیدی الیزابت بوز- لیون بود.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

الیزابت نوزاد در زمان غسل تعمید در دستان مادرش

الیزابت و خواهرش، مارگارت رز - که در سال ۱۹۳۰ به‌دنیا آمد - در خانه تحصیل کردند و در فضای خانوادگی پرمهر و محبتی بزرگ شدند.

الیزابت خیلی به پدر و پدربزرگش - جورج پنجم - نزدیک بود. او در شش سالگی به مربی سوارکاری‌اش گفت که می‌خواهد "در خارج شهر زندگی کند و تعداد زیادی اسب و سگ داشته باشد".

بحران کناره‌گیری

گفته شده که الیزابت از همان اوان کودکی احساس مسوولیت زیادی از خود نشان می‌داده است. از وینستون چرچیل که بعدها نخست وزیر بریتانیا شد، نقل شده که گفته او "نوعی اقتدار دارد که برای یک کودک اعجاب‌آور است".

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

شاهزاده الیزابت به همراه پدر و مادر و خواهرش مارگارت در زمان تاجگذاری پدرش

با وجود نرفتن به مدرسه، الیزابت در یادگیری زبان‌های دیگر از خود استعداد نشان داد و همچنین تاریخ قانون اساسی بریتانیا را با دقت مطالعه کرد.

برای اینکه او بتواند با دختران هم‌سن و سالش معاشرت داشته باشد، گروهی از دختران بنام گروهان اول کاخ باکینگهام ایجاد شد.

بعد از مرگ جورج پنجم در سال ۱۹۳۶، پسر ارشد او، دیوید، با نام ادوارد هشتم بر تخت نشست. اما او تصمیم گرفت با والیس سیمسون آمریکایی، که قبلا دو بار طلاق گرفته بود، ازدواج کند. این انتخاب به دلایل سیاسی و مذهبی قابل قبول نبود.

ادوارد هشتم در پایان سال ۱۹۳۶ از سلطنت کناره گرفت.

توضیح تصویر،

شاهزاده الیزابت به همراه خواهرش مارگارت در حال پخش پیام رادیویی به ملت در زمان جنگ جهانی دوم

خدمت در دوران جنگ

دوک یورک با اکراه سلطنت را پذیرفت و نام جورج ششم را برای خودش انتخاب کرد.

تاجگذاری او پیش‌درآمدی از آن چیزی بود که در سال‌های بعد در انتظار الیزابت بود. الیزابت بعدها نوشت که بنظرش این مراسم "خیلی باشکوه و زیبا" بوده است.

در آن روزگار تنش‌های روزافزون اروپا را فرا گرفته بود، و شاه جدید به‌همراه همسرش - که دیگر بنام ملکه الیزابت شناخته می‌شد - سعی داشت اعتقاد مردم به نهاد سلطنت را احیا کند.

دختر بزرگتر شاه و ملکه هم در این راه آنها را همراهی می‌کرد.

در سال ۱۹۳۹ شاهزاده خانم ۱۳ ساله همراه پدر و مادرش به کالج سلطنتی نیروی دریایی در دارموث رفت. در آنجا یکی از خویشاوندانش بنام فیلیپ، که شاهزاده یونانی و دانشجوی دانشکده افسری بود، او و خواهرش را همراهی می‌کرد.

البته این اولین ملاقات آنها نبود، ولی نخستین باری بود که به هم علاقمند شده بودند. شاهزاده فیلیپ در جریان مرخصی از نیروی دریایی در سال ۱۹۴۴ به سراغ اقوامش در خانواده سلطنتی رفت. الیزابت در آن موقع ۱۸ ساله بود و معلوم بود که عاشق فیلیپ است. او عکس فیلیپ را در اتاقش نگاه می‌داشت و با او نامه‌نگاری می‌کرد.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

عروسی شاهزاده الیزابت با فیلیپ مونت باتن

الیزابت در سال ۱۹۴۵ به سازمان کمکی کشوری (شاخه زنان ارتش بریتانیا در جنگ جهانی دوم) پیوست.

او در این سازمان رانندگی و نگهداری و سرویس وسایل نقلیه را یاد گرفت.

او در روز پایان جنگ جهانی دوم در اروپا (۸ مه ۱۹۴۵) در حالی که یونیفورم به تن داشت و شناخته نمی‌شد، به آرامی از کاخ باکینگهام خارج شد و به جمعیتی که در مرکز لندن مشغول جشن و شادی بودند، پیوست.

او بعدها درباره آن روز گفت: "ما از پدر و مادرم اجازه خواستیم که بیرون برویم و خودمان آن صحنه‌ها را ببینیم. به یاد دارم که از اینکه شناخته شویم می‌ترسیدیم. یادم هست که مردم غریبه بازو در بازوی هم انداخته بودند و در خیابان وایت‌هال راه می‌رفتند. همه ما را موجی از شادی و آرامش فرا گرفته بود.

بعد از پایان جنگ، الیزابت می‌خواست با شاهزاده فیلیپ ازدواج کند، ولی موانعی سر راه این کار وجود داشت. پادشاه فکر می‌کرد که او هنوز خیلی برای ازدواج جوان است، و فیلیپ هم با وجود سوابق روشنش در دوران جنگ، مجبور بود با تعصبات و پیش‌داوری‌ها مبارزه کند، چرا که برخی اقوام آلمانی او از حکومت نازی‌ها در آلمان حمایت کرده بودند.

بعضی از درباریان هم این ناوبان (ستوان نیروی دریایی) صریح‌اللهجه و جوان را نمی‌پسندیدند و او را "زمخت" می‌دانستند.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

مراسم تاجگذاری در سال ۱۹۵۳ از تلویزیون پخش شد

اما الیزابت در تصمیمش مصمم بود و بعد از سفر خاندان سلطنتی به جنوب آفریقا در سال ۱۹۴۷، پادشاه با این ازدواج موافقت کرد.

مراسم ازدواج در نوامبر ۱۹۴۷ برگزار شد و به گفته وینستون چرچیل، به بریتانیای خاکستری دوران بعد از جنگ "قدری رنگ" بخشید.

فیلیپ لقب دوک ادینبرو را دریافت کرد. در نیروی دریایی باقی ماند. او مدتی برای مأموریت به جزیره مالت در دریای مدیترانه فرستاده شد و به این ترتیب این زوج جوان توانستند یک زندگی نسبتا عادی را تجربه کنند.

تاجگذاری

اولین فرزند آنها در سال ۱۹۴۸ به‌دنیا آمد و نامش را چارلز گذاشتند. فرزند دوم آنها، که در سال ۱۹۵۰ متولد شد، دختر بود و "آن" نامیده شد.

اما پادشاه که سالیان طولانی بشدت سیگاری بود، به سرطان ریه مبتلا شده بود. استرس شدید دوران جنگ هم به وخامت حالش کمک کرد و چیزی به مرگش باقی نمانده بود.

در ژانویه ۱۹۵۲ الیزابت که آن موقع ۲۵ ساله بود، همراه فیلیپ بجای پدرش برای بازدید از برخی کشورها به دور دنیا سفر کرد. شاه برخلاف نظر پزشکان برای بدرقه آنها به فرودگاه رفت. این آخرین باری بود الیزابت پدرش را می‌دید.

الیزابت در موقع شنیدن خبر مرگ پادشاه در مهمانسرایی در کنیا بود. او که حالا ملکه جدید بود، بلافاصله به لندن بازگشت.

او بعدها درباره این لحظه گفت: "می‌توان گفت که من نتوانستم دوران کارآموزی را بگذرانم. پدرم در موقع مرگ خیلی جوان بود. برای همین هم خیلی زود مجبور شدم مسوولیت‌ها را برعهده بگیرم و سعی کنم کارها را به بهترین نحو ممکن انجام دهم."

به اصرار ملکه الیزابت دوم، مراسم تاجگذاری او در ژوئن ۱۹۵۳ از تلویزیون پخش شد و میلیون‌ها نفر را به تماشا نشاند. بسیاری از این افراد برای اولین بار پای تلویزیون می‌نشستند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بازدید ملکه از آمریکا در سال ۱۹۵۷. در کنار او آیزنهاور، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا و همسرش حضور دارند

بحران سوئز

بریتانیا هنوز دوران ریاضت اقتصادی بعد از جنگ را می‌گذراند و بسیاری از ناظران تاجگذاری الیزابت را سرآغاز یک عصر الیزابتی تازه می‌دانستند.

جنگ جهانی دوم اضمحلال امپراتوری بریتانیا را تسریع کرده بود، و زمانی که ملکه جدید در نوامبر ۱۹۵۳ سفری طولانی به کشورهای مشترک‌المنافع بریتانیا را آغاز کرد، بسیاری از مستعمرات سابق این کشور نظیر هند به استقلال رسیده بودند.

الیزابت اولین فرمانروایی بود که در دوران سلطنتش از استرالیا و نیوزیلند دیدن کرد. طبق برآوردها حدود ۷۵۰ هزار استرالیایی برای دیدن او به خیابان‌ها آمدند.

در دهه ۱۹۵۰ کشورهای بیشتری پرچم بریتانیا را پایین آوردند و مستعمرات و دومینیون‌های سابق حالا در خانواده‌ای متشکل از ملت‌هایی که به انتخاب خود عضو آن شده بودند، گردهم آمدند.

بسیاری از سیاست‌مداران فکر می‌کردند که جامعه کشورهای مشترک‌المنافع می‌تواند جایگزین و رقیبی برای سازمان جدید التأسیس جامعه اقتصادی اروپا باشد، و سیاست بریتانیا تا حدی از اروپای قاره‌ای فاصله گرفت.

اما افتضاحی که در سال ۱۹۵۶ بر سر کانال سوئز پیش آمد، افول نفوذ بریتانیا را تسریع کرد. در جریان این بحران معلوم شد که جامعه کشورهای مشترک‌المنافع فاقد اراده لازم برای اقدام جمعی در بحران‌هاست. بحران سوئز باعث شد آنتونی ایدن، نخست وزیر وقت، استعفا کند، و استعفای نخست وزیر، ملکه را با بحرانی سیاسی روبرو کرد.

توضیح تصویر،

مستند در باره زندگی خانواده سلطنتی در زمان خود بی سابقه بود

عصر تغییرات

حزب محافظه‌کار هیچ راهکاری برای انتخاب یک رهبر جدید نداشت، و بعد از چند جلسه رایزنی، ملکه از هارولد مک‌میلان دعوت کرد تا دولت جدید را تشکیل دهد.

همچنین لرد آلترینچام شخص ملکه را مورد انتقاد قرار داد و در مقاله‌ای ادعا کرد که دربار ملکه "زیادی بریتانیایی و اعیانی" است و خود ملکه را متهم کرد که حتی برای یک سخنرانی ساده هم باید از روی متن بخواند. اظهارات او سر و صدای زیادی در مطبوعات بپا کرد و یکی از اعضای اتحادیه هواداران امپراتوری در خیابان به لرد آلترینچام حمله کرد.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

آتش سوزی در کاخ وینزور

بهر حال این حادثه نشان می‌داد که جامعه بریتانیا و برخوردها با سلطنت به سرعت در حال تغییر بودند و اصول و حقایق مسلم قدیمی مورد شبهه و تردید قرار می‌گرفتند.

شاهزاده فیلیپ به نداشتن تحمل تشریفات دست و پاگیر درباری معروف بود، و ملکه به تشویق او سعی کرد خود را با دوران جدید تطبیق دهد.

رسم دعوت دوشیزگان جوان به دربار ملغی شد و اصطلاح "سلطنت" (The Monarchy) به تدریج با اصطلاح "خانواده سلطنتی" (The Royal Family) جایگزین شد.

بعد از اینکه هارولد مک‌میلان از نخست وزیری استعفا کرد، ملکه یک بار دیگر درگیر دعواهای سیاسی شد. این بار ملکه به توصیه مک‌میلان، الکساندر داگلاس- هوم (ارل هوم) را به نخست وزیری منصوب کرد.

بیست و پنجمین سالگرد سلطنت

ملکه الیزابت که ویژگی بارز دوران حکومتش رعایت دقیق قانون اساسی و تفکیک میان نهاد سلطنت و دولت‌های حاکم بود، دوران سختی را می‌گذراند.

ملکه طبق قانون اساسی حق دارد از تصمیمات دولت و مسائل مهم مملکت مطلع شود، دولت را راهنمایی کند و به آن هشدار بدهد.

او این حقوق را با جدیت پیگیری می‌کرد، ولی مواظب بود از حدود آنها فراتر نرود.

بحران سال ۱۹۶۳ آخرین باری بود که ملکه مجبور شد در چنین موقعیتی قرار بگیرد.

در حزب محافظه‌کار طبق سنت، رهبر حزب باید خودش "پدیدار" می‌شد. اما از این تاریخ به بعد، این رویه کنار گذاشته شد و یک سیستم درست و حسابی برای انتخاب رهبر در نظر گرفته شد.

منبع تصویر، AFP

توضیح تصویر،

ملکه در دوران زمامداری خود توجه ویژه‌ای به کشورهای مشترک المنافع داشت

در اواخر دهه ۱۹۶۰ کاخ باکینگهام تصمیم گرفته بود که سعی کند چهره به‌مراتب خودمانی‌تر و دست‌یافتنی‌تری از خود ارائه دهد.

یکی از اقدامات مهمی که در این زمینه انجام شد، ساخت یک فیلم مستند بی‌سابقه بنام "خانواده سلطنتی" بود.

شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی اجازه یافت از خاندان وینزور در خانه‌شان فیلم تهیه کند. در این فیلم تصاویری از اعضای خاندان سلطنتی در یک مهمانی کباب، و یا در حال تزئین درخت کریسمس نشان داده می‌شد.

شاید همه اینها کارهایی کاملا عادی باشند، اما پیش از آن هیچیک از اعضای خاندان سلطنتی در این حالات دیده نشده بودند. این فیلم بازتاب دهنده حال و هوای غیررسمی‌تر زمانه جدیدی بود و نقش مهمی در تجدید حمایت عمومی از خاندان سلطنتی داشت.

در سال ۱۹۷۷، بیست و پنجمین سالگرد سلطنت ملکه برگزار شد، و در جریان آن شور و شعفی واقعی در جشن‌های خیابانی و مراسم مختلفی که در سراسر کشور برگزار شد، به‌چشم می‌خورد. بنظر می‌رسید نهاد سلطنت در دل مردم جای محکمی پیدا کرده و بخش زیادی از این جایگاه مدیون شخص ملکه بود.

رسوایی و فاجعه

کمی بعد مارگارت تاچر به‌عنوان اولین زن به نخست وزیری بریتانیا رسید.

بعضا گفته می‌شد که روابط میان خانم رئیس دولت و ملکه چندان خوب نیست. یکی از مسائلی که گاهی مشکل‌ساز می‌شد، تعلق خاطر ملکه به جامعه کشورهای مشترک‌المنافع بود.

الیزابت به‌عنوان رئیس این سازمان رهبران کشورهای آفریقای سیاه را خوب می‌شناخت و با آرمان‌های آنها همدلی می‌کرد. نقل شده که رفتار و منش جدلی خانم تاچر در نظر او "تعجب‌آور" بوده است. یکی از زمینه‌های بحث برانگیز، مخالفت نخست وزیر با وضع مجازات و تحریم علیه حکومت آپارتاید (تبعیض نژادی) آفریقای جنوبی بود.

ملکه در تمام این سال‌ها به انجام وظایفش ادامه می‌داد.

بعد از جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، ملکه به آمریکا سفر کرد و در آنجا به‌عنوان اولین حاکم بریتانیایی در جلسه مشترک کنگره سخنرانی کرد.

جورج بوش پدر، رئیس جمهوری وقت آمریکا، درباره ملکه گفت که "تا جایی که به یاد می‌آوریم، او همواره دوست آزادی بوده است".

اما از حدود یک سال بعد یک سلسله رسوایی و فاجعه دامن خاندان سلطنتی را گرفت. ابتدا دوک یورک، پسر دوم ملکه، و همسرش سارا از هم جدا شدند. بعد معلوم شد که شاهزاده ولز (لقب ولیعهد بریتانیا) و همسرش (لیدی دایانا) از زندگی با هم بشدت ناراضی هستند. آنها کمی بعد از هم جدا شدند.

در پایان سال هم آتش‌سوزی بزرگی در کاخ وینزور، اقامتگاه محبوب ملکه، روی داد. این آتش‌سوزی نماد بارزی از مشکلات دربار بود. بعد از آن در محافل عمومی درباره اینکه چه کسی (مالیات‌دهندگان یا خود ملکه) باید هزینه تعمیر کاخ را بپردازد، بحث درگرفت.

نماد ملت

ملکه سال ۱۹۹۲ را "سال وحشتناک" زندگی‌اش خواند، و در یک سخنرانی در منطقه تجاری لندن (سیتی)، تلویحا پذیرفت که نهاد سلطنت باید بازتر عمل کند و در عوض رسانه‌ها هم باید برخورد خصمانه خود با آن را تلطیف کنند.

او گفت: "هیچ نهادی، اعم از سیتی، سلطنت یا دیگران، نباید انتظار داشته باشد از زیر نگاه موشکافانه کسانی که به آن ابراز وفاداری و حمایت کرده اند، در امان باشد. تکلیف دیگران که روشن است. اما ما همگی بخشی از یک ملت هستیم و نگاه موشکافانه اگر با قدری ملایمت، طبع خوش و تفاهم اعمال شود، موثرتر خواهد بود."

نهاد سلطنت کاملا در موضع دفاعی قرار داشت. کاخ باکینگهام به‌روی بازدید کنندگان گشوده شد تا برای تعمیرات کاخ وینزور پول جمع شود، و اعلام شد که ملکه و ولیعهد از محل درآمد سرمایه‌گذاری‌هایشان مالیات خواهند پرداخت.

در عرصه روابط خارجی، جامعه کشورهای مشترک‌المنافع نتوانست به وعده‌ها و امیدهایی که در اوایل دوران سلطنت ملکه ایجاد کرده بود، جامه عمل بپوشاند. بریتانیا که حالا به نهادهای اروپایی پیوسته بود، به شرکای قدیمی‌اش پشت کرد.

ملکه هنوز هم معتقد بود که وجود جامعه کشورهای مشترک المنافع مفید است و وقتی آفریقای جنوبی بالاخره نظام آپارتاید را کنار گذاشت، بسیار خوشحال شد.

او در مارس ۱۹۹۵ بعد از سال‌ها دوباره به این کشور سفر کرد و پایان آپارتاید را جشن گرفت.

در داخل بریتانیا، ملکه سعی داشت شأن سلطنت را حفظ کند. در همین حال در محافل عمومی بحث درباره آینده این نهاد ادامه داشت. در حالی که بریتانیا برای یافتن سرنوشت جدید خود تلاش می‌کرد، ملکه سعی می‌کرد نقش چهره‌ای آرامش‌بخش را بازی کند. او می‌توانست با تنها یک لبخند فضایی صمیمی ایجاد کند.

ملکه الیزابت بیش از هر چیز به نقشش به‌عنوان نماد ملت اهمیت می‌داد. اما در اوت ۱۹۹۷ لیدی دایانا، شاهزاده ولز، در یک تصادف رانندگی در پاریس کشته شد. این حادثه پایه‌های سلطنت را لرزاند و شخص ملکه به‌خاطر آن به‌شکل غیرمعمولی مورد انتقاد قرار گرفت.

سالگرد غم‌انگیز

مردم در لندن در اطراف کاخ‌ها جمع شده بودند و با گذاشتن تاج گل نسبت به دایانا ادای احترام می‌کردند، اما بنظر می‌رسید که ملکه به اندازه معمولش به این مراسم ملی بزرگ دل نمی‌دهد.

بسیاری از منتقدانش به این نکته بی‌توجه بودند که ملکه به نسلی دیگر تعلق داشت. هم‌نسلان او اهل نشان دادن ناراحتی شدید و عزاداری در انظار عمومی نبودند، اما بعد از مرگ دایانا، چنین صحنه‌هایی به وفور در خیابان‌ها دیده می‌شد.

ملکه همچنین احساس می‌کرد که در این وضعیت، به‌عنوان یک مادربزرگ دلسوز وظیفه دارد در خلوت و در محیطی خانوادگی پسران دایانا را آرام کند. او نهایتا در یک پیام زنده نسبت به عروس سابقش ادای احترام کرد و متعهد شد که در جهت تطبیق بیشتر سلطنت با شرایط روز گام بردارد.

مرگ ملکه مادر (مادر الیزابت) و شاهزاده آن در پنجاهمین سال سلطنت ملکه در سال ۲۰۰۲ تردیدهایی را درباره برگزاری جشن‌های بزرگداشت سراسری ایجاد کرد.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

پس از مرگ شاهدخت دایانا، ملکه با انتقادهایی مواجه شد

اما با وجود همه اینها و بحث‌های همیشگی درباره آینده نهاد سلطنت، عصر روز سالگرد تاجگذاری، یک میلیون نفر در خیابان منتهی به کاخ باکینگهام گردهم آمدند.

در باقی‌مانده عمر ملکه، دو رویداد مهم دیگر به مردم امکان داد احساساتشان را به او ابراز کنند.

در آوریل ۲۰۰۶ ، هزاران نفر از علاقمندان ملکه در خیابان‌های وینزور صف کشیدند تا پیاده‌روی بدون تشریفات ملکه را در روز تولد ۸۰ سالگی‌اش تماشا کنند.

منبع تصویر، PA

توضیح تصویر،

ملکه محبوبیت فراوانی میان مردم داشت

در نوامبر ۲۰۰۷ هم او و شاهزاده فیلیپ شصتمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند. در این مراسم که در کلیسای وست‌مینستر لندن برگزار شد، ۲۰۰۰ نفر شرکت داشتند.

ملکه در آوریل ۲۰۱۱ در جشن عروسی نوه‌اش، شاهزاده ویلیام، دوک کمبریج، و همسرش کاترین میدلتون شرکت کرد. کمی بعد او به‌عنوان اولین حاکم بریتانیا در یک سفر رسمی از جمهوری ایرلند دیدن کرد. این سفر برای هر دو کشور از اهمیت تاریخی بسیار زیادی برخوردار بود.

نهاد سلطنت شاید در پایان دوران حکومت ملکه الیزابت به اندازه ابتدای آن قدرتمند نباشد، اما او مصمم بود که این نهاد همچنان در قلب مردم بریتانیا از علاقه و احترام برخوردار باشد.

منبع تصویر، Getty Images

او در سال ۱۹۷۷ به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد سلطنتش عهدی که ۳۰ سال قبل در سفر به آفریقای جنوبی کرده بود را به‌یاد آورد: "وقتی ۲۱ ساله بودم، با خودم عهد کردم که عمرم را صرف خدمت به مردممان کنم و از خدا خواستم در عمل به این قول به من کمک کند. با اینکه این عهد را در دوران جوانی با خودم بستم، پشیمان نیستم و قصد ندارم حتی یک کلمه از آن را پس بگیرم."

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

درگذشت ملکه الیزابت دوم؛ این لحظه‌ای است که تاریخ متوقف می‌شود

  • جانی دایموند
  • گزارشگر سلطنتی، بی‌بی‌سی
The Queen travels in the horse drawn Australian State Coach to attend the State Opening of Parliament on 15 November 2006 in London, England.

منبع تصویر، Getty Images

اين آن لحظه‌ای است که تاریخ توقف می‌کند؛ یک دقیقه، یک ساعت، یک روز يا يک هفته؛ این همان لحظه توقف تاریخ است.

در سراسر يک زندگی و يک حکمرانی، دو لحظه از دو دوره کاملاً متفاوت وجود دارند که روشنگر آن رشته‌ای است که دهه‌های بعد را به هم پیوند می‌دهد. در هر کدام از آنها، یک صندلی هست، يک میز، يک میکروفون و یک سخنرانی. در هر یک از آنها، صدایی با طنین بلند، و حروف صدادار دقیق مقطع، و درنگی مختصر در سخنرانی عمومی هست که انگار هیچ وقت او را ترک نمی‌کنند.

لحظه‌ای آفتاب‌گير است هر چند زمستان سخت بعد از جنگ مردم بریتانیا را به رنج انداخته است. زنی جوان که به زحمت سن‌اش از سن دخترکی بیشتر است، صاف نشسته است، گیسوان تيره‌اش را جمع کرده، با دو رشته مروارید دور گردنش. درخشش جوانی را در پوست بی‌عیبش می‌توان دید، بسیار زیباست. راه يک زندگی ديگر در برابرش گشوده می‌شود.

و او عهد می‌کند که این زندگی را وقف مخاطبان‌اش در سراسر جهان کند. به آن‌ها می‌گوید: «من آن نيرو را نخواهم داشت که به تنهايی این تصمیم را عملی کنم.» و خواهان همراهی آن‌ها در سال‌های پیش رو می‌شود.

منبع تصویر، Topical Press Agency / Getty Images

سخنرانی ديگر، رسمی‌تر است. بیش از هفتاد سال بعد، در روز هفتاد و پنجمین سالگرد پايان جنگ در اروپا، پشت ميزی با تصويری از پدرش، پادشاه فقید در لباس رسمی، در سمت راست‌اش نشسته است.

گيسوانش - که هنوز جمع و بسته است - حالا ديگر سپيد شده‌اند. لباسی آبی به تن دارد، با دو سنجاق سينه، و سه رشته مروارید. تمام دهه‌های گذاشته رد خود را بر جا گذاشته‌اند، اما چشمان‌اش هنوز می‌درخشند و صدای‌اش هنوز شفاف است. ميز عملاً خالی است جز همان عکسی که روی آن است. و در سمت راست، در پيش‌زمينه، کلاه خاکی تیره‌ای هست با نشانی در جلوی آن.

از جنگی حرف می‌زند که مدت‌ها پیش رخ داده بود: «هر کسی باید سهم خودش را ایفا می‌کرد».

اين کلاه متعلق به افسر دوم وينزور، از خدمات زمينی کمکی است؛ شاهدخت الیزابت به پدر پرمهرش شکایت می‌کرد که اجازه بدهد به جنگ بپيوندد تا بتواند در لباس رسمی خدمت کند هر چند آن جنگی که او را - و به مدت چندين دهه‌ زندگی ملت او را - تعریف می‌کرد به پايان رسید. حالا، ۷۵ سال پس از آن زمان، در حالی که ملکه الیزابت برای ملت به مناسبت سالگرد پيروزی عظیم و قهرمانانه حرف می‌زند، این کلاه جايگاهی پرغرور دارد.

اين کلاه يادآور ساده‌ای است از چيزی که بیش از همه می‌ستود - خدمت: خدمتی که در آن روز زرین دهه‌ها پیش ارایه کرد، خدمتی که در سال‌های کودکی‌اش می‌دید که ملت و کشورهای مشترک‌المنافع تمام زندگی‌شان را ايثار می‌کردند تا بقيه آزاد باشند؛ خدمتی که باور داشت در دل تاجی است که به ارث برده بود و خودش عمر طولانی‌اش را وقف آن کرده بود.

سه دهه بعد از آن عهد خدمت، در یک لحظه نادر درون‌نگری که دارد در روز جشن سيمين‌اش در گیلدهال می‌گويد: «هر چند آن عهد را روزی بستم که «در روزهای جوانی زندگی‌ام بودم و داوری‌ام هنوز سبز و خام بود»، حتی از یک کلمه‌ آن پشيمان نيستم و يک کلمه‌اش را هم پس نمی‌گيرم».

طی اين چندين دهه، او از خودش اندک سخن گفته است و حتی کمتر از آن را هم درباره خودش بروز داده است. او - که فرزند عصر ارتباطات بود - هرگز مصاحبه‌ای نکرد. یکی دو بار «ضمن گفت‌وگو» با دوستی معتمد، که با خوش‌خويی درباره موضوعی غيرجنجالی مثل مجموعه جواهرات سلطنتی حرف می‌زده از او فیلم گرفته‌اند.

عبارات او را برای کمترین اشاره‌ای به سخنی جنجالی يا دریچه‌ای به روی شخصيت‌اش زیر و رو می‌کردند. اما او بسیار مراقب بود - و دوستان‌اش نيز بسیار وفادار بودند که چيز مهمی به بیرون درز نکند.

او درباره رسانه‌ای که پا به پای خودش بزرگ شد سهل‌انگاری نکرد. تصميم او بود که اجازه بدهد تاج‌گذاری پخش تلویزیونی شود، تصمیم او بود که سخنرانی کريسمس پخش تلويزیونی شود،‌ تصميم او بود که به طور زنده پس از درگذشت ديانا شاهدخت ولز با ملت سخن بگويد. می‌گفت:‌ «باید دیده شوم تا سخن‌ام را باور کنند».

منبع تصویر، Mirrorpix / Getty Images

پوشش خبری و روزنامه‌ای، تصاویر بی‌پایانی از او در پیراهن‌ها و لباس‌هایی به دقت انتخاب‌شده - اينها بخشی از ملکه بودن بودند، بخشی از شغلی که زندگی‌اش را وقف آن کرده بود. سخن گفتن علنی درباره احساسات و عواطف‌اش بخشی از این کار نبود.

و او از نسلی می‌آمد - و متعلق به ملتی بود - که لازم نمی‌ديد احساسات‌اش را با بقيه در میان بگذارد. ملت عوض می‌شدند. او عوض نمی‌شد.

تقدير و شخصیت او با هم تصادم پيدا می‌کردند. تقدير او اين بود که با قدم نهادن کشور به بوته تغيیراتی گسترده، او تاج را در اختيار بگیرد. اما ملکه درباره تعلق خاطرش به سنت صریح بود و درباره تعلق خاطرش به حفظ روشی که کارها همیشه انجام می‌شدند و نارضايتی‌اش از تغيير.

دلش پیش ییلاق‌ها بود و در کنار اسب‌ها و سگ‌ها و میان کسانی که حيوانات را چون او دوست داشتند، اين اطمينان خاطر را داشت که آنجا پله به پله تغيیر می‌کند تازه اگر اصلا تغيير کند.

اواخر دهه ۱۹۸۰ می‌گفت: «يکی از چیزهایی که به نظرم اندوه‌بار است اين است که مردم شغل‌هایی را برای تمام عمرشان انتخاب نمی‌کنند و هميشه سراغ چیزهای مختلف می‌روند.»

ملکه و سلطنت خوب با هم جفت‌وجور بودند؛ فرمانروايی که سنت را عزیز می‌داشت نهادی را هدايت می‌کرد که مبتنی بر سنت بود.

آن سوی ديوارهای کاخ، گردبادی از تغيير می‌وزید که بریتانیا را دگرگون می‌کرد. او در نقطه عطفی از تاریخ بريتانيا به تخت نشست. پيروز در جنگ - اما خسته از آن - کشور ديگر يک قدرت جهانی نظامی یا اقتصادی نبود.

برآمدن اتحادیه‌های صنفی، ارایه جمعی خدمات و ایجاد یک دولت رفاهی همه‌گير نويد دگرگونی‌هایی در ساختار حکومت و اقتصاد را می‌داد. عقب‌نشينی باشکوه از جايگاه امپراتوری تبدیل به خروجی شتاب‌زده شد.

با پيش‌رفت حکمرانی‌اش، نظام کهن - کلیسا و طبقه نجيب‌زادگان، طبقه‌بندی اجتماعی و اين‌که هر کس جای خودش را می‌دانست - فروپاشید. موفقیت اقتصاد و ستارگان مشهور جای تولدِ به تصادف را به عنوان معيار موفقیت اجتماعی گرفتند.

کالاهای مصرفی - يخچال‌ها، ماشین‌های لباسشویی، تلويزیون‌ها و جاروبرقی‌ها - خانه‌ها و زندگی‌های اجتماعی را دگرگون کردند. زنان به نيروی کار پيوستند؛ جوامع قدیمی طبقه کارگر با زاغه‌هایی که خانه‌شان بود به کناری رانده شدند؛ جامعه‌ای که زمانی پيوستگی و همگنی داشت تبدیل به یک جامعه متحرک، بسیط و متنوع شد که از ريشه‌ یقینیات و وفاداری‌های کهن برکنده شده بود.

منبع تصویر، Central Press / Getty Images

در کاخ نیز تغييراتی رخ داد به ويژه در سال‌های نخستين حکمرانی - پایان «فصل» اولين‌ها به این معنا بود که دختران «بهترین» خانواده‌ها ديگر در دربار معرفی نمی‌شدند ، چهره‌های تازه‌ای در میان مدعوین به شام و ناهار ديده می‌شدند و تلويزيون معنای‌اش این بود که بریتانيایی‌ها می‌توانستند ملکه‌شان را ببینند و بدانند چطور زندگی می‌کند - ابتدا در پخش کريسمس و بعد در مستندی مفصل در اواخر دهه ۶۰.

اما اين تغيیر عظیمی نبود؛ با به پایان رسيدن هفتمين دهه تخت‌نشينی او، آهنگ پادشاهی همان آهنگی بود که از ابتدا قابل تشخيص بود يعنی همان آهنگی که پدر و حتی پدربزرگش هم با دیدنش غافلگير نمی‌شدند: کريسمس و سال نو در سندرینگام، عيد پاک در وينزور، تعطیلات طولانی تابستان در بالمورال، رژه ارتش، رویال اسکات، اعطای نشان‌ها، جابجايی نگهبانان، يکشنبه يادبود.

وقتی که تغيير از همه جا از راه رسید، او مقاومت کرد. تقديرش این بود که تاج را زمانی به ارث ببرد که کشور در اوج تغيیر بود و در زمانی حکمرانی کند که امواج تغيير گرداگرد کاخ می‌چرخید. شخصیت او حکم می‌کرد که همراه اين تغييرات عوض نشود و تن به موج مدهای روز ندهد. آن مقاومت، آن درک عمیق - و حتی عشق - نسبت به سنت، بزرگ‌ترین نقطه قوت او بود و چه بسا منجر به بزرگ‌ترین آزمون و دشوارترین بحران برای او، با از هم گشوده شدن بندهای خانواده‌اش شد.

خانواده همیشه بعد از تخت و تاج قرار داشت. دو فرزند نخست او، شاهزاده چارلز و شاهدخت آن، هنوز نوباوه بودند که آنها را تنها گذاشت - درست مثل خود و خواهرش شاهدخت مارگارت که دو دهه پيش‌تر والدين‌شان تنهایشان گذاشتند - چون ملکه و دوک ادينبرا به سفری شش ماه در اطراف جهان رفتند.

او مادری بدون احساس نبود ولی مادری دور از دسترس بود. تخت و تاج و مسئوليت‌های آن زمانی به او رسید که تنها ۲۵ سال داشت و او این مسئولیت‌ها را بسيار جدی گرفت. بسياری از تصميم‌ها درباره فرزندان‌اش به دوک واگذار شدند.

ازدواج سه فرزند از چهار فرزند او منجر به طلاق شد. او به ازدواج اعتقاد داشت، بخشی از اعتقاد مسیحی او بود و درک‌اش از چيزی که جامعه را منسجم نگه می‌داشت. يک بار گفته بود: «طلاق و جدایی عامل بعضی از تيره‌ترین بدی‌های جامعه امروزی ما هستند.»

شکی نیست که اين دیدگاه که بسیاری در اواخر دهه ۱۹۴۰ به آن باور داشتند به مرور زمان نرم‌تر شد. اما هیچ پدر و مادری خوش ندارد شکست ازدواج فرزندش را ببیند. سال ۱۹۹۲ که به گفته خود ملکه «سال هولناک» بود، سال جدایی دوک و دوشس يورک، طلاق شاهدخت آن و کاپیتان مارک فيليپس و جدایی شاهزاده و شاهدخت ولز بود.

یکی از زندگی‌نامه‌نويسان نوشت: «نقطه‌ افولی در زندگی او بود» نه به خاطر چیزی که منجر به اذعان نادر عمومی به دشوار بودن روزگار شد، «بلکه به خاطر ناسپاسی دیدن، حتی استهزایی که ۴۰ سال تعهد او به سلطنت با آن مواجه شده بود.»

دهه اول سلطنت او در ميان موجی از تحسين در داخل کشور و خارج کشور گذشت. جمعيت‌های عظیمی در سفرهای بین‌المللی برای ديدنش جمع می‌شدند. در خانه، عده‌ای عصر الیزابتی تازه‌ای اعلام می‌کردند هر چند ملکه آنقدر باهوش بود که به سرعت از آن تبرا جست.

دهه ۱۹۶۰ شاهد دوره آرامی از ملايمت بود - ملکه بیشتر درگیر خانواده‌اش بود، تازگی و بدیع بودن فرمانروای جدید از هیجان افتاده بود، نسل کودکان فراوان به دنیا آمده پس از جنگ که حالا بالغ شده بودند شور و حال متفاوتی از والدين‌شان داشتند. دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شاهد هیچ قصوری در خدمت او نبود بلکه تمرکز بعضی از هواخواهان سلطنت - و رسانه‌ها - معطوف به فرزندان او، ازدواج‌های آن‌ها و شریکان زندگی‌شان شد.

منبع تصویر، PA Media

تا نیمه دهه ۹۰، سلطنت به نظر می‌رسید که از حال و هوای عامه مردم فاصله گرفته باشد؛ در ستون نظرهای روزنامه‌ها آشکارا از ملکه انتقاد می‌شد و درباره آينده سلطنت تأمل می‌کردند. گاهی اوقات به نظر می‌رسید حکمرانی او به دوره‌ای دیگر مربوط است. جایگاه او و جایگاه سلطنت در «بریتانیای باحال» و سبک غیررسمی مورد استقبال تونی بلر چه بود؟

کاخ - اين گنجینه سنت -با مطالبات مردم برای تغییر که در پيروزی پرصلابت حزب کارگر در انتخابات خود را نشان داد چگونه مطابقت پیدا می‌کرد؟

چند ماه بعد از آن پیروزی، در یک شب داغ در ماه اوت در پاریس، خبر مرگ دايانا، شاهدخت ولز آمد. طولی نکشید که فرشی سرخ از گل در برابر کاخ کنزینگتون پهن شد. میله پرچم بالای کاخ باکينگهام خالی ماند. بسیاری از مردم از فقدان این شاهدخت متأثر بودند.

تيتر روزنامه دیلی اکسپرس فریاد می‌زد: «خانم! نشان بدهيد که برای‌تان مهم است.» تيتر سان اين بود: «ملکه ما کجاست؟ پرچم‌اش کو؟». پنج روز طولانی ملکه در بالمورال ماند و ظاهراً بی‌خبر از تنشی که بعضی از نقاط کشور را درمی‌نوردید. شاید چنان‌که کاخ بعداً گفته بود، برای حفاظت از دو شاهزاده جوان ويلیام و هری و تسلا دادن به آن‌ها این کار انجام شده بود.

اما با توجه به شخصیت او، آن بیزاری عمیق او از تغییر به نظر می‌رسد که انگیزه تصمیم‌هایی بود که در آن زمان می‌گرفت؛ بالمورال نباید دچار وقفه می‌شد، هيچ پرچمی در غياب او در کاخ باکینگهام نباید به اهتزاز در می‌آمد، بیرق سلطنت هرگز نيمه‌افراشته نشد.

اشتباه هولناکی در قضاوت بود. به سرعت به پایتخت بازگشت و به کاخ باکینگهام رفت. ایستاد و به انبوه گل‌های اطراف نگاه کرد. یکی از مسئولان پیشین به زندگی‌نامه‌نویسی گفته بود: «مطمئن نبودیم که وقتی ملکه از خودرویش بیرون می‌آید، کسی او را هو و مسخره نکند». اوضاع اين‌قدر بد بود.

ابتدا از حضور تلویزیونی امتناع کرده بود و بعد قبول کرد به طور زنده صحبت کند. درست قبل از اخبار ساعت ۶ بی‌بی‌سی با ملت سخن گفت. او که یک بار مدیران پخش را با سخنان سردش مأیوس کرده بود - زمان چندانی برای آمادگی نداشت.

اجرای او بی‌نقص بود، سخنرانی‌اش کوتاه ولی کاملاً به جا و درست تنظيم شده بود. او از «درس‌هايی که باید یاد گرفته می‌شدند» حرف زد؛ «به عنوان يک مادربزرگ» سخن گفت و از «تصميم جدی برای بزرگ داشتن» ياد و خاطره دايانا حرف زد.

پيروزی را از میان آرواره‌های بحرانی عميق بیرون کشيده بود. زهری که گرداگرد خانواده سلطنتی و اطراف کاخ و خود نهاد سلطنت حلقه زده بود، گرفته شد. يک بار در دوران حکمرانی‌اش - فقط یک بار - تقدیر و شخصیت او با هم با پيامدهایی کمابيش ويرانگر تصادم پيدا کردند.

این دو در نقش بين‌المللی ملکه ترکیب رضایت‌بخش‌تری داشتند. ملکه در زمان مرگش دیگر سال‌ها بود که سفر نکرده بود. اما ده‌ها سال نه تنها ستاره‌ جهانی بی‌همتایی بود بلکه ابزار ظریفی برای اثرگذاری هم بود.

هيچ چیزی قابل مقایسه با دهه نخست درخشان حکمرانی او نبود که تلويزیون هنوز تصوير او را عادی نکرده بود و سفرهایش را از داخل اتاق نشیمن مردم در دسترشان ننهاده بود. در سفر طولانی او در سال ۱۹۴۵ به استرالیا، تصور می‌رود که دو سوم از جمعیت آن کشور به ديدنش رفته بودند؛ در سال ۱۹۶۱ دو ميلیون نفر از فرودگاه تا دهلی پايتخت هند صف کشیده بودند؛ در کلکته سه و نيم ميلیون نفر به انتظار ایستاده بودند که دختر آخرین امپراتور را ببیند.

تقدير حکم می‌کرد که او شاهد غروب طولانی‌مدت امپراتوری باشد هر چند حتی یک بار ملکه در مراسم پايین آوردن پرچم شرکت نکرد. بارها در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، یکی از اعضای خانواده سلطنت شاهد پايین آمدن پرچم در مستعمره‌ای پیشین بود که سرود ملی برای آخرین بار در آن پخش می‌شد.

عزم استوار مبنی بر اینکه چیزی از خانواده امپراتوری که او عهد کرده بود در خدمت‌اش باشد بیرون بیاید به اين معنا بود که باید بر سر خاکستر میراث امپراتوری بریتانیا انجمنی نو بسازد.

در کاخ‌ها و خانه‌هايی که در سراسر پايتخت و کشور وجود داشتند، خانواده تنی او زندگی می‌کردند. در سراسر جهان، خانواده قلمرو او گسترده شده بود - گروهی از ملت‌های به شدت متنوع ریز و درشت، توانگر و محروم، جمهوری و سلطنتی - که او مفتون‌شان می‌کرد، می‌فریفتشان و تکانشان می‌داد تا به ياد داشته باشند چه چیزی آنها را به هم پیوند داده بود و در کنار هم به چه چیزهایی می‌توانستند برسند.

منبع تصویر، Hulton Archive / Getty images

به نيابت از دولت وقت سفرهایی بین‌المللی انجام می‌شد؛ اینها ابزارهای سیاست خارجی بودند - که اگر نه به صراحت،‌ دست کم مبتنی بر این دریافت بودند که نفوذ ملکه برای روابط میان بریتانیا و مکان‌هايی که از آن‌ها دیدن می‌کند سودمند خواهد بود.

به نظر پرزرق و برق می‌آمد - قایق سلطنتی، پرواز ملکه، مهمانی‌ها و ضيافت‌ها - و پیش از اینکه سفر هوایی بین‌المللی امری رایج شود، تجربه‌ای فوق‌العاده بود. اما همیشه مستلزم کار سخت، روزهای طولانی و هفته‌ها ملاقات، نمايشگاه،‌ افتتاحیه، ناهار با مقامات، شام‌های دولتی و سخنرانی‌هایی بود که باید ایراد می‌شدند يا صبورانه به آن‌ها گوش داده می‌شد. آنها که شاهد سفرهای سلطنتی بوده‌اند به دشواری می‌توانند آن را برای افرادی که در قلب آن بودند لذت‌بخش تصور کنند.

او به ندرت بیرون از بریتانیا به تعطیلات می‌رفت - سفر به خارج به معنای کار بود. سفر خارجی او علامت دگرگونی در روابط بریتانیا با جاهایی بود که ملاقات می‌کرد: آلمان پس از جنگ در سال ۱۹۶۵؛ چین رو به لیبرال شدن در سال ۱۹۸۶؛ روسیه در سال ۱۹۹۴ که زمانی رژیمی بود که بستگان او را به قتل رسانده بود و حالا از میان رفته بود.

سفر به آفریقای جنوبی پس از آپارتاید در سال ۱۹۹۵ را «يکی از برجسته‌ترین تجربه‌های زندگی‌ام» ناميده بود. نلسون ماندلا در پاسخ گفته بود: «يکی از فراموش‌نشدنی‌ترین لحظات تاریخ ما».

و هیچ سفری به اندازه سفر او به ایرلند در سال ۲۰۱۱ نشان و پایان روابطی دگرگون‌شده نبود. از زمانی که پادشاهی از بریتانیا به جنوب (جمهوری ایرلند) سفر کرده بود يک قرن گذشته بود. وقتی پدربزرگش در سال ۱۹۱۱ به ایرلند رفته بود اين جزیره بخشی از پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند بود. انقلاب خون‌بار، تقسیم و استقلال پس از آن از راه رسیدند.

پس از جنگ جهانی دوم، اقدامات خشونت‌بار در برابر مرز تقسیم کننده فرا رسيد و تا ۳۰ سال هولناک، مبارزه تروریستی هولناکی در ایرلند شمالی و بریتانیا علیه حاکمیت بریتانیا شکل گرفت و اقدامات سرکوب خشن دولت بریتانیا هم افکار عمومی را در این جمهوری دوقطبی کرد.

هیچ وقتی برای دیداری سلطنتی مناسب نبود چون در آن آب‌باریکه تنگی که بریتانیا و ايرلند را از هم جدا می‌کرد، بی‌اعتمادی موج می‌زد. با امضای توافق جمعه پاک و ایجاد شورای تقسیم قدرت، ادعای قانون اساسی ايرلند نسبت به شش بخشی که ایرلند شمالی را ایجاد می‌کرد به پایان رسید.

در سفر دولتی ملکه که به خواست او انجام شد، گریزی از تاریخ نبود. در باغ يادبود، در مرکز دوبلين عهد جورج که تمام کسانی که برای استقلال ایرلند جنگ کرده بود بزرگ داشته می‌شدند و به آنها ادای احترام می‌شد، ملکه حلقه گلی قرار داد و بدون هیچ متنی و بی‌مقدمه در برابر مردان و زنانی که در برابر حاکمیت بریتانیا جنگیده بودند سر خم کرد که لحظه‌ای تکان‌دهنده بود.

در مهمانی شام، ملکه سخنرانی‌اش را به زبان ايرلندی آغاز کرد که دل تقریباً هر ايرلندی حاضر را ربود. در آن سخنرانی، او به زبان عذرخواهی اگر نه با الفاظ عذرخواهی سخن گفت؛ «با سود بردن از نگاه به گذشته در تاریخ، همه می‌توانیم چیزهایی را ببینیم که آرزو داریم جور ديگری رخ می‌دادند يا اصلاً رخ نمی‌دادند.»

پيش از سفر دولتی به ایرلند زندگی‌نامه‌نویسی نوشته بود که در دوره حکمرانی او «سخت است به دستاورد مهمی اشاره کنیم». پس از آن اين داوری دیگر اعتباری نداشت. چهار روز سخنان و اقدامات سنجیده و دقیق توانست قرن‌ها سوء نیت و بی‌اعتمادی را از میان بردارد. شاید ملکه خدمتی از این عظیم‌تر به تخت و تاج خود و به کشورش نکرده بود.

ايرلند کابوس بسیاری از نخست وزيران او بود. اولین آنها، وينستون چرچيل از «مناره‌های هولناک کلیسای فرمانا و تيرون» حرف زده بود که پس از جنگ جهانی اول سر برآورده بودند تا سیاست بريتانيا را به آشوب بکشانند. یکی از آخرین نخست وزیران او، بوریس جانسون، با پیامدهای مرز درون این جزیره درگیر بود و اینکه چطور آن را با بیرون آمدن بریتانیا از اتحادیه اروپا جمع کند.

همه آنها از مشورت او، تجربه او، ديدگاه او درباره تاریخ بریتانیا و جهان بهره می‌بردند. کار او در ملاقات‌های هفتگی که با نخست وزیر وقت داشت این نبود که از هر حرکت فردی دفاع کند یا تلاش کند که به نحوی بر دولت اثر بگذارد. او فقط نقش مشاور، مشوق يا هشداردهنده را داشت.

و کارش گوش دادن بود. همه نخست وزیران او می‌توانستند کاملاً مطمئن باشند که هیچ کدام از چیزهایی که به او می‌گفتند از یاد نمی‌رود. در نتیجه او تنها کسی بود که می‌توانستند آزادانه با او سخن بگویند و او هم به حقیقت ساز و کار حکومت را درک می‌کرد. برای بسیاری از نخست وزیران که خیلی اوقات درگیر نبرد بودند، این موقعیت راحتی هم بود و گریزی بود از وضعی که باید همیشه مراقب پشت سرشان باشند یا زبان‌شان را در اطراف همکاران و رقبا نگه دارند.

او در میانه حکمرانی‌اش می‌گفت: «پیش من درد دل می‌کنند و می‌گویند چه خبر است. اگر مشکلی داشته باشند، گاهی اوقات می‌شود کمک‌شان کرد. فکر می‌کنم که ... انگار آدم يک جور اسفنج است.»

در اين موارد او از خود خضوع نشان می‌داد. در میان آن مخاطبان هیچ چیزی سکوت مؤمنانه آنها را جز ستایش تلاش فوق‌العاده‌ای که ملکه در کارش انجام می‌داد نمی‌شکست. جعبه‌های سرخ‌رنگ حاوی اسناد حکومتی - در وايتهال او را خواننده شماره ۱ می‌نامیدند - همه جا همراه او بود، در بالمورال، در سفرها، در قطار سلطنتی و حتی وقتی که پشت قایق سلطنتی بود.

روزی سه ساعت، به تخمین منشی مخصوص‌اش در اوایل دهه ۱۹۷۰، تلگرام‌های وزارت خارجه، گزارش‌های جلسات پارلمانی، نامه‌های وزرا و صورت‌جلسه‌های کابینه را می‌خواند.

و چيزهايی را که می‌خواند به خاطر می‌سپرد و گاهی اوقات با حافظه و دریافت‌اش نخست‌وزیران‌اش را شگفت‌زده می‌کرد. هارولد مک‌میلان نوشته بوده که: «از دریافت والاحضرت از جزییات پیام‌ها و تلگرام‌ها حيرت کردم.»

منبع تصویر، Getty Images

تا موقعی که او به سلطنت رسید نقش سیاسی تاج و تخت کمابیش به طور کامل از میان رفته بود. دو حوزه اختیار - که او به عنوان فرمانروا در آنها حق اظهار نظر داشت - اما به جای ماندند: از چه کسی درخواست کند که نخست وزیر شود و دولت تشکیل دهد و اینکه پارلمان را چه وقتی می‌توان منحل کرد.

ملکه در اوایل سلطنتش پیش از اینکه محافظه‌کاران شروع به انتخاب رهبران‌شان کنند، از داوری خود، در میانه بعضی جنجال‌ها، استفاده می‌کرد تا بگوید وقتی که نخست وزیری محافظه‌کار در میان دو انتخابات استعفا می‌کند، چه کسی دولت را تشکيل دهد.

اما وقتی که محافظه‌کاران شروع به انتخاب رهبران خود کردند آن داوری ديگر لازم نبود. و طی دهه‌ها، نفس اينکه کاخ در این نوع تصميم‌گيری‌ها دخالت کند برای سياست بریتانيا امری غریبه شد. صحبت حول مبارزات انتخاباتی تنگاتنگ بر سر این بود که کاخ را از اجبار به دخالت در تصميم‌ سیاسی مبنی بر اینکه چه کسی را دعوت به تشکیل دولت در صورت نبودن برنده‌ای قاطع کند، «محافظت کنند».

ملکه هرگز دلیلی برای امتناع از انحلال پارلمان نداشت و انجام دادن چنین کاری امری فوق العاده می‌نمود. او به خوبی نقش به شدت محدودی را که به ارث برده بود درک می‌کرد.

و صدای سياسی تاج و تخت نيز تقریباً ساکت بود. برداشت‌های بسيار - واقعاً بسیار بیش از حد - از سخن يکی از زندگی‌نامه‌نويسان شده است که آن را «واقعیت» می‌داند که ملکه رابطه بهتری با رهبران حزب کارگر داشته تا با همتایان محافظه‌کارشان. با تمام مشکلات اجتماعی‌ای که با مارگارت تاچر وجود داشت، ملکه در مراسم خاکسپاری‌اش شرکت کرد که افتخاری بود که فقط پیش از او نصیب يک نخست وزیر - وینستون چرچیل - شده بود.

باورهای شخصی سیاسی او ممکن است حقیقتاً متمايل به مرکز بوده باشد؛ او در دوره ایجاد بنای روزگار صلح در پاسخ به مبارزه عصر جنگ - یعنی خدمات سلامت ملی - پا به دوران بلوغ نهاده بود که حکومت مسئولیت‌هایش را برای رفاه و آموزش شهروندان گسترش داده بود. مبارزات اوایل دهه ۱۹۸۰ - بیکاری سرسام‌آور،‌ شورش‌ها در شهرهای بزرگ، کاهش بودجه‌ها و اعتصاب معدن‌کاران که جوامع را به جان هم می‌انداخت - نماد پایان یک بینش از بریتانیا بود.

یک گزارش بیش از حد شورمندانه يک مامور مطبوعاتی کاخ به روزنامه ساندی تايمز در سال ۱۹۸۶ حکایت از نارضایتی از جهت سیاست دولت داشت و اینکه ملکه آن را فرسایش اجماع سیاسی پس از جنگ می‌دید. این گوشه‌چشمی مختصر بود به تفکر فرمانروایی که باور داشت نقش او متحد ساختن یک ملتِ روز به روز متفرق‌تر و ناهمگون‌تر است.

و او دو بار - با احتیاط بسیار - وارد بحث استقلال اسکاتلند شد، یک بار در سخنرانی در دهه ۱۹۷۰ و يک بار درست پیش از همه‌پرسی سال ۲۰۱۴. اين کار زیادی سیاسی بود؟ برای بعضی ملی‌‌گرايان،‌‌‌ آری. ولی به هيچ رو حيرت‌آور نبود که او خواستار اندکی احتیاط در میان کسانی شود که آماده تصمیم‌گیری درباره از هم گسیختن سلطنت او می‌شدند.

آيا شخصيت محافظه‌کار او الهام‌بخش ایفای نقش سیاسی او بود؟ تا حدودی شاید. اما آخرین فرمانروایی که خودش را درگیر مسایل سیاسی کرد پدربزرگش جورج پنجم بود. وقتی که او به سلطنت رسيد اين نقش سياسی ديگر از موضوعیت افتاده بود. تقدیر نهادی او این بود که دستگاه رمزی باشد که خواسته ديگران را انجام دهد. این را او از همان ابتدا درک می‌کرد. اینجا، تقدیر و شخصیت دست در دست هم حرکت می‌کردند.

این پرهیز از جنجال سیاسی به عنوان رییس حکومت و امتناع او از تن دادن به بادهای مد زمانه بود که او را قادر ساخت تا در این نقشی که محبت و احترام بسیاری را در مقام رئیس ملت برای او حاصل کرد، پيروز شود.

منبع تصویر، Getty Images

اين آن قانون بزرگ نانوشته نقش سلطنت مدرن است. اینجاست که بدون حفاظت سنت و بدون آمادگی سابقه پیشین، تنها شخصیت او بود که پیش‌راننده حکمرانی‌اش بود.

پدربزرگ او شالوده‌هایی را برای يک پادشاهی پی نهاد که به جای حاکمیت بر ملت به آنها خدمت کرد اما بیشتر وقت‌اش را صرف تیراندازی به پرندگان در آسمان می‌کرد. پادشاهی پدرش هم به دست تقدیر برای او معين شده بود. او در نقشی قرار گرفت که انتظارش را نداشت و بیشتر دوران پادشاهی‌اش لباس نظامی به تن کرد.

پس از فاجعه‌ها و انتقادهای دهه ۱۹۹۰، ستاره اقبال سلطنت دوباره طلوع کرد. بعد از فرا رسیدن سرخوردگی‌های پس از آرزوهای بلند تغییر سیاسی، که ریشخندگری ریشه دوانید و رهبران سیاسی به استهزا گرفته شدند، یک ملکه غیرجنجالی که هرگز تسلیم مد نشده بود تبدیل به چهره‌ فسادناپذيرِ استمرار برای ملتی شد که آماج تغيیر، سرخوردگی و تفرقه شده بود.

اين پاداش ملت بود به صبوری بی‌اندازه‌ او، و به امتناع او از ابراز احساسات علنی، و به اشتراک گذاشتن افکارش و متمايل شدن به چپ یا راست و درگیر کردن خود در جریان‌های مد روز یا واکنش نشان دادن به تیر و فلاخن‌هايی که به سوی او و خانواده‌اش طی چندین دهه پرتاب می‌شد.

او از همگان کناره گرفت اما نه به خاطر جایگاهش بلکه به خاطر اینکه او با فراستی که هنوز هم گاهی اسباب حیرت است - هرگز خود را درگیر امور روزمره سطحی و پیش و پس زندگی مدرن نکرد.

او درک می‌کرد که ضرباهنگ سلطنت - سنت‌ها و تشریفات، تولدها و عروسی‌ها و مرگ‌ها - مایه راحتی کسانی است که گاهی از ریشه کن شدن گذشته سرگشته می‌شوند و يادآوری بود از طنین حیاتی که ورای طبقه، سنت و شرایط جاری بود.

و این را می‌فهمید که هر چیزی در زندگی ملی لازم نيست هدف صریحی داشته باشد و برای ملتی محافظه‌کار در گير و دار تغييرهای کمابیش پايان‌ناپذیر، استمراری که شخص او و نهادش نماینده‌اش بود ارزشی بی‌‌نهایت داشت.

او که با شهودی ورای سن‌اش، زندگی خود را ده‌ها سال پيش وقف خدمت کرده بود، سلطنت را تبدیل به گنجینه‌ای کرد از بسیاری از چیزهایی که ملت درباره خودش دوست داشت.

او این کار را به این دلیل توانست انجام دهد که شخصیت او بازتاب بسیاری از چيزهایی بود که بریتانيایی‌ها دوست دارند بهترین خصلت‌های خود بدانند؛ فروتن، بی‌شِکوه، مقتصد، هوشمند اگر نه روشنفکر، معقول، با نگرش عملی به زندگی، بی سر و صدا،‌ دارای حس طنزی خشک با تبسمی گشوده و عالی، دیرخشم و هميشه نیکومنش.

درگذشت ملکه الیزابت دوم؛ این لحظه‌ای است که تاریخ متوقف می‌شود

  • جانی دایموند
  • گزارشگر سلطنتی، بی‌بی‌سی
The Queen travels in the horse drawn Australian State Coach to attend the State Opening of Parliament on 15 November 2006 in London, England.

منبع تصویر، Getty Images

اين آن لحظه‌ای است که تاریخ توقف می‌کند؛ یک دقیقه، یک ساعت، یک روز يا يک هفته؛ این همان لحظه توقف تاریخ است.

در سراسر يک زندگی و يک حکمرانی، دو لحظه از دو دوره کاملاً متفاوت وجود دارند که روشنگر آن رشته‌ای است که دهه‌های بعد را به هم پیوند می‌دهد. در هر کدام از آنها، یک صندلی هست، يک میز، يک میکروفون و یک سخنرانی. در هر یک از آنها، صدایی با طنین بلند، و حروف صدادار دقیق مقطع، و درنگی مختصر در سخنرانی عمومی هست که انگار هیچ وقت او را ترک نمی‌کنند.

لحظه‌ای آفتاب‌گير است هر چند زمستان سخت بعد از جنگ مردم بریتانیا را به رنج انداخته است. زنی جوان که به زحمت سن‌اش از سن دخترکی بیشتر است، صاف نشسته است، گیسوان تيره‌اش را جمع کرده، با دو رشته مروارید دور گردنش. درخشش جوانی را در پوست بی‌عیبش می‌توان دید، بسیار زیباست. راه يک زندگی ديگر در برابرش گشوده می‌شود.

و او عهد می‌کند که این زندگی را وقف مخاطبان‌اش در سراسر جهان کند. به آن‌ها می‌گوید: «من آن نيرو را نخواهم داشت که به تنهايی این تصمیم را عملی کنم.» و خواهان همراهی آن‌ها در سال‌های پیش رو می‌شود.

منبع تصویر، Topical Press Agency / Getty Images

سخنرانی ديگر، رسمی‌تر است. بیش از هفتاد سال بعد، در روز هفتاد و پنجمین سالگرد پايان جنگ در اروپا، پشت ميزی با تصويری از پدرش، پادشاه فقید در لباس رسمی، در سمت راست‌اش نشسته است.

گيسوانش - که هنوز جمع و بسته است - حالا ديگر سپيد شده‌اند. لباسی آبی به تن دارد، با دو سنجاق سينه، و سه رشته مروارید. تمام دهه‌های گذاشته رد خود را بر جا گذاشته‌اند، اما چشمان‌اش هنوز می‌درخشند و صدای‌اش هنوز شفاف است. ميز عملاً خالی است جز همان عکسی که روی آن است. و در سمت راست، در پيش‌زمينه، کلاه خاکی تیره‌ای هست با نشانی در جلوی آن.

از جنگی حرف می‌زند که مدت‌ها پیش رخ داده بود: «هر کسی باید سهم خودش را ایفا می‌کرد».

اين کلاه متعلق به افسر دوم وينزور، از خدمات زمينی کمکی است؛ شاهدخت الیزابت به پدر پرمهرش شکایت می‌کرد که اجازه بدهد به جنگ بپيوندد تا بتواند در لباس رسمی خدمت کند هر چند آن جنگی که او را - و به مدت چندين دهه‌ زندگی ملت او را - تعریف می‌کرد به پايان رسید. حالا، ۷۵ سال پس از آن زمان، در حالی که ملکه الیزابت برای ملت به مناسبت سالگرد پيروزی عظیم و قهرمانانه حرف می‌زند، این کلاه جايگاهی پرغرور دارد.

اين کلاه يادآور ساده‌ای است از چيزی که بیش از همه می‌ستود - خدمت: خدمتی که در آن روز زرین دهه‌ها پیش ارایه کرد، خدمتی که در سال‌های کودکی‌اش می‌دید که ملت و کشورهای مشترک‌المنافع تمام زندگی‌شان را ايثار می‌کردند تا بقيه آزاد باشند؛ خدمتی که باور داشت در دل تاجی است که به ارث برده بود و خودش عمر طولانی‌اش را وقف آن کرده بود.

سه دهه بعد از آن عهد خدمت، در یک لحظه نادر درون‌نگری که دارد در روز جشن سيمين‌اش در گیلدهال می‌گويد: «هر چند آن عهد را روزی بستم که «در روزهای جوانی زندگی‌ام بودم و داوری‌ام هنوز سبز و خام بود»، حتی از یک کلمه‌ آن پشيمان نيستم و يک کلمه‌اش را هم پس نمی‌گيرم».

طی اين چندين دهه، او از خودش اندک سخن گفته است و حتی کمتر از آن را هم درباره خودش بروز داده است. او - که فرزند عصر ارتباطات بود - هرگز مصاحبه‌ای نکرد. یکی دو بار «ضمن گفت‌وگو» با دوستی معتمد، که با خوش‌خويی درباره موضوعی غيرجنجالی مثل مجموعه جواهرات سلطنتی حرف می‌زده از او فیلم گرفته‌اند.

عبارات او را برای کمترین اشاره‌ای به سخنی جنجالی يا دریچه‌ای به روی شخصيت‌اش زیر و رو می‌کردند. اما او بسیار مراقب بود - و دوستان‌اش نيز بسیار وفادار بودند که چيز مهمی به بیرون درز نکند.

او درباره رسانه‌ای که پا به پای خودش بزرگ شد سهل‌انگاری نکرد. تصميم او بود که اجازه بدهد تاج‌گذاری پخش تلویزیونی شود، تصمیم او بود که سخنرانی کريسمس پخش تلويزیونی شود،‌ تصميم او بود که به طور زنده پس از درگذشت ديانا شاهدخت ولز با ملت سخن بگويد. می‌گفت:‌ «باید دیده شوم تا سخن‌ام را باور کنند».

منبع تصویر، Mirrorpix / Getty Images

پوشش خبری و روزنامه‌ای، تصاویر بی‌پایانی از او در پیراهن‌ها و لباس‌هایی به دقت انتخاب‌شده - اينها بخشی از ملکه بودن بودند، بخشی از شغلی که زندگی‌اش را وقف آن کرده بود. سخن گفتن علنی درباره احساسات و عواطف‌اش بخشی از این کار نبود.

و او از نسلی می‌آمد - و متعلق به ملتی بود - که لازم نمی‌ديد احساسات‌اش را با بقيه در میان بگذارد. ملت عوض می‌شدند. او عوض نمی‌شد.

تقدير و شخصیت او با هم تصادم پيدا می‌کردند. تقدير او اين بود که با قدم نهادن کشور به بوته تغيیراتی گسترده، او تاج را در اختيار بگیرد. اما ملکه درباره تعلق خاطرش به سنت صریح بود و درباره تعلق خاطرش به حفظ روشی که کارها همیشه انجام می‌شدند و نارضايتی‌اش از تغيير.

دلش پیش ییلاق‌ها بود و در کنار اسب‌ها و سگ‌ها و میان کسانی که حيوانات را چون او دوست داشتند، اين اطمينان خاطر را داشت که آنجا پله به پله تغيیر می‌کند تازه اگر اصلا تغيير کند.

اواخر دهه ۱۹۸۰ می‌گفت: «يکی از چیزهایی که به نظرم اندوه‌بار است اين است که مردم شغل‌هایی را برای تمام عمرشان انتخاب نمی‌کنند و هميشه سراغ چیزهای مختلف می‌روند.»

ملکه و سلطنت خوب با هم جفت‌وجور بودند؛ فرمانروايی که سنت را عزیز می‌داشت نهادی را هدايت می‌کرد که مبتنی بر سنت بود.

آن سوی ديوارهای کاخ، گردبادی از تغيير می‌وزید که بریتانیا را دگرگون می‌کرد. او در نقطه عطفی از تاریخ بريتانيا به تخت نشست. پيروز در جنگ - اما خسته از آن - کشور ديگر يک قدرت جهانی نظامی یا اقتصادی نبود.

برآمدن اتحادیه‌های صنفی، ارایه جمعی خدمات و ایجاد یک دولت رفاهی همه‌گير نويد دگرگونی‌هایی در ساختار حکومت و اقتصاد را می‌داد. عقب‌نشينی باشکوه از جايگاه امپراتوری تبدیل به خروجی شتاب‌زده شد.

با پيش‌رفت حکمرانی‌اش، نظام کهن - کلیسا و طبقه نجيب‌زادگان، طبقه‌بندی اجتماعی و اين‌که هر کس جای خودش را می‌دانست - فروپاشید. موفقیت اقتصاد و ستارگان مشهور جای تولدِ به تصادف را به عنوان معيار موفقیت اجتماعی گرفتند.

کالاهای مصرفی - يخچال‌ها، ماشین‌های لباسشویی، تلويزیون‌ها و جاروبرقی‌ها - خانه‌ها و زندگی‌های اجتماعی را دگرگون کردند. زنان به نيروی کار پيوستند؛ جوامع قدیمی طبقه کارگر با زاغه‌هایی که خانه‌شان بود به کناری رانده شدند؛ جامعه‌ای که زمانی پيوستگی و همگنی داشت تبدیل به یک جامعه متحرک، بسیط و متنوع شد که از ريشه‌ یقینیات و وفاداری‌های کهن برکنده شده بود.

منبع تصویر، Central Press / Getty Images

در کاخ نیز تغييراتی رخ داد به ويژه در سال‌های نخستين حکمرانی - پایان «فصل» اولين‌ها به این معنا بود که دختران «بهترین» خانواده‌ها ديگر در دربار معرفی نمی‌شدند ، چهره‌های تازه‌ای در میان مدعوین به شام و ناهار ديده می‌شدند و تلويزيون معنای‌اش این بود که بریتانيایی‌ها می‌توانستند ملکه‌شان را ببینند و بدانند چطور زندگی می‌کند - ابتدا در پخش کريسمس و بعد در مستندی مفصل در اواخر دهه ۶۰.

اما اين تغيیر عظیمی نبود؛ با به پایان رسيدن هفتمين دهه تخت‌نشينی او، آهنگ پادشاهی همان آهنگی بود که از ابتدا قابل تشخيص بود يعنی همان آهنگی که پدر و حتی پدربزرگش هم با دیدنش غافلگير نمی‌شدند: کريسمس و سال نو در سندرینگام، عيد پاک در وينزور، تعطیلات طولانی تابستان در بالمورال، رژه ارتش، رویال اسکات، اعطای نشان‌ها، جابجايی نگهبانان، يکشنبه يادبود.

وقتی که تغيير از همه جا از راه رسید، او مقاومت کرد. تقديرش این بود که تاج را زمانی به ارث ببرد که کشور در اوج تغيیر بود و در زمانی حکمرانی کند که امواج تغيير گرداگرد کاخ می‌چرخید. شخصیت او حکم می‌کرد که همراه اين تغييرات عوض نشود و تن به موج مدهای روز ندهد. آن مقاومت، آن درک عمیق - و حتی عشق - نسبت به سنت، بزرگ‌ترین نقطه قوت او بود و چه بسا منجر به بزرگ‌ترین آزمون و دشوارترین بحران برای او، با از هم گشوده شدن بندهای خانواده‌اش شد.

خانواده همیشه بعد از تخت و تاج قرار داشت. دو فرزند نخست او، شاهزاده چارلز و شاهدخت آن، هنوز نوباوه بودند که آنها را تنها گذاشت - درست مثل خود و خواهرش شاهدخت مارگارت که دو دهه پيش‌تر والدين‌شان تنهایشان گذاشتند - چون ملکه و دوک ادينبرا به سفری شش ماه در اطراف جهان رفتند.

او مادری بدون احساس نبود ولی مادری دور از دسترس بود. تخت و تاج و مسئوليت‌های آن زمانی به او رسید که تنها ۲۵ سال داشت و او این مسئولیت‌ها را بسيار جدی گرفت. بسياری از تصميم‌ها درباره فرزندان‌اش به دوک واگذار شدند.

ازدواج سه فرزند از چهار فرزند او منجر به طلاق شد. او به ازدواج اعتقاد داشت، بخشی از اعتقاد مسیحی او بود و درک‌اش از چيزی که جامعه را منسجم نگه می‌داشت. يک بار گفته بود: «طلاق و جدایی عامل بعضی از تيره‌ترین بدی‌های جامعه امروزی ما هستند.»

شکی نیست که اين دیدگاه که بسیاری در اواخر دهه ۱۹۴۰ به آن باور داشتند به مرور زمان نرم‌تر شد. اما هیچ پدر و مادری خوش ندارد شکست ازدواج فرزندش را ببیند. سال ۱۹۹۲ که به گفته خود ملکه «سال هولناک» بود، سال جدایی دوک و دوشس يورک، طلاق شاهدخت آن و کاپیتان مارک فيليپس و جدایی شاهزاده و شاهدخت ولز بود.

یکی از زندگی‌نامه‌نويسان نوشت: «نقطه‌ افولی در زندگی او بود» نه به خاطر چیزی که منجر به اذعان نادر عمومی به دشوار بودن روزگار شد، «بلکه به خاطر ناسپاسی دیدن، حتی استهزایی که ۴۰ سال تعهد او به سلطنت با آن مواجه شده بود.»

دهه اول سلطنت او در ميان موجی از تحسين در داخل کشور و خارج کشور گذشت. جمعيت‌های عظیمی در سفرهای بین‌المللی برای ديدنش جمع می‌شدند. در خانه، عده‌ای عصر الیزابتی تازه‌ای اعلام می‌کردند هر چند ملکه آنقدر باهوش بود که به سرعت از آن تبرا جست.

دهه ۱۹۶۰ شاهد دوره آرامی از ملايمت بود - ملکه بیشتر درگیر خانواده‌اش بود، تازگی و بدیع بودن فرمانروای جدید از هیجان افتاده بود، نسل کودکان فراوان به دنیا آمده پس از جنگ که حالا بالغ شده بودند شور و حال متفاوتی از والدين‌شان داشتند. دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شاهد هیچ قصوری در خدمت او نبود بلکه تمرکز بعضی از هواخواهان سلطنت - و رسانه‌ها - معطوف به فرزندان او، ازدواج‌های آن‌ها و شریکان زندگی‌شان شد.

منبع تصویر، PA Media

تا نیمه دهه ۹۰، سلطنت به نظر می‌رسید که از حال و هوای عامه مردم فاصله گرفته باشد؛ در ستون نظرهای روزنامه‌ها آشکارا از ملکه انتقاد می‌شد و درباره آينده سلطنت تأمل می‌کردند. گاهی اوقات به نظر می‌رسید حکمرانی او به دوره‌ای دیگر مربوط است. جایگاه او و جایگاه سلطنت در «بریتانیای باحال» و سبک غیررسمی مورد استقبال تونی بلر چه بود؟

کاخ - اين گنجینه سنت -با مطالبات مردم برای تغییر که در پيروزی پرصلابت حزب کارگر در انتخابات خود را نشان داد چگونه مطابقت پیدا می‌کرد؟

چند ماه بعد از آن پیروزی، در یک شب داغ در ماه اوت در پاریس، خبر مرگ دايانا، شاهدخت ولز آمد. طولی نکشید که فرشی سرخ از گل در برابر کاخ کنزینگتون پهن شد. میله پرچم بالای کاخ باکينگهام خالی ماند. بسیاری از مردم از فقدان این شاهدخت متأثر بودند.

تيتر روزنامه دیلی اکسپرس فریاد می‌زد: «خانم! نشان بدهيد که برای‌تان مهم است.» تيتر سان اين بود: «ملکه ما کجاست؟ پرچم‌اش کو؟». پنج روز طولانی ملکه در بالمورال ماند و ظاهراً بی‌خبر از تنشی که بعضی از نقاط کشور را درمی‌نوردید. شاید چنان‌که کاخ بعداً گفته بود، برای حفاظت از دو شاهزاده جوان ويلیام و هری و تسلا دادن به آن‌ها این کار انجام شده بود.

اما با توجه به شخصیت او، آن بیزاری عمیق او از تغییر به نظر می‌رسد که انگیزه تصمیم‌هایی بود که در آن زمان می‌گرفت؛ بالمورال نباید دچار وقفه می‌شد، هيچ پرچمی در غياب او در کاخ باکینگهام نباید به اهتزاز در می‌آمد، بیرق سلطنت هرگز نيمه‌افراشته نشد.

اشتباه هولناکی در قضاوت بود. به سرعت به پایتخت بازگشت و به کاخ باکینگهام رفت. ایستاد و به انبوه گل‌های اطراف نگاه کرد. یکی از مسئولان پیشین به زندگی‌نامه‌نویسی گفته بود: «مطمئن نبودیم که وقتی ملکه از خودرویش بیرون می‌آید، کسی او را هو و مسخره نکند». اوضاع اين‌قدر بد بود.

ابتدا از حضور تلویزیونی امتناع کرده بود و بعد قبول کرد به طور زنده صحبت کند. درست قبل از اخبار ساعت ۶ بی‌بی‌سی با ملت سخن گفت. او که یک بار مدیران پخش را با سخنان سردش مأیوس کرده بود - زمان چندانی برای آمادگی نداشت.

اجرای او بی‌نقص بود، سخنرانی‌اش کوتاه ولی کاملاً به جا و درست تنظيم شده بود. او از «درس‌هايی که باید یاد گرفته می‌شدند» حرف زد؛ «به عنوان يک مادربزرگ» سخن گفت و از «تصميم جدی برای بزرگ داشتن» ياد و خاطره دايانا حرف زد.

پيروزی را از میان آرواره‌های بحرانی عميق بیرون کشيده بود. زهری که گرداگرد خانواده سلطنتی و اطراف کاخ و خود نهاد سلطنت حلقه زده بود، گرفته شد. يک بار در دوران حکمرانی‌اش - فقط یک بار - تقدیر و شخصیت او با هم با پيامدهایی کمابيش ويرانگر تصادم پيدا کردند.

این دو در نقش بين‌المللی ملکه ترکیب رضایت‌بخش‌تری داشتند. ملکه در زمان مرگش دیگر سال‌ها بود که سفر نکرده بود. اما ده‌ها سال نه تنها ستاره‌ جهانی بی‌همتایی بود بلکه ابزار ظریفی برای اثرگذاری هم بود.

هيچ چیزی قابل مقایسه با دهه نخست درخشان حکمرانی او نبود که تلويزیون هنوز تصوير او را عادی نکرده بود و سفرهایش را از داخل اتاق نشیمن مردم در دسترشان ننهاده بود. در سفر طولانی او در سال ۱۹۴۵ به استرالیا، تصور می‌رود که دو سوم از جمعیت آن کشور به ديدنش رفته بودند؛ در سال ۱۹۶۱ دو ميلیون نفر از فرودگاه تا دهلی پايتخت هند صف کشیده بودند؛ در کلکته سه و نيم ميلیون نفر به انتظار ایستاده بودند که دختر آخرین امپراتور را ببیند.

تقدير حکم می‌کرد که او شاهد غروب طولانی‌مدت امپراتوری باشد هر چند حتی یک بار ملکه در مراسم پايین آوردن پرچم شرکت نکرد. بارها در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، یکی از اعضای خانواده سلطنت شاهد پايین آمدن پرچم در مستعمره‌ای پیشین بود که سرود ملی برای آخرین بار در آن پخش می‌شد.

عزم استوار مبنی بر اینکه چیزی از خانواده امپراتوری که او عهد کرده بود در خدمت‌اش باشد بیرون بیاید به اين معنا بود که باید بر سر خاکستر میراث امپراتوری بریتانیا انجمنی نو بسازد.

در کاخ‌ها و خانه‌هايی که در سراسر پايتخت و کشور وجود داشتند، خانواده تنی او زندگی می‌کردند. در سراسر جهان، خانواده قلمرو او گسترده شده بود - گروهی از ملت‌های به شدت متنوع ریز و درشت، توانگر و محروم، جمهوری و سلطنتی - که او مفتون‌شان می‌کرد، می‌فریفتشان و تکانشان می‌داد تا به ياد داشته باشند چه چیزی آنها را به هم پیوند داده بود و در کنار هم به چه چیزهایی می‌توانستند برسند.

منبع تصویر، Hulton Archive / Getty images

به نيابت از دولت وقت سفرهایی بین‌المللی انجام می‌شد؛ اینها ابزارهای سیاست خارجی بودند - که اگر نه به صراحت،‌ دست کم مبتنی بر این دریافت بودند که نفوذ ملکه برای روابط میان بریتانیا و مکان‌هايی که از آن‌ها دیدن می‌کند سودمند خواهد بود.

به نظر پرزرق و برق می‌آمد - قایق سلطنتی، پرواز ملکه، مهمانی‌ها و ضيافت‌ها - و پیش از اینکه سفر هوایی بین‌المللی امری رایج شود، تجربه‌ای فوق‌العاده بود. اما همیشه مستلزم کار سخت، روزهای طولانی و هفته‌ها ملاقات، نمايشگاه،‌ افتتاحیه، ناهار با مقامات، شام‌های دولتی و سخنرانی‌هایی بود که باید ایراد می‌شدند يا صبورانه به آن‌ها گوش داده می‌شد. آنها که شاهد سفرهای سلطنتی بوده‌اند به دشواری می‌توانند آن را برای افرادی که در قلب آن بودند لذت‌بخش تصور کنند.

او به ندرت بیرون از بریتانیا به تعطیلات می‌رفت - سفر به خارج به معنای کار بود. سفر خارجی او علامت دگرگونی در روابط بریتانیا با جاهایی بود که ملاقات می‌کرد: آلمان پس از جنگ در سال ۱۹۶۵؛ چین رو به لیبرال شدن در سال ۱۹۸۶؛ روسیه در سال ۱۹۹۴ که زمانی رژیمی بود که بستگان او را به قتل رسانده بود و حالا از میان رفته بود.

سفر به آفریقای جنوبی پس از آپارتاید در سال ۱۹۹۵ را «يکی از برجسته‌ترین تجربه‌های زندگی‌ام» ناميده بود. نلسون ماندلا در پاسخ گفته بود: «يکی از فراموش‌نشدنی‌ترین لحظات تاریخ ما».

و هیچ سفری به اندازه سفر او به ایرلند در سال ۲۰۱۱ نشان و پایان روابطی دگرگون‌شده نبود. از زمانی که پادشاهی از بریتانیا به جنوب (جمهوری ایرلند) سفر کرده بود يک قرن گذشته بود. وقتی پدربزرگش در سال ۱۹۱۱ به ایرلند رفته بود اين جزیره بخشی از پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند بود. انقلاب خون‌بار، تقسیم و استقلال پس از آن از راه رسیدند.

پس از جنگ جهانی دوم، اقدامات خشونت‌بار در برابر مرز تقسیم کننده فرا رسيد و تا ۳۰ سال هولناک، مبارزه تروریستی هولناکی در ایرلند شمالی و بریتانیا علیه حاکمیت بریتانیا شکل گرفت و اقدامات سرکوب خشن دولت بریتانیا هم افکار عمومی را در این جمهوری دوقطبی کرد.

هیچ وقتی برای دیداری سلطنتی مناسب نبود چون در آن آب‌باریکه تنگی که بریتانیا و ايرلند را از هم جدا می‌کرد، بی‌اعتمادی موج می‌زد. با امضای توافق جمعه پاک و ایجاد شورای تقسیم قدرت، ادعای قانون اساسی ايرلند نسبت به شش بخشی که ایرلند شمالی را ایجاد می‌کرد به پایان رسید.

در سفر دولتی ملکه که به خواست او انجام شد، گریزی از تاریخ نبود. در باغ يادبود، در مرکز دوبلين عهد جورج که تمام کسانی که برای استقلال ایرلند جنگ کرده بود بزرگ داشته می‌شدند و به آنها ادای احترام می‌شد، ملکه حلقه گلی قرار داد و بدون هیچ متنی و بی‌مقدمه در برابر مردان و زنانی که در برابر حاکمیت بریتانیا جنگیده بودند سر خم کرد که لحظه‌ای تکان‌دهنده بود.

در مهمانی شام، ملکه سخنرانی‌اش را به زبان ايرلندی آغاز کرد که دل تقریباً هر ايرلندی حاضر را ربود. در آن سخنرانی، او به زبان عذرخواهی اگر نه با الفاظ عذرخواهی سخن گفت؛ «با سود بردن از نگاه به گذشته در تاریخ، همه می‌توانیم چیزهایی را ببینیم که آرزو داریم جور ديگری رخ می‌دادند يا اصلاً رخ نمی‌دادند.»

پيش از سفر دولتی به ایرلند زندگی‌نامه‌نویسی نوشته بود که در دوره حکمرانی او «سخت است به دستاورد مهمی اشاره کنیم». پس از آن اين داوری دیگر اعتباری نداشت. چهار روز سخنان و اقدامات سنجیده و دقیق توانست قرن‌ها سوء نیت و بی‌اعتمادی را از میان بردارد. شاید ملکه خدمتی از این عظیم‌تر به تخت و تاج خود و به کشورش نکرده بود.

ايرلند کابوس بسیاری از نخست وزيران او بود. اولین آنها، وينستون چرچيل از «مناره‌های هولناک کلیسای فرمانا و تيرون» حرف زده بود که پس از جنگ جهانی اول سر برآورده بودند تا سیاست بريتانيا را به آشوب بکشانند. یکی از آخرین نخست وزیران او، بوریس جانسون، با پیامدهای مرز درون این جزیره درگیر بود و اینکه چطور آن را با بیرون آمدن بریتانیا از اتحادیه اروپا جمع کند.

همه آنها از مشورت او، تجربه او، ديدگاه او درباره تاریخ بریتانیا و جهان بهره می‌بردند. کار او در ملاقات‌های هفتگی که با نخست وزیر وقت داشت این نبود که از هر حرکت فردی دفاع کند یا تلاش کند که به نحوی بر دولت اثر بگذارد. او فقط نقش مشاور، مشوق يا هشداردهنده را داشت.

و کارش گوش دادن بود. همه نخست وزیران او می‌توانستند کاملاً مطمئن باشند که هیچ کدام از چیزهایی که به او می‌گفتند از یاد نمی‌رود. در نتیجه او تنها کسی بود که می‌توانستند آزادانه با او سخن بگویند و او هم به حقیقت ساز و کار حکومت را درک می‌کرد. برای بسیاری از نخست وزیران که خیلی اوقات درگیر نبرد بودند، این موقعیت راحتی هم بود و گریزی بود از وضعی که باید همیشه مراقب پشت سرشان باشند یا زبان‌شان را در اطراف همکاران و رقبا نگه دارند.

او در میانه حکمرانی‌اش می‌گفت: «پیش من درد دل می‌کنند و می‌گویند چه خبر است. اگر مشکلی داشته باشند، گاهی اوقات می‌شود کمک‌شان کرد. فکر می‌کنم که ... انگار آدم يک جور اسفنج است.»

در اين موارد او از خود خضوع نشان می‌داد. در میان آن مخاطبان هیچ چیزی سکوت مؤمنانه آنها را جز ستایش تلاش فوق‌العاده‌ای که ملکه در کارش انجام می‌داد نمی‌شکست. جعبه‌های سرخ‌رنگ حاوی اسناد حکومتی - در وايتهال او را خواننده شماره ۱ می‌نامیدند - همه جا همراه او بود، در بالمورال، در سفرها، در قطار سلطنتی و حتی وقتی که پشت قایق سلطنتی بود.

روزی سه ساعت، به تخمین منشی مخصوص‌اش در اوایل دهه ۱۹۷۰، تلگرام‌های وزارت خارجه، گزارش‌های جلسات پارلمانی، نامه‌های وزرا و صورت‌جلسه‌های کابینه را می‌خواند.

و چيزهايی را که می‌خواند به خاطر می‌سپرد و گاهی اوقات با حافظه و دریافت‌اش نخست‌وزیران‌اش را شگفت‌زده می‌کرد. هارولد مک‌میلان نوشته بوده که: «از دریافت والاحضرت از جزییات پیام‌ها و تلگرام‌ها حيرت کردم.»

منبع تصویر، Getty Images

تا موقعی که او به سلطنت رسید نقش سیاسی تاج و تخت کمابیش به طور کامل از میان رفته بود. دو حوزه اختیار - که او به عنوان فرمانروا در آنها حق اظهار نظر داشت - اما به جای ماندند: از چه کسی درخواست کند که نخست وزیر شود و دولت تشکیل دهد و اینکه پارلمان را چه وقتی می‌توان منحل کرد.

ملکه در اوایل سلطنتش پیش از اینکه محافظه‌کاران شروع به انتخاب رهبران‌شان کنند، از داوری خود، در میانه بعضی جنجال‌ها، استفاده می‌کرد تا بگوید وقتی که نخست وزیری محافظه‌کار در میان دو انتخابات استعفا می‌کند، چه کسی دولت را تشکيل دهد.

اما وقتی که محافظه‌کاران شروع به انتخاب رهبران خود کردند آن داوری ديگر لازم نبود. و طی دهه‌ها، نفس اينکه کاخ در این نوع تصميم‌گيری‌ها دخالت کند برای سياست بریتانيا امری غریبه شد. صحبت حول مبارزات انتخاباتی تنگاتنگ بر سر این بود که کاخ را از اجبار به دخالت در تصميم‌ سیاسی مبنی بر اینکه چه کسی را دعوت به تشکیل دولت در صورت نبودن برنده‌ای قاطع کند، «محافظت کنند».

ملکه هرگز دلیلی برای امتناع از انحلال پارلمان نداشت و انجام دادن چنین کاری امری فوق العاده می‌نمود. او به خوبی نقش به شدت محدودی را که به ارث برده بود درک می‌کرد.

و صدای سياسی تاج و تخت نيز تقریباً ساکت بود. برداشت‌های بسيار - واقعاً بسیار بیش از حد - از سخن يکی از زندگی‌نامه‌نويسان شده است که آن را «واقعیت» می‌داند که ملکه رابطه بهتری با رهبران حزب کارگر داشته تا با همتایان محافظه‌کارشان. با تمام مشکلات اجتماعی‌ای که با مارگارت تاچر وجود داشت، ملکه در مراسم خاکسپاری‌اش شرکت کرد که افتخاری بود که فقط پیش از او نصیب يک نخست وزیر - وینستون چرچیل - شده بود.

باورهای شخصی سیاسی او ممکن است حقیقتاً متمايل به مرکز بوده باشد؛ او در دوره ایجاد بنای روزگار صلح در پاسخ به مبارزه عصر جنگ - یعنی خدمات سلامت ملی - پا به دوران بلوغ نهاده بود که حکومت مسئولیت‌هایش را برای رفاه و آموزش شهروندان گسترش داده بود. مبارزات اوایل دهه ۱۹۸۰ - بیکاری سرسام‌آور،‌ شورش‌ها در شهرهای بزرگ، کاهش بودجه‌ها و اعتصاب معدن‌کاران که جوامع را به جان هم می‌انداخت - نماد پایان یک بینش از بریتانیا بود.

یک گزارش بیش از حد شورمندانه يک مامور مطبوعاتی کاخ به روزنامه ساندی تايمز در سال ۱۹۸۶ حکایت از نارضایتی از جهت سیاست دولت داشت و اینکه ملکه آن را فرسایش اجماع سیاسی پس از جنگ می‌دید. این گوشه‌چشمی مختصر بود به تفکر فرمانروایی که باور داشت نقش او متحد ساختن یک ملتِ روز به روز متفرق‌تر و ناهمگون‌تر است.

و او دو بار - با احتیاط بسیار - وارد بحث استقلال اسکاتلند شد، یک بار در سخنرانی در دهه ۱۹۷۰ و يک بار درست پیش از همه‌پرسی سال ۲۰۱۴. اين کار زیادی سیاسی بود؟ برای بعضی ملی‌‌گرايان،‌‌‌ آری. ولی به هيچ رو حيرت‌آور نبود که او خواستار اندکی احتیاط در میان کسانی شود که آماده تصمیم‌گیری درباره از هم گسیختن سلطنت او می‌شدند.

آيا شخصيت محافظه‌کار او الهام‌بخش ایفای نقش سیاسی او بود؟ تا حدودی شاید. اما آخرین فرمانروایی که خودش را درگیر مسایل سیاسی کرد پدربزرگش جورج پنجم بود. وقتی که او به سلطنت رسيد اين نقش سياسی ديگر از موضوعیت افتاده بود. تقدیر نهادی او این بود که دستگاه رمزی باشد که خواسته ديگران را انجام دهد. این را او از همان ابتدا درک می‌کرد. اینجا، تقدیر و شخصیت دست در دست هم حرکت می‌کردند.

این پرهیز از جنجال سیاسی به عنوان رییس حکومت و امتناع او از تن دادن به بادهای مد زمانه بود که او را قادر ساخت تا در این نقشی که محبت و احترام بسیاری را در مقام رئیس ملت برای او حاصل کرد، پيروز شود.

منبع تصویر، Getty Images

اين آن قانون بزرگ نانوشته نقش سلطنت مدرن است. اینجاست که بدون حفاظت سنت و بدون آمادگی سابقه پیشین، تنها شخصیت او بود که پیش‌راننده حکمرانی‌اش بود.

پدربزرگ او شالوده‌هایی را برای يک پادشاهی پی نهاد که به جای حاکمیت بر ملت به آنها خدمت کرد اما بیشتر وقت‌اش را صرف تیراندازی به پرندگان در آسمان می‌کرد. پادشاهی پدرش هم به دست تقدیر برای او معين شده بود. او در نقشی قرار گرفت که انتظارش را نداشت و بیشتر دوران پادشاهی‌اش لباس نظامی به تن کرد.

پس از فاجعه‌ها و انتقادهای دهه ۱۹۹۰، ستاره اقبال سلطنت دوباره طلوع کرد. بعد از فرا رسیدن سرخوردگی‌های پس از آرزوهای بلند تغییر سیاسی، که ریشخندگری ریشه دوانید و رهبران سیاسی به استهزا گرفته شدند، یک ملکه غیرجنجالی که هرگز تسلیم مد نشده بود تبدیل به چهره‌ فسادناپذيرِ استمرار برای ملتی شد که آماج تغيیر، سرخوردگی و تفرقه شده بود.

اين پاداش ملت بود به صبوری بی‌اندازه‌ او، و به امتناع او از ابراز احساسات علنی، و به اشتراک گذاشتن افکارش و متمايل شدن به چپ یا راست و درگیر کردن خود در جریان‌های مد روز یا واکنش نشان دادن به تیر و فلاخن‌هايی که به سوی او و خانواده‌اش طی چندین دهه پرتاب می‌شد.

او از همگان کناره گرفت اما نه به خاطر جایگاهش بلکه به خاطر اینکه او با فراستی که هنوز هم گاهی اسباب حیرت است - هرگز خود را درگیر امور روزمره سطحی و پیش و پس زندگی مدرن نکرد.

او درک می‌کرد که ضرباهنگ سلطنت - سنت‌ها و تشریفات، تولدها و عروسی‌ها و مرگ‌ها - مایه راحتی کسانی است که گاهی از ریشه کن شدن گذشته سرگشته می‌شوند و يادآوری بود از طنین حیاتی که ورای طبقه، سنت و شرایط جاری بود.

و این را می‌فهمید که هر چیزی در زندگی ملی لازم نيست هدف صریحی داشته باشد و برای ملتی محافظه‌کار در گير و دار تغييرهای کمابیش پايان‌ناپذیر، استمراری که شخص او و نهادش نماینده‌اش بود ارزشی بی‌‌نهایت داشت.

او که با شهودی ورای سن‌اش، زندگی خود را ده‌ها سال پيش وقف خدمت کرده بود، سلطنت را تبدیل به گنجینه‌ای کرد از بسیاری از چیزهایی که ملت درباره خودش دوست داشت.

او این کار را به این دلیل توانست انجام دهد که شخصیت او بازتاب بسیاری از چيزهایی بود که بریتانيایی‌ها دوست دارند بهترین خصلت‌های خود بدانند؛ فروتن، بی‌شِکوه، مقتصد، هوشمند اگر نه روشنفکر، معقول، با نگرش عملی به زندگی، بی سر و صدا،‌ دارای حس طنزی خشک با تبسمی گشوده و عالی، دیرخشم و هميشه نیکومنش.

برنامه تشییع جنازه، ادای احترام عمومی و تدفین ملکه الیزابت دوم

Treated image of the Imperial State Crown

ملکه بریتانیا درگذشت و طولانی‌ترین دوره سلطنت در تاریخ این کشور به پایان رسید.

ملکه در حالیکه اعضای خانواده‌اش در قصر بالمورال در اسکاتلند در اطراف او بودند در آرامش درگذشت.

در روزهای آینده، تابوت حامل جنازه ملکه برای ادای احترام عمومی در تالار وستمینستر در لندن قرار داده خواهد شد و سپس مراسم رسمی و آیین‌های ترحیم و تشییع جنازه او برگزار خواهد شد.

ادای احترام ملت

تابوت حامل جنازه ملکه پس از حمل از اسکاتلند به لندن به مدت چهار روز در تالار وستمینستر قرار داده خواهد شد و مردم خواهند توانست به او احترام بگذارند.

تالار بزرگ وستمینستر قدیمی‌ترین قسمت کاخ وستمینستر، مقر پارلمان بریتانیاست.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

در سال ۲۰۰۲ افرادی که می‌خواستند به ملکه مادر ادای احترام کنند، ساعت‌ها در صف منتظر ماندند

ملکه مادر آخرین عضو خانواده سلطنتی بود که در سال ۲۰۰۲ میلادی درگذشت و جنازه‌اش برای ادای احترام عموم در این تالار قرار داده شد. در آن زمان، بیش از دویست هزار نفر در صفی طویل منتظر ماندند تا به تالار وارد شوند و با عبور از کنار تابوت، به او ادای احترام کنند.

تابوت ملکه الیزابت دوم روی یک سکوی پله دار و پوشیده از فرش سرخ قرار خواهد گرفت. این سکو در محلی زیر سقف چوبی تالار نصب می‌شود که در قرن یازدهم ساخته شده و چهار عضو گارد سلطنتی نگهبانی از آن را برعهده خواهند داشت.

تابوت در احاطه نفرات نظامی و همراهی اعضای خانواده سلطنتی، با تشریفات ویژه از مسیر تعیین شده از کاخ باکینگهام تا تالار وستمینستر حمل خواهد شد.

مردم می‌توانند در خیابان‌های مسیر حرکت از نزدیک عبور تابوت را ببینند یا مراسم را از صفحات بزرگ تلویزیونی که در پارک‌ها نصب شده مشاهده کنند.

تابوت ملکه با پرچم سلطنتی پوشیده خواهد شد و پس از ورود به تالار وستمینستر، تاج فرمانروایی، گوی و عصای سلطنتی روی آن قرار خواهد گرفت.

پس از قرار گرفتن تابوت در سالن، مراسم کوتاهی برگزار می‌شود و سپس به عموم مردم اجازه ورود داده خواهد شد.

تشییع جنازه ملکه چه موقع برگزار می‌شود؟

انتظار می‌رود مراسم مذهبی بزرگداشت و تدفین ملکه کمتر از دو هفته دیگر در کلیسای وستمینستر برگزار شود. کاخ باکینگهام تاریخ دقیق مراسم را اعلام خواهد کرد.

کلیسا یا «صومعه» وستمینستر یک کلیسای تاریخی است که پادشاهان و ملکه‌های بریتانیا در آن تاجگذاری کرده‌اند. تاجگذاری الیزابت دوم در سال ۱۹۵۳ و همچنین مراسم ازدواج او با پرنس فیلیپ در سال ۱۹۴۷ در این محل برگزار شد.

منبع تصویر، Getty Images

از قرن هجدهم تا کنون، آیین ترحیم پادشاهان بریتانیا در وستمینستر برگزار نشده است، هرچند برای آیین ترحیم مادر ملکه در سال ۲۰۰۲ این مکان انتخاب شد.

سران و رهبران چندین کشور همراه با اعضای خانواده سلطنتی، نخست وزیر، نخست وزیران سابق و شخصیت‌های برجسته بریتانیایی در این مراسم حضور خواهند داشت.

مراسم این روز با حمل تابوت ملکه از تالار وستمینستر به کلیسای وستمینستر آغاز می‌شود. در این مسیر، تابوت روی عراده توپ متعلق به نیروی دریایی سلطنتی قرار خواهد داشت.

آخرین باری که این عراده توپ در تشییع جنازه به کار رفت در سال ۱۹۷۹ و مراسم ترحیم لرد مونت‌باتن، دایی پرنس فیلیپ بود که در ایرلند ترور شده بود. این عراده را ۱۴۲ ملوان نیروی دریایی می‌کشند.

انتظار می‌رود اعضای ارشد خانواده سلطنتی، از جمله پادشاه جدید، پیاده در پشت تابوت حرکت کنند.

مراسم مذهبی ترحیم و بزرگداشت احتمالا توسط دیوید هویل، سرکشیش کلیسای وستمینستر اجرا می‌شود و انتظار می‌رود موعظه را جاستین ولبی، سراسقف کانتربوری و بالاترین مقام مذهبی کلیسای انگلیکن، ایراد کند. ممکن است از لیز تراس، نخست وزیر هم خواسته شود خطابه‌‌ای بخواند.

پس از این مراسم، تابوت ملکه همراه با تشییع کنندگان پیاده از کلیسای وستمینستر به محل طاق نصرت ولینگتون در مجاورت هایدپارک حمل می‌شود و از آن جا با خودرو به وینزور انتقال خواهد یافت.

آخرین سفر تابوت ملکه حرکت آن به سوی نمازخانه سنت جورج در قصر وینزور است که بعد از ظهر انجام خواهد شد.

انتظار می‌رود پادشاه و اعضای خانواده سلطنتی در محوطه قصر وینزور به مشایعت کنندگان جنازه بپوندند و آن را تا نمازخانه وینزور، محل برگزاری مراسم تدفین همراهی کنند.

نمازخانه وینزور محل برگزاری مراسم ازدواج، غسل تعمید و تدفین بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی بوده است. در سال‌های اخیر، مراسم ازدواج شاهزاده هری، دوک ساسکس، و مگان، دوشس ساسکس، و مراسم خاکسپاری شاهزاده فیلیپ، همسر ملکه در همین نمازخانه برگزار شد.

در پایان آیین مذهبی، تابوت ملکه به سرداب نمازخانه پایین فرستاده می‌شود و سپس در نمازخانه یادمان شاه جورج ششم، واقع در داخل نمازخانه سنت جورج، به خاک سپرده خواهد شد.

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

برنامه تشییع جنازه، ادای احترام عمومی و تدفین ملکه الیزابت دوم

Treated image of the Imperial State Crown

ملکه بریتانیا درگذشت و طولانی‌ترین دوره سلطنت در تاریخ این کشور به پایان رسید.

ملکه در حالیکه اعضای خانواده‌اش در قصر بالمورال در اسکاتلند در اطراف او بودند در آرامش درگذشت.

در روزهای آینده، تابوت حامل جنازه ملکه برای ادای احترام عمومی در تالار وستمینستر در لندن قرار داده خواهد شد و سپس مراسم رسمی و آیین‌های ترحیم و تشییع جنازه او برگزار خواهد شد.

ادای احترام ملت

تابوت حامل جنازه ملکه پس از حمل از اسکاتلند به لندن به مدت چهار روز در تالار وستمینستر قرار داده خواهد شد و مردم خواهند توانست به او احترام بگذارند.

تالار بزرگ وستمینستر قدیمی‌ترین قسمت کاخ وستمینستر، مقر پارلمان بریتانیاست.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

در سال ۲۰۰۲ افرادی که می‌خواستند به ملکه مادر ادای احترام کنند، ساعت‌ها در صف منتظر ماندند

ملکه مادر آخرین عضو خانواده سلطنتی بود که در سال ۲۰۰۲ میلادی درگذشت و جنازه‌اش برای ادای احترام عموم در این تالار قرار داده شد. در آن زمان، بیش از دویست هزار نفر در صفی طویل منتظر ماندند تا به تالار وارد شوند و با عبور از کنار تابوت، به او ادای احترام کنند.

تابوت ملکه الیزابت دوم روی یک سکوی پله دار و پوشیده از فرش سرخ قرار خواهد گرفت. این سکو در محلی زیر سقف چوبی تالار نصب می‌شود که در قرن یازدهم ساخته شده و چهار عضو گارد سلطنتی نگهبانی از آن را برعهده خواهند داشت.

تابوت در احاطه نفرات نظامی و همراهی اعضای خانواده سلطنتی، با تشریفات ویژه از مسیر تعیین شده از کاخ باکینگهام تا تالار وستمینستر حمل خواهد شد.

مردم می‌توانند در خیابان‌های مسیر حرکت از نزدیک عبور تابوت را ببینند یا مراسم را از صفحات بزرگ تلویزیونی که در پارک‌ها نصب شده مشاهده کنند.

تابوت ملکه با پرچم سلطنتی پوشیده خواهد شد و پس از ورود به تالار وستمینستر، تاج فرمانروایی، گوی و عصای سلطنتی روی آن قرار خواهد گرفت.

پس از قرار گرفتن تابوت در سالن، مراسم کوتاهی برگزار می‌شود و سپس به عموم مردم اجازه ورود داده خواهد شد.

تشییع جنازه ملکه چه موقع برگزار می‌شود؟

انتظار می‌رود مراسم مذهبی بزرگداشت و تدفین ملکه کمتر از دو هفته دیگر در کلیسای وستمینستر برگزار شود. کاخ باکینگهام تاریخ دقیق مراسم را اعلام خواهد کرد.

کلیسا یا «صومعه» وستمینستر یک کلیسای تاریخی است که پادشاهان و ملکه‌های بریتانیا در آن تاجگذاری کرده‌اند. تاجگذاری الیزابت دوم در سال ۱۹۵۳ و همچنین مراسم ازدواج او با پرنس فیلیپ در سال ۱۹۴۷ در این محل برگزار شد.

منبع تصویر، Getty Images

از قرن هجدهم تا کنون، آیین ترحیم پادشاهان بریتانیا در وستمینستر برگزار نشده است، هرچند برای آیین ترحیم مادر ملکه در سال ۲۰۰۲ این مکان انتخاب شد.

سران و رهبران چندین کشور همراه با اعضای خانواده سلطنتی، نخست وزیر، نخست وزیران سابق و شخصیت‌های برجسته بریتانیایی در این مراسم حضور خواهند داشت.

مراسم این روز با حمل تابوت ملکه از تالار وستمینستر به کلیسای وستمینستر آغاز می‌شود. در این مسیر، تابوت روی عراده توپ متعلق به نیروی دریایی سلطنتی قرار خواهد داشت.

آخرین باری که این عراده توپ در تشییع جنازه به کار رفت در سال ۱۹۷۹ و مراسم ترحیم لرد مونت‌باتن، دایی پرنس فیلیپ بود که در ایرلند ترور شده بود. این عراده را ۱۴۲ ملوان نیروی دریایی می‌کشند.

انتظار می‌رود اعضای ارشد خانواده سلطنتی، از جمله پادشاه جدید، پیاده در پشت تابوت حرکت کنند.

مراسم مذهبی ترحیم و بزرگداشت احتمالا توسط دیوید هویل، سرکشیش کلیسای وستمینستر اجرا می‌شود و انتظار می‌رود موعظه را جاستین ولبی، سراسقف کانتربوری و بالاترین مقام مذهبی کلیسای انگلیکن، ایراد کند. ممکن است از لیز تراس، نخست وزیر هم خواسته شود خطابه‌‌ای بخواند.

پس از این مراسم، تابوت ملکه همراه با تشییع کنندگان پیاده از کلیسای وستمینستر به محل طاق نصرت ولینگتون در مجاورت هایدپارک حمل می‌شود و از آن جا با خودرو به وینزور انتقال خواهد یافت.

آخرین سفر تابوت ملکه حرکت آن به سوی نمازخانه سنت جورج در قصر وینزور است که بعد از ظهر انجام خواهد شد.

انتظار می‌رود پادشاه و اعضای خانواده سلطنتی در محوطه قصر وینزور به مشایعت کنندگان جنازه بپوندند و آن را تا نمازخانه وینزور، محل برگزاری مراسم تدفین همراهی کنند.

نمازخانه وینزور محل برگزاری مراسم ازدواج، غسل تعمید و تدفین بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی بوده است. در سال‌های اخیر، مراسم ازدواج شاهزاده هری، دوک ساسکس، و مگان، دوشس ساسکس، و مراسم خاکسپاری شاهزاده فیلیپ، همسر ملکه در همین نمازخانه برگزار شد.

در پایان آیین مذهبی، تابوت ملکه به سرداب نمازخانه پایین فرستاده می‌شود و سپس در نمازخانه یادمان شاه جورج ششم، واقع در داخل نمازخانه سنت جورج، به خاک سپرده خواهد شد.

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

درگذشت ملکه بریتانیا: چه بر سر تمبرها، سکه‌ها و اسکناس‌ها و گذرنامه‌ها می‌آید؟

ملکه

منبع تصویر، Getty Images

پس از هفتاد سال سلطنت، ملکه الیزابت دوم تبدیل به بخش مهمی از زندگی روزمرهٔ مردم بریتانیا شد. در بریتانیا تصویر و تندیس‌های او را در همه‌جا می‌بینید، بر روی نشان لباس‌ها و کالا‌ها، پس از این همه‌چیز چگونه دگرگون خواهد شد؟

دگرگونی اساسی

همهٔ ۲۹ میلیارد سکه‌ای که در بریتانیا در گردش است منقش به تصویر ملکه است. آخرین طرح این سکه‌ها به سال ۲۰۱۵ باز‌می‌گردد زمانی که او ۸۸ سال داشت. این پنجمین سکه‌ای است که با تصویر او در دوران سلطنتش طراحی شده است.

ضرابخانهٔ سلطنتی هنوز اعلام نکرده است که چه زمانی ضرب سکه با تصویر پادشاه چارلز سوم را شروع خواهد کرد اما به‌احتمال‌زیاد سکه‌هایی با سر‌دیس ملکه تا سال‌ها در جریان خواهد ماند و این دگرگونی به تدریج اتفاق خواهد افتاد.

منبع تصویر، THE ROYAL MINT

پیش از اینکه در سال ۱۹۷۱ تمام سکه‌های رایج در بریتانیا تجدید شوند طبیعی بود که چندین پادشاه تغییر کرده باشد.

نمی‌دانیم سکهٔ جدید با تصویر پادشاه جدید چگونه خواهد بود اما سکه‌ای که در سال ۲۰۱۸ ضرابخانهٔ سلطنتی به مناسبت هفتاد‌سالگی او ضرب کرده است نشانه‌هایی از آن در اختیار می‌گذارد. آنچه مسلم است در سکه‌های بعدی تصویر دیگری از او استفاده خواهد شد. رسم این است که برای هر فرمانروای جدید سکه‌های تازه‌ای ضرب شود.

پس از تائید دولت، طرح جدید سکه‌ها در ضرابخانهٔ سلطنتی آغاز خواهد شد.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

اولین اسکناسی که تصویر ملکه بر آن منتشر شد اسکناس یک پوندی در سال ۱۹۶۰ بود

از سال ۱۹۶۰، تصویر ملکه روی تمام اسکناس‌های بانک انگلستان (بانک مرکزی بریتانیا) قرار دارد. (اسکناس‌هایی که بانک‌های اسکاتلند و ایرلند شمالی منتشر کرده‌اند فاقد تصویر ملکه است). حدود ۴،۵ میلیارد اسکناس این بانک که حدود ۸۰میلیارد پوند ارزش دارد در‌ حال ‌حاضر در‌جریان است و همراه با سکه‌های موجود آنها هم به تدریج از جریان خارج خواهد شد.

همهٔ اسکناس‌ها و سکه‌ها معتبر خواهند بود. بانک انگلستان در صورت هر تغییری چندین بار اعلام عمومی خواهد کرد.

تمبر‌ها و صندوق‌های پستی

از سال ۱۹۶۷، تمام تمبر‌هایی که ادارهٔ پست سلطنتی منتشر کرده است دارای طرح نیمرخ ملکه الیزابت دوم بوده است.

پست سلطنتی بریتانیا دیگر تمبر‌هایی با تصویر ملکه الیزابت دوم منتشر نمی‌کند اما تمبر‌های موجود را هم‌چنان می‌توان روی نامه‌ها و بسته‌های پستی استفاده کرد و به‌زودی تمبر‌های جدید منتشر خواهد شد.

منبع تصویر، ROYAL MAIL

توضیح تصویر،

شش تمبر جدید به افتخار شاهزاده چارلز در ۷۰ سالگی او در سال ۲۰۱۸ منتشر شد

تصویر پادشاه جدید پیش از این هم روی تمبر‌هایی بوده است اما ادارهٔ پست سلطنتی (رویال پست) هنوز اعلام نکرده است که تمبر‌های جدید با تصویر او چگونه خواهند بود.

علاوه بر تصویر ملکه روی تمبر‌ها، ادارهٔ پست نشان سلطنتی را روی بسیاری از صندوق‌های پستی هم قرار داده است.

بیش از ۶۰٪ از ۱۱۵ هزار صندوق پستی موجود در بریتانیا دارای نشان EIIR ملکه الیزابت دوم است. که حرف ای برای الیزابت و II نشانهٔ دوم حرف آر برای رجینا که به معنای ملکه است . در اسکاتلند تصویر تاج سلطنتی اسکاتلند بر صندوق‌های پستی نقش بسته است.

بجز اسکاتلند، همهٔ صندوق‌های پستی جدید نشان پادشاه را خواهند داشت اما تعداد صندوق‌های جدید چندان زیاد نیست و شاید مدتی طول بکشد تا صندوق پستی با طرح جدید به چشم بخورد.

مهر تائید سلطنتی

از سس گوجه‌فرنگی گرفته تا بسته‌بندی غلات صبحانه و عطر و خرید روزمره می‌توان نشان سلطنتی را در دو‌ طرف عبارت «به تائید علیاحضرت ملکه» را دید. اینها محصولاتی هستند که ضمانت نامه سلطنتی دریافت کرده‌اند یعنی آن شرکت به طور مرتب تأمین‌کنندهٔ خرید‌ها و نیاز‌های خانواده‌ٔ سلطنتی است.

در قرن گذشته ملکه و خانوادهٔ سلطنتی هر کدام ضمانت‌نامه‌های سلطنتی خاص خود را صادر کرده‌اند به‌طوری که اکنون حدود ۸۰۰ شرکت دارای حدود ۹۰۰ ضمانت‌نامهٔ سلطنتی هستند.

وقتی ضمانت‌دهنده‌ای فوت می‌کند همهٔ ضمانت‌های سلطنتی که داده است از اعتبار می‌افتد و آن شرکت دو سال فرصت دارد که دیگر از نشان سلطنتی روی محصولات خود استفاده نکند. (مورد استثنا ضمانت‌نامه‌هایی بوده است که ملکه مادر صادر کرده بود که پنج سال پس از فوت او معتبر ماند).

ضمانت‌نامه‌های چارلز با عنوان شاهزادهٔ ولز هم‌چنان معتبر خواهد بود و حالا که او پادشاه شده است ادامه پیدا خواهد کرد. چون این اعتبار‌ها به استفادهٔ فرد و نه به عنوان او مربوط می‌شود.

استثنای دیگر این است که پادشاه جدید اکنون به پسر خود شاهزاده ویلیام و وارث او امکان صدور ضمانت‌نامه‌های خود را داده است.

گذر‌نامه‌ها هم‌چنان معتبر است

موضوع فقط پول و تمبر و ضمانت‌نامه‌ها نیست که باید روزآمد شود.

همهٔ گذرنامه‌هایی که به نام ملکه صادر شده است هنوز برای سفر معتبر است اما گذرنامه‌های جدیدی که صادر شوند، نوشتهٔ پشت جلد گذرنامه به نام پادشاه تغییر خواهد کرد.

نیرو‌های پلیس در انگلستان و ولز هم باید نگارهٔ ملکه الیزابت دوم را در نشان‌ کلاه‌های خود تغییر دهند. وکلا و مشاوران حقوقی خاندان سلطنتی که به فرمان ملکه منصوب شده بوده‌اند اکنون با تغییر پادشاه هم‌چنان به کار خود ادامه می‌دهند.

و دست آخر عبارت «خداوند ملکه را حفظ کند» هم در سرود ملی باید تغییر کند.

پس از آنکه چارلز در مراسم رسمی تاجگذاری کند و پادشاه شود، این رویداد با جملهٔ «خداوند پادشاه را حفظ کند» از بالکن قصر سنت جیمز اعلام عمومی خواهد شد و پس از آن سرود ملی نواخته خواهد شد، با تغییر کلمه‌ای در آن که از سال ۱۹۵۲ تا‌کنون ثابت مانده بوده است.

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

درگذشت ملکه بریتانیا: چه بر سر تمبرها، سکه‌ها و اسکناس‌ها و گذرنامه‌ها می‌آید؟

ملکه

منبع تصویر، Getty Images

پس از هفتاد سال سلطنت، ملکه الیزابت دوم تبدیل به بخش مهمی از زندگی روزمرهٔ مردم بریتانیا شد. در بریتانیا تصویر و تندیس‌های او را در همه‌جا می‌بینید، بر روی نشان لباس‌ها و کالا‌ها، پس از این همه‌چیز چگونه دگرگون خواهد شد؟

دگرگونی اساسی

همهٔ ۲۹ میلیارد سکه‌ای که در بریتانیا در گردش است منقش به تصویر ملکه است. آخرین طرح این سکه‌ها به سال ۲۰۱۵ باز‌می‌گردد زمانی که او ۸۸ سال داشت. این پنجمین سکه‌ای است که با تصویر او در دوران سلطنتش طراحی شده است.

ضرابخانهٔ سلطنتی هنوز اعلام نکرده است که چه زمانی ضرب سکه با تصویر پادشاه چارلز سوم را شروع خواهد کرد اما به‌احتمال‌زیاد سکه‌هایی با سر‌دیس ملکه تا سال‌ها در جریان خواهد ماند و این دگرگونی به تدریج اتفاق خواهد افتاد.

منبع تصویر، THE ROYAL MINT

پیش از اینکه در سال ۱۹۷۱ تمام سکه‌های رایج در بریتانیا تجدید شوند طبیعی بود که چندین پادشاه تغییر کرده باشد.

نمی‌دانیم سکهٔ جدید با تصویر پادشاه جدید چگونه خواهد بود اما سکه‌ای که در سال ۲۰۱۸ ضرابخانهٔ سلطنتی به مناسبت هفتاد‌سالگی او ضرب کرده است نشانه‌هایی از آن در اختیار می‌گذارد. آنچه مسلم است در سکه‌های بعدی تصویر دیگری از او استفاده خواهد شد. رسم این است که برای هر فرمانروای جدید سکه‌های تازه‌ای ضرب شود.

پس از تائید دولت، طرح جدید سکه‌ها در ضرابخانهٔ سلطنتی آغاز خواهد شد.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

اولین اسکناسی که تصویر ملکه بر آن منتشر شد اسکناس یک پوندی در سال ۱۹۶۰ بود

از سال ۱۹۶۰، تصویر ملکه روی تمام اسکناس‌های بانک انگلستان (بانک مرکزی بریتانیا) قرار دارد. (اسکناس‌هایی که بانک‌های اسکاتلند و ایرلند شمالی منتشر کرده‌اند فاقد تصویر ملکه است). حدود ۴،۵ میلیارد اسکناس این بانک که حدود ۸۰میلیارد پوند ارزش دارد در‌ حال ‌حاضر در‌جریان است و همراه با سکه‌های موجود آنها هم به تدریج از جریان خارج خواهد شد.

همهٔ اسکناس‌ها و سکه‌ها معتبر خواهند بود. بانک انگلستان در صورت هر تغییری چندین بار اعلام عمومی خواهد کرد.

تمبر‌ها و صندوق‌های پستی

از سال ۱۹۶۷، تمام تمبر‌هایی که ادارهٔ پست سلطنتی منتشر کرده است دارای طرح نیمرخ ملکه الیزابت دوم بوده است.

پست سلطنتی بریتانیا دیگر تمبر‌هایی با تصویر ملکه الیزابت دوم منتشر نمی‌کند اما تمبر‌های موجود را هم‌چنان می‌توان روی نامه‌ها و بسته‌های پستی استفاده کرد و به‌زودی تمبر‌های جدید منتشر خواهد شد.

منبع تصویر، ROYAL MAIL

توضیح تصویر،

شش تمبر جدید به افتخار شاهزاده چارلز در ۷۰ سالگی او در سال ۲۰۱۸ منتشر شد

تصویر پادشاه جدید پیش از این هم روی تمبر‌هایی بوده است اما ادارهٔ پست سلطنتی (رویال پست) هنوز اعلام نکرده است که تمبر‌های جدید با تصویر او چگونه خواهند بود.

علاوه بر تصویر ملکه روی تمبر‌ها، ادارهٔ پست نشان سلطنتی را روی بسیاری از صندوق‌های پستی هم قرار داده است.

بیش از ۶۰٪ از ۱۱۵ هزار صندوق پستی موجود در بریتانیا دارای نشان EIIR ملکه الیزابت دوم است. که حرف ای برای الیزابت و II نشانهٔ دوم حرف آر برای رجینا که به معنای ملکه است . در اسکاتلند تصویر تاج سلطنتی اسکاتلند بر صندوق‌های پستی نقش بسته است.

بجز اسکاتلند، همهٔ صندوق‌های پستی جدید نشان پادشاه را خواهند داشت اما تعداد صندوق‌های جدید چندان زیاد نیست و شاید مدتی طول بکشد تا صندوق پستی با طرح جدید به چشم بخورد.

مهر تائید سلطنتی

از سس گوجه‌فرنگی گرفته تا بسته‌بندی غلات صبحانه و عطر و خرید روزمره می‌توان نشان سلطنتی را در دو‌ طرف عبارت «به تائید علیاحضرت ملکه» را دید. اینها محصولاتی هستند که ضمانت نامه سلطنتی دریافت کرده‌اند یعنی آن شرکت به طور مرتب تأمین‌کنندهٔ خرید‌ها و نیاز‌های خانواده‌ٔ سلطنتی است.

در قرن گذشته ملکه و خانوادهٔ سلطنتی هر کدام ضمانت‌نامه‌های سلطنتی خاص خود را صادر کرده‌اند به‌طوری که اکنون حدود ۸۰۰ شرکت دارای حدود ۹۰۰ ضمانت‌نامهٔ سلطنتی هستند.

وقتی ضمانت‌دهنده‌ای فوت می‌کند همهٔ ضمانت‌های سلطنتی که داده است از اعتبار می‌افتد و آن شرکت دو سال فرصت دارد که دیگر از نشان سلطنتی روی محصولات خود استفاده نکند. (مورد استثنا ضمانت‌نامه‌هایی بوده است که ملکه مادر صادر کرده بود که پنج سال پس از فوت او معتبر ماند).

ضمانت‌نامه‌های چارلز با عنوان شاهزادهٔ ولز هم‌چنان معتبر خواهد بود و حالا که او پادشاه شده است ادامه پیدا خواهد کرد. چون این اعتبار‌ها به استفادهٔ فرد و نه به عنوان او مربوط می‌شود.

استثنای دیگر این است که پادشاه جدید اکنون به پسر خود شاهزاده ویلیام و وارث او امکان صدور ضمانت‌نامه‌های خود را داده است.

گذر‌نامه‌ها هم‌چنان معتبر است

موضوع فقط پول و تمبر و ضمانت‌نامه‌ها نیست که باید روزآمد شود.

همهٔ گذرنامه‌هایی که به نام ملکه صادر شده است هنوز برای سفر معتبر است اما گذرنامه‌های جدیدی که صادر شوند، نوشتهٔ پشت جلد گذرنامه به نام پادشاه تغییر خواهد کرد.

نیرو‌های پلیس در انگلستان و ولز هم باید نگارهٔ ملکه الیزابت دوم را در نشان‌ کلاه‌های خود تغییر دهند. وکلا و مشاوران حقوقی خاندان سلطنتی که به فرمان ملکه منصوب شده بوده‌اند اکنون با تغییر پادشاه هم‌چنان به کار خود ادامه می‌دهند.

و دست آخر عبارت «خداوند ملکه را حفظ کند» هم در سرود ملی باید تغییر کند.

پس از آنکه چارلز در مراسم رسمی تاجگذاری کند و پادشاه شود، این رویداد با جملهٔ «خداوند پادشاه را حفظ کند» از بالکن قصر سنت جیمز اعلام عمومی خواهد شد و پس از آن سرود ملی نواخته خواهد شد، با تغییر کلمه‌ای در آن که از سال ۱۹۵۲ تا‌کنون ثابت مانده بوده است.

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منابع خبر
ملکه انگلیس درگذشت - آفتاب - ۱۷ شهریور ۱۴۰۱

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۱۲ خرداد ۱۳۹۹
خبرگزاری میزان - ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
خبر آنلاین - ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
کلمه - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
موضوعات مرتبط: رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده بازی های کشورهای مشترک المنافع نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا شاهزاده ویلیام دوک کمبریج تاجگذاری ملکه الیزابت دوم بریتانیا در جنگ جهانی دوم خانواده سلطنتی بریتانیا سقوط اتحاد جماهیر شوروی بانوی اول ایالات متحده بازی های مشترک المنافع کشور های مشترک المنافع دبیرکل سازمان ملل متحد خداوند ملکه را حفظ کند پادشاهی متحد بریتانیا فرمانروایان انگلستان پرچم های ایالات متحده وزارت خارجه بریتانیا اعضای مجلس نمایندگان قانون اساسی بریتانیا جامعه اقتصادی اروپا