کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد

کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۲۹ آذر ۱۴۰۲

کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد

  • وائل جمال
  • بی‌بی‌سی
یک ساعت پیش

منبع تصویر،

Getty Images

۱۹ ژوئیه سال ۱۷۹۹ و در اوج جنگ‌های ناپلئونی،‌ فرانسویی‌ها حین بازسازی قلعه‌ای در شهر ساحلی رشید در مصر به طور اتفاقی سنگی حکاکی شده از زیر ماسه‌ها بیرون کشیدند که از نظر باستان‌شناسی بسیار پر اهمیت بود.

روی این سنگ‌ سه نوع خط مختلف حک شده بود که یکی از آن‌ها همان خط هیروگلیف مصری بود.

رمزگشایی از خط باستان مصری یا همان خط تصویری مصر باستان با نام ژان فرانسوا شامپولیون ( ۱۸۳۲ - ۱۷۹۰) گره خورده است؛ این دانشمند فرانسوی که یافته‌های خود را در سال ۱۸۲۲ منتشر کرد بیش از هر فرد دیگری در طول تاریخ به خاطر تلاش‌هایش در این زمینه تحسین شده است.

اما این داستان در واقع با کشف یک تکه سنگ توسط یک افسر جوان به نام بوشار آغاز شد که در لشکرکشی ناپلئون بناپارت به مصر (۱۸۰۱- ۱۷۹۸) همراه او بود. با این که خود بوشار از اهمیت یافته‌اش آگاه بود اما طی دو قرنی که از آن زمان می‌گذرد نقش او در این ماجرا تا حد زیادی نادیده گرفته شده است.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

دانشمندان بناپارت به تحقیق و مستند کردن یافته‌ها علاقه‌مند بودند

فرانسه را فراموش نکرده است

احمد یوسف، مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه پاریس، برای اولین بار در فرانسه به مطالعه زندگی پیر فرانسوا بوشار پرداخت و زندگینامه او را منتشر کرد.

"اما این داستان در واقع با کشف یک تکه سنگ توسط یک افسر جوان به نام بوشار آغاز شد که در لشکرکشی ناپلئون بناپارت به مصر (۱۸۰۱- ۱۷۹۸) همراه او بود"بوشار سال ۱۷۷۱ در شهر اورژوله (Orgelet) در جنوب شرقی فرانسه متولد شد.

Skip مطالب پیشنهادی and continue reading

مطالب پیشنهادی

  • آینده‌نگاری چیست؟؛ استعداد ذهنی که باعث شکل‌گیری جهان شد
  • صورتک‌های هزار ساله، حک شده بر صخره‌‌های باستانی، در آمازون سر از آب برآوردند
  • مصر مجوز کاوش موزه هلندی را به خاطر ارتباط دادن بیانسه و ریانا به ملکه نفرتیتی لغو کرد
  • سنگ‌نگاره سرباز ساسانی پس از سال‌ها به ایران برگشت

End of مطالب پیشنهادی

احمد یوسف به بی‌بی‌‌سی گفت انتشار کتابش با عنوان "سروان بوشارد؛ کاشف ناشناس کتیبه روزتا"، که با دویستمین سالگرد رمزگشایی از خط هیروگلیف توسط شامپولیون و مرگ خود بوشار همزمان بود، رویدادی بسیار مهم هم در مصر و هم در فرانسه به حساب می‌آمد.

فرانسه برای بزرگداشت بوشار سخنرانی در دانشگاه معتبر سوربون برگزار کرد و علاوه بر آن پروژه ساخت یک بنای یادبود غول‌پیکر در شهر زادگاه او را هم کلید زد. "این بنای یادبود در واقع نسخه ۲۰ برابر بزرگ‌تر کتیبه روزتا است که به مردم هنگام ورود به شهر خوشامد خواهد گفت."

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

فرانسوی‌ها یافته‌های خود را در یک دایره‌المعارف مصر ثبت کردند

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

بوشار نمی‌دانست که جنگ‌های دیگری در شرق دور در انتظار اوست

بوشار که بود؟

تاریخ فرانسه حرف زیادی در مورد بوشار برای گفتن ندارد و به جز چند خط پراکنده اینجا و آنجا در نوشته‌های مربوط به کشف سنگ روزتا - که عمدتا به نقش شامپولیون پرداخته‌اند - اطلاعات دیگری در موردش به چشم نمی‌خورد.

طبق اطلاعات احمد یوسف، بوشار فرزند یک نجار بود که در یک منطقه محروم روستایی در فقر و گرسنگی زندگی می‌کرد.

او می‌گوید:‌ «با این حال از فردا ترسی نداشت و حاضر بود برای رسیدن به اهدافش در آینده،‌ سختی‌های زمان حال را تحمل کند.»

بوشار سال ۱۷۹۳ در ۲۲ سالگی به ارتش پیوست و از آنجا به عنوان گروهبان در گردان حمل و پرتاب نارنجک دستی به پاریس اعزام شد.

او صحنه‌های وحشتناک زیادی را در جنگ‌های اروپا تجربه کرد اما شاید اصلا انتظار نداشت روزی در شرق بجگند، در سرزمین‌هایی که در داستان‌های هزار و یک ‌شب از آن‌ها یاد شده بود و جهانگردان قرن ۱۸ و ۱۹ قصه‌هایی افسانه‌ای در موردشان تعریف می‌کردند.

بوشار در اوت ۱۷۹۴ برای تدریس به مدرسه ملی علوم هوانوردی در جنوب غربی پاریس فرستاده شد و دوستی نزدیک او با نیکلاس ژاک کونته، مدیر سرشناس این مدرسه تازه تاسیس، در نهایت به اعزام هر دوی آن‌ها به مصر انجامید.

آن زمان فرانسه استفاده از بالون در عملیا‌ت‌های نظامی را بررسی می‌کرد. یوسف در این باره می‌گوید: «کونته مسئول تشکیل کمیته‌ای متشکل از متخصصان بود و بوشار را به عضویت آن درآورد.» کونته و بوشار طی یک آزمایش علمی به شدت مجروح شدند و بوشار حتی نزدیک بود یک چشم خود را از دست بدهد اما دست سرنوشت او را نجات داد و در نهایت راهی مصر کرد.

اما دو سال پیش از سفر به مصر در نوامبر ۱۷۹۶،‌ او برای گذراندن دوره فنون ساخت استحکامات وارد دانشگاه معتبر علوم و هنر شد.

"با این که خود بوشار از اهمیت یافته‌اش آگاه بود اما طی دو قرنی که از آن زمان می‌گذرد نقش او در این ماجرا تا حد زیادی نادیده گرفته شده است"

احمد یوسف در مقاله خود نوشت: «برتری و تبحر بوشار در این زمینه همان چیزی است که او را به یک پیشگام تبدیل کرد. او از همان روز اولی که سرپرستی پروژه بازسازی قلعه قایتبای شهر رشید را برعهده‌ گرفت، با کارهای خود در مصر تاریخ‌سازی کرد.».

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

بناپارت یک آکادمی علمی مصری را تأسیس کرد

ژنرال‌ها و دانشمندان در مصر

ناپلئون بناپارت در لشکرکشی خود برای اشغال مصر در ۱۷۹۸، نه تنها بزرگ‌ترین نیروی دریایی که تاریخ تا آن زمان به خود دیده بود، بلکه گروهی ۱۶۷ نفره از برجسته‌ترین دانشمندان و هنرمندان فرانسوی ( از جمله کونته و بوشار) را هم با خود به همراه برد. او رد‌پای الگوی خود اسکندر بزرگ را دنبال می‌کرد و به دنبال ایجاد یک امپراتوری در شرق بود.

تلاش‌های این متخصصان اما در نهایت به انتشار اولین دائره‌المعارف که به شکلی علمی مصر را به جهان معرفی می‌کرد، منجر شد. مجموعه‌ای تحت عنوان «وصف مصر» که چاپ اول آن در همان سال ۱۸۲۲ به اتمام رسید. کتاب «سفر در مصر اولیا و سفلی» نوشته ویوانت دنون، هم یکی دیگر از دستاوردهای این دوره است.



و البته کشف کتیبه روزتا را هم نباید فراموش کرد.

بوشار به عنوان یکی از اعضای کمیته‌ای که کونته ریاست آن را برعهده داشت انتخاب شد و چند ماه بعد وقتی به شهر روزتا یا همان رشید در زبان عربی فرستاده شد،‌ نامش را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

لشکرکشی بناپارت ۱۳۳ دانشمند و هنرمند برجسته را با خود به مصر برد

تکه سنگی مدفون زیر ماسه‌ها

در ماه ژوئن سال ۱۷۹۹، بوشار به عنوان یکی از اعضای سپاه مهندسین در شهر رشید منصوب شد. ژنرال منو، فرمانده این سپاه به اسلام گروید و با زنی به نام زبیده، دختر یکی از افراد سرشناس این شهر ازدواج کرد. او که حالا با نام عبدالله د منو شناخته می‌شد، برای تثبیت محبوبیت خود در میان مردم و تحکیم اقتدارش در ارتش به استفاده از ثروت شهر روی آورد.

بوشار که مسئول ساخت استحکامات دفاعی در ساحل غربی رود نیل در شهر رشید بود، عصر روز ۱۹ ژوییه ۱۷۹۹ به کارگران خود دستور داد بقایای پایه‌های قلعه قدیمی قایتبای که قدمت آن به قرن ۱۵ میلادی بازمی‌گشت را از زمین خارج کنند.

"فرانسه برای بزرگداشت بوشار سخنرانی در دانشگاه معتبر سوربون برگزار کرد و علاوه بر آن پروژه ساخت یک بنای یادبود غول‌پیکر در شهر زادگاه او را هم کلید زد"آن‌ها حین این عملیات، یک تخته سنگ از جنس گرانیت سیاه را کشف کردند که حدود ۱ متر طول، ۷۰ سانتی‌متر عرض و ۲۷ سانتی‌متر ضخامت داشت.

این تخته سنگ که روی آن سه نوع خط مختلف حک شده بود، فورا توجه بوشار را به خود جلب کرد. احتمالا از یک بنای باستانی مصر دزدیده شده بود تا به عنوان مصالح ساختمانی استفاده شود. بوشار از کارگران خواست آن را با دقت بسیار زیاد از زیر ماسه‌ها بیرون بیاورند. افسر مافوق بوشار فورا نامه‌ای به آکادمی علوم در قاهره نوشت و آن‌ها را در جریان این کشف ارزشمند قرار داد.

بوشار مطمئن بود به "گنجی گرانبها" دست یافته است.

آقای یوسف می‌گوید:‌ «ژنرال منو به شدت درگیر مراسم ازدواجش بود و وقتی بوشار عصر روز عروسی‌اش با یک تخته سنگ که کارگرانش حین کار در قلعه پیدا کرده بودند، پیش او رفت بسیار شگفت‌زده شد.»

ژنرال منو سه تصمیم عمده گرفت:‌ دستور انتقال تخته سنگ به آکادمی علوم مصر در قاهره را صادر کرد، مسئولیت حمل این تخته سنگ در طول ساحل رود نیل را بر عهده شخص بوشار و سربازانش گذاشت و همچنین از بوشار، لانکره و سایرین خواست از نوشته‌های حک شده روی تخته سنگ کپی‌ بردارند.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

بوشار سنگ روزتا را در حین کار روی ساختمان در قلعه قایتبای کشف کرد که قدمت آن به قرن پانزدهم بازمی‌گردد

ژان لاکوتور، مورخ فرانسوی در کتاب خود با عنوان «شامپولیون،‌ یک زندگی نورانی» نوشته «روز ۱۹ ژوییه ۱۷۹۹، میشل آنگ لانکره، آکادمی علوم مصر را در جریان کشف یک تخته سنگ حکاکی شده در شهر رشید گذاشت که احتمالا از اهمیت زیادی برخوردار بود.»

لاکوتور می‌گوید: «کمتر از دو ماه پس از آن و در روز ۱۵ سپتامبر، نشریه کوریره د اجیپت در سی و هفتمین نسخه خود متن یک تلگرام به تاریخ ۱۹ اوت را به چاپ رساند که به احتمال زیاد در دل همه علاقمندان به حل معمای خط هیروگلیف و از جمله برادر بزرگ‌تر شامپولیون امید ایجاد ‌می‌کرد.»

در این تلگرام آمده بود: «در حین عملیات مقاوم‌سازی قلعه باستانی شهر رشید واقع در ساحل غربی رود نیل، یک تخته سنگ شگفت‌انگیز از جنس گرانیت سیاه کشف شد … این تخته سنگ ۹۱ سانتی‌متر طول، ۷۱ سانتی‌متر عرض و ۲۲ تا ۲۵ سانتی‌متر ضخامت دارد و تنها روی یک طرف آن که به خوبی صیقل داده شده ، سه متن مختلف در سه دسته خطوط موازی حکاکی شده‌اند.»

آقای یوسف می‌گوید بنا بر این گزارش، فرانسوی‌ها می‌دانستند این تخته سنگ «فرصتی عالی برای مطالعه هیروگلیف‌‌ها مهیا می‌کند و شاید حتی کلید حل معمای آن باشد.»

بریتانیایی‌ها هم برای این کشف اهمیت زیادی قائل بودند.

بوشارد، ستاره نشریات پاریسی

«لو ردیکتور»، اولین روزنامه‌ای بود که در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۷۹۹ خود از بوشار به عنوان کاشف این سنگ یاد کرد و اگر چه از ژنرال منو و سایرین هم نام برد اما نوشت این کشف حاصل «ذکاوت یک قهرمان یعنی ستوان بوشار» بوده است.

روزنامه «لو ژورنال د پاریس» روز ۱۷ ژانویه ۱۸۰۰ با انتشار گزارشی در مورد تخته‌سنگ روزتا، «کنجکاوی افکار عمومی را برانگیخت و جزئیات مکاشفه بوشار را به طور مفصل شرح داد.»

اما در حالی که شهرت بوشار در پاریس هر روز بیشتر می‌شد، خود او در قلعه‌ای در شمال شرقی مصر تحت محاصره نیروهای امپراتوری عثمانی بود که سعی داشتند کنترل کشور را از فرانسوی‌ها پس بگیرند.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

شامپولیون از کپی سنگ روزتا در پروژه خود برای رمزگشایی از اسرار هیروگلیف استفاده کرد.

"اما دو سال پیش از سفر به مصر در نوامبر ۱۷۹۶،‌ او برای گذراندن دوره فنون ساخت استحکامات وارد دانشگاه معتبر علوم و هنر شد"او هرگز در طول زندگی خود سنگ واقعی را ندید

عثمانی‌ها در نهایت بوشار را به اسارت گرفتند و۴۰ روز در زندانی که در خاک سوریه کنونی قرار داشت، حبس کردند.

آقای یوسف می‌گوید: «او در آن زندان سرد و تاریک به چه چیزی فکر می‌کرد ؟ آیا می‌دانست در حالی که در زندان‌های عثمانی در دمشق گرفتار شده و از سرمای سخت زمستان در ماه دسامبر ناله می‌کند، همه در پاریس در موردش حرف می‌زنند؟ آیا می‌دانست که همه در موسسات علمی منتظر بازگشت او هستند؟»

بوشار در نهایت آزاد شد. در بازگشت به فرانسه کونته و منو از او به گرمی استقبال کردند و درجه‌‌اش را به سروانی ارتقا دادند. بوشار کمی بعد دوباره به شهر رشید که چند ماه قبل کتیبه روزتا در آن کشف شده بود، فرستاده شد. اما در روز ۹ آوریل ۱۸۰۱ پس از این که نیروهای فرانسه تسلیم ارتش بریتانیا شدند، او بار دیگر به اسارت گرفته شد. بوشار بعدتر در ۳۰ ژوییه همان سال به مارسی در فرانسه بازگشت.

تسلیم شدن ارتش و از دست رفتن کتیبه

اما سر و صدایی که در پاریس برای این مکاشفه به راه افتاد، احتمالا به ضرر فرانسوی‌ها تمام شد.

احمد یوسف می‌گوید: «کاملا واضح است که فرستادن سنگ به آکادمی علوم مصر و هیاهوی نشریات فرانسوی برای تاکید بر ارزش علمی‌ آن، از جمله اولین دلایل از دست رفتن این سنگ بوده، چون بریتانیایی آن را به عنوان شرطی غیر‌قابل مذاکره مطرح کردند که فقط در ازای آن به فرانسوی‌ها اجازه بازگشت به کشورشان را خواهند داد.»

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

طرحی که بخش بالایی سنگ روزتا و کتیبه‌های هیروگلیف را نشان می‌دهد

ریچارد لوبو، مورخ فرانسوی در مقدمه‌ ای که برای کتاب «نامه‌ها و خاطرات سفر به مصر» شامپولیون نوشته، می‌گوید فرانسوی‌ها بعد از تسلیم شدن در برابر نیروهای بریتانیایی در ۱۸۰۱، حاضر نشدند نتیجه زحمات خود را به آن‌ها بدهند و حتی تهدید کردند که همه چیز را از بین خواهند کرد.

لوبو در مقدمه خود جمله‌ای از ژفروا سنت-هیلر طبیعت‌شناس فرانسوی را نقل کرده که می‌گوید: «اگر ما فرانسوی‌ها نباشیم، فهمیدن این کتیبه برای همه سخت خواهد بود. برای جلوگیری از وقوع این بی‌عدالتی، تمامی مدارکی که در اختیار داریم را از بین خواهیم برد، آن‌ها را در شن‌ها صحرای لیبی و در اعماق دریاها خواهیم انداخت.»

او در ادامه می‌گوید: «حاضریم همه این دارایی‌ها با ارزش را بسوزانیم اما آن‌ها را آن طور که شما می‌خواهید،‌ تحویل‌تان ندهیم . اما باید بدانید که تاریخ فراموش نخواهد و ما هم شما را به خاطر این جنایت فجیع نخواهیم بخشید، جنایتی که با آتش زدن کتابخانه اسکندریه قابل مقایسه است.»

اما در نهایت بر اساس مفاد معاهده اسکندریه که در تاریخ ۳۰ اوت ۱۸۰۱ به امضای ژنرال‌های فرانسوی، بریتانیایی و مصری رسید، کتیبه روزتا و تمامی آثار باستانی مصری که در اختیار فرانسوی‌ها بود به مالکیت بریتانیایی‌ها در آمد.

"احمد یوسف در مقاله خود نوشت: «برتری و تبحر بوشار در این زمینه همان چیزی است که او را به یک پیشگام تبدیل کرد"

علی‌رغم مقاومت مجمع علمی مصر، بریتانیایی‌ها کتیبه روزتا را به انگلستان بردند و این کتیبه از آن زمان تا کنون در موزه بریتانیا در لندن نگهداری می‌شود.

محققان فرانسوی که نمی‌توانستند به لندن سفر کنند مجبور به استفاده از نسخه‌های کپی این سنگ شدند.

اواخر اکتبر ۱۸۰۱، آکادمی علوم مصر یک نسخه کپی از این کتیبه را به فرانسه فرستاد. شامپولیون بعدتر با استفاده از آن موفق به رمزگشایی از خط هیروگلیف شد و با این کار به شهرتی جهانی رسید اما بوشار هیچوقت از این موضوع خبردار نشد.

شامپولیون که در روز ۲۷ سپتامبر ۱۸۲۲ در پیامی موسوم به «نامه به آقای داسیه» خبر کشف خود را اعلام کرد، هرگز نسخه اصلی کتیبه روزتا را از نزدیک ندیده بود و احتمالا خوش‌شانس بود که بوشار در فرانسه نبود تا این خبر را بشود.

آقای یوسف در کتاب خود نوشت: «بوشار در سایر جنگ‌های ناپلئونی هم حضور یافت و هیچ‌وقت پاداشی سخاوتمندانه دریافت نکرد. او در نهایت روز ۵ اوت ۱۸۲۲ در حالی که هنوز در ارتش فرانسه خدمت می‌کرد در ژیوه فرانسه در فقر از دنیا رفت.»

بیشتر بخوانید:

  • میراث سوزان ناپلئون هنوز باعث دودستگی فرانسویان است
  • معمای استون‌هنج 'حل شد'معمای کتیبه مرموز در فرانسه، حل نشده باقی ماند
  • کتیبه ی مصری «روزه تا» در موزه بریتانیا
  • صورتک ۹ هزار ساله در اسرائیل نمایش داده شد
  • مداین صالح؛ شهری 'خاموش و نفرین‌زده' در بیابان‌های عربستان

کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد

  • وائل جمال
  • بی‌بی‌سی
چگونه نمادهای زبان مصر باستان را رمزگشایی کنیم؟

منبع تصویر، Getty Images

۱۹ ژوئیه سال ۱۷۹۹ و در اوج جنگ‌های ناپلئونی،‌ فرانسویی‌ها حین بازسازی قلعه‌ای در شهر ساحلی رشید در مصر به طور اتفاقی سنگی حکاکی شده از زیر ماسه‌ها بیرون کشیدند که از نظر باستان‌شناسی بسیار پر اهمیت بود.

روی این سنگ‌ سه نوع خط مختلف حک شده بود که یکی از آن‌ها همان خط هیروگلیف مصری بود.

رمزگشایی از خط باستان مصری یا همان خط تصویری مصر باستان با نام ژان فرانسوا شامپولیون ( ۱۸۳۲ - ۱۷۹۰) گره خورده است؛ این دانشمند فرانسوی که یافته‌های خود را در سال ۱۸۲۲ منتشر کرد بیش از هر فرد دیگری در طول تاریخ به خاطر تلاش‌هایش در این زمینه تحسین شده است.

اما این داستان در واقع با کشف یک تکه سنگ توسط یک افسر جوان به نام بوشار آغاز شد که در لشکرکشی ناپلئون بناپارت به مصر (۱۸۰۱- ۱۷۹۸) همراه او بود. با این که خود بوشار از اهمیت یافته‌اش آگاه بود اما طی دو قرنی که از آن زمان می‌گذرد نقش او در این ماجرا تا حد زیادی نادیده گرفته شده است.

طرحی از لشکرکشی فرانسوی‌ها

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

دانشمندان بناپارت به تحقیق و مستند کردن یافته‌ها علاقه‌مند بودند

فرانسه را فراموش نکرده است

احمد یوسف، مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه پاریس، برای اولین بار در فرانسه به مطالعه زندگی پیر فرانسوا بوشار پرداخت و زندگینامه او را منتشر کرد. بوشار سال ۱۷۷۱ در شهر اورژوله (Orgelet) در جنوب شرقی فرانسه متولد شد.

احمد یوسف به بی‌بی‌‌سی گفت انتشار کتابش با عنوان "سروان بوشارد؛ کاشف ناشناس کتیبه روزتا"، که با دویستمین سالگرد رمزگشایی از خط هیروگلیف توسط شامپولیون و مرگ خود بوشار همزمان بود، رویدادی بسیار مهم هم در مصر و هم در فرانسه به حساب می‌آمد.

فرانسه برای بزرگداشت بوشار سخنرانی در دانشگاه معتبر سوربون برگزار کرد و علاوه بر آن پروژه ساخت یک بنای یادبود غول‌پیکر در شهر زادگاه او را هم کلید زد. "این بنای یادبود در واقع نسخه ۲۰ برابر بزرگ‌تر کتیبه روزتا است که به مردم هنگام ورود به شهر خوشامد خواهد گفت."

یک گروه نطامی فرانسوی به یک تابوت مومیایی خیره شده‌اند

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

فرانسوی‌ها یافته‌های خود را در یک دایره‌المعارف مصر ثبت کردند

Presentational grey line
نبردی در مصر

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بوشار نمی‌دانست که جنگ‌های دیگری در شرق دور در انتظار اوست

بوشار که بود؟

تاریخ فرانسه حرف زیادی در مورد بوشار برای گفتن ندارد و به جز چند خط پراکنده اینجا و آنجا در نوشته‌های مربوط به کشف سنگ روزتا - که عمدتا به نقش شامپولیون پرداخته‌اند - اطلاعات دیگری در موردش به چشم نمی‌خورد.

طبق اطلاعات احمد یوسف، بوشار فرزند یک نجار بود که در یک منطقه محروم روستایی در فقر و گرسنگی زندگی می‌کرد.

او می‌گوید:‌ «با این حال از فردا ترسی نداشت و حاضر بود برای رسیدن به اهدافش در آینده،‌ سختی‌های زمان حال را تحمل کند.»

بوشار سال ۱۷۹۳ در ۲۲ سالگی به ارتش پیوست و از آنجا به عنوان گروهبان در گردان حمل و پرتاب نارنجک دستی به پاریس اعزام شد. او صحنه‌های وحشتناک زیادی را در جنگ‌های اروپا تجربه کرد اما شاید اصلا انتظار نداشت روزی در شرق بجگند، در سرزمین‌هایی که در داستان‌های هزار و یک ‌شب از آن‌ها یاد شده بود و جهانگردان قرن ۱۸ و ۱۹ قصه‌هایی افسانه‌ای در موردشان تعریف می‌کردند.

بوشار در اوت ۱۷۹۴ برای تدریس به مدرسه ملی علوم هوانوردی در جنوب غربی پاریس فرستاده شد و دوستی نزدیک او با نیکلاس ژاک کونته، مدیر سرشناس این مدرسه تازه تاسیس، در نهایت به اعزام هر دوی آن‌ها به مصر انجامید.

آن زمان فرانسه استفاده از بالون در عملیا‌ت‌های نظامی را بررسی می‌کرد. یوسف در این باره می‌گوید: «کونته مسئول تشکیل کمیته‌ای متشکل از متخصصان بود و بوشار را به عضویت آن درآورد.» کونته و بوشار طی یک آزمایش علمی به شدت مجروح شدند و بوشار حتی نزدیک بود یک چشم خود را از دست بدهد اما دست سرنوشت او را نجات داد و در نهایت راهی مصر کرد.

اما دو سال پیش از سفر به مصر در نوامبر ۱۷۹۶،‌ او برای گذراندن دوره فنون ساخت استحکامات وارد دانشگاه معتبر علوم و هنر شد.

احمد یوسف در مقاله خود نوشت: «برتری و تبحر بوشار در این زمینه همان چیزی است که او را به یک پیشگام تبدیل کرد. او از همان روز اولی که سرپرستی پروژه بازسازی قلعه قایتبای شهر رشید را برعهده‌ گرفت، با کارهای خود در مصر تاریخ‌سازی کرد.».

بناپارت در ساختمانی عظیم

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بناپارت یک آکادمی علمی مصری را تأسیس کرد

ژنرال‌ها و دانشمندان در مصر

ناپلئون بناپارت در لشکرکشی خود برای اشغال مصر در ۱۷۹۸، نه تنها بزرگ‌ترین نیروی دریایی که تاریخ تا آن زمان به خود دیده بود، بلکه گروهی ۱۶۷ نفره از برجسته‌ترین دانشمندان و هنرمندان فرانسوی ( از جمله کونته و بوشار) را هم با خود به همراه برد. او رد‌پای الگوی خود اسکندر بزرگ را دنبال می‌کرد و به دنبال ایجاد یک امپراتوری در شرق بود.

تلاش‌های این متخصصان اما در نهایت به انتشار اولین دائره‌المعارف که به شکلی علمی مصر را به جهان معرفی می‌کرد، منجر شد. مجموعه‌ای تحت عنوان «وصف مصر» که چاپ اول آن در همان سال ۱۸۲۲ به اتمام رسید. کتاب «سفر در مصر اولیا و سفلی» نوشته ویوانت دنون، هم یکی دیگر از دستاوردهای این دوره است.

و البته کشف کتیبه روزتا را هم نباید فراموش کرد.

بوشار به عنوان یکی از اعضای کمیته‌ای که کونته ریاست آن را برعهده داشت انتخاب شد و چند ماه بعد وقتی به شهر روزتا یا همان رشید در زبان عربی فرستاده شد،‌ نامش را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد.

Presentational grey line
بناپارت به مصریان، دانشگاهیان و سربازان مختلف خطابه می‌خواند

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

لشکرکشی بناپارت ۱۳۳ دانشمند و هنرمند برجسته را با خود به مصر برد

Presentational grey line

تکه سنگی مدفون زیر ماسه‌ها

در ماه ژوئن سال ۱۷۹۹، بوشار به عنوان یکی از اعضای سپاه مهندسین در شهر رشید منصوب شد. ژنرال منو، فرمانده این سپاه به اسلام گروید و با زنی به نام زبیده، دختر یکی از افراد سرشناس این شهر ازدواج کرد. او که حالا با نام عبدالله د منو شناخته می‌شد، برای تثبیت محبوبیت خود در میان مردم و تحکیم اقتدارش در ارتش به استفاده از ثروت شهر روی آورد.

بوشار که مسئول ساخت استحکامات دفاعی در ساحل غربی رود نیل در شهر رشید بود، عصر روز ۱۹ ژوییه ۱۷۹۹ به کارگران خود دستور داد بقایای پایه‌های قلعه قدیمی قایتبای که قدمت آن به قرن ۱۵ میلادی بازمی‌گشت را از زمین خارج کنند. آن‌ها حین این عملیات، یک تخته سنگ از جنس گرانیت سیاه را کشف کردند که حدود ۱ متر طول، ۷۰ سانتی‌متر عرض و ۲۷ سانتی‌متر ضخامت داشت.

این تخته سنگ که روی آن سه نوع خط مختلف حک شده بود، فورا توجه بوشار را به خود جلب کرد. احتمالا از یک بنای باستانی مصر دزدیده شده بود تا به عنوان مصالح ساختمانی استفاده شود. بوشار از کارگران خواست آن را با دقت بسیار زیاد از زیر ماسه‌ها بیرون بیاورند. افسر مافوق بوشار فورا نامه‌ای به آکادمی علوم در قاهره نوشت و آن‌ها را در جریان این کشف ارزشمند قرار داد. بوشار مطمئن بود به "گنجی گرانبها" دست یافته است.

آقای یوسف می‌گوید:‌ «ژنرال منو به شدت درگیر مراسم ازدواجش بود و وقتی بوشار عصر روز عروسی‌اش با یک تخته سنگ که کارگرانش حین کار در قلعه پیدا کرده بودند، پیش او رفت بسیار شگفت‌زده شد.»

ژنرال منو سه تصمیم عمده گرفت:‌ دستور انتقال تخته سنگ به آکادمی علوم مصر در قاهره را صادر کرد، مسئولیت حمل این تخته سنگ در طول ساحل رود نیل را بر عهده شخص بوشار و سربازانش گذاشت و همچنین از بوشار، لانکره و سایرین خواست از نوشته‌های حک شده روی تخته سنگ کپی‌ بردارند.

قلعه قیتبای

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بوشار سنگ روزتا را در حین کار روی ساختمان در قلعه قایتبای کشف کرد که قدمت آن به قرن پانزدهم بازمی‌گردد

ژان لاکوتور، مورخ فرانسوی در کتاب خود با عنوان «شامپولیون،‌ یک زندگی نورانی» نوشته «روز ۱۹ ژوییه ۱۷۹۹، میشل آنگ لانکره، آکادمی علوم مصر را در جریان کشف یک تخته سنگ حکاکی شده در شهر رشید گذاشت که احتمالا از اهمیت زیادی برخوردار بود.»

لاکوتور می‌گوید: «کمتر از دو ماه پس از آن و در روز ۱۵ سپتامبر، نشریه کوریره د اجیپت در سی و هفتمین نسخه خود متن یک تلگرام به تاریخ ۱۹ اوت را به چاپ رساند که به احتمال زیاد در دل همه علاقمندان به حل معمای خط هیروگلیف و از جمله برادر بزرگ‌تر شامپولیون امید ایجاد ‌می‌کرد.»

در این تلگرام آمده بود: «در حین عملیات مقاوم‌سازی قلعه باستانی شهر رشید واقع در ساحل غربی رود نیل، یک تخته سنگ شگفت‌انگیز از جنس گرانیت سیاه کشف شد … این تخته سنگ ۹۱ سانتی‌متر طول، ۷۱ سانتی‌متر عرض و ۲۲ تا ۲۵ سانتی‌متر ضخامت دارد و تنها روی یک طرف آن که به خوبی صیقل داده شده ، سه متن مختلف در سه دسته خطوط موازی حکاکی شده‌اند.»

آقای یوسف می‌گوید بنا بر این گزارش، فرانسوی‌ها می‌دانستند این تخته سنگ «فرصتی عالی برای مطالعه هیروگلیف‌‌ها مهیا می‌کند و شاید حتی کلید حل معمای آن باشد.»

بریتانیایی‌ها هم برای این کشف اهمیت زیادی قائل بودند.

بوشارد، ستاره نشریات پاریسی

«لو ردیکتور»، اولین روزنامه‌ای بود که در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۷۹۹ خود از بوشار به عنوان کاشف این سنگ یاد کرد و اگر چه از ژنرال منو و سایرین هم نام برد اما نوشت این کشف حاصل «ذکاوت یک قهرمان یعنی ستوان بوشار» بوده است.

روزنامه «لو ژورنال د پاریس» روز ۱۷ ژانویه ۱۸۰۰ با انتشار گزارشی در مورد تخته‌سنگ روزتا، «کنجکاوی افکار عمومی را برانگیخت و جزئیات مکاشفه بوشار را به طور مفصل شرح داد.»

اما در حالی که شهرت بوشار در پاریس هر روز بیشتر می‌شد، خود او در قلعه‌ای در شمال شرقی مصر تحت محاصره نیروهای امپراتوری عثمانی بود که سعی داشتند کنترل کشور را از فرانسوی‌ها پس بگیرند.

شامپولیون

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

شامپولیون از کپی سنگ روزتا در پروژه خود برای رمزگشایی از اسرار هیروگلیف استفاده کرد. او هرگز در طول زندگی خود سنگ واقعی را ندید

عثمانی‌ها در نهایت بوشار را به اسارت گرفتند و۴۰ روز در زندانی که در خاک سوریه کنونی قرار داشت، حبس کردند.

آقای یوسف می‌گوید: «او در آن زندان سرد و تاریک به چه چیزی فکر می‌کرد ؟ آیا می‌دانست در حالی که در زندان‌های عثمانی در دمشق گرفتار شده و از سرمای سخت زمستان در ماه دسامبر ناله می‌کند، همه در پاریس در موردش حرف می‌زنند؟ آیا می‌دانست که همه در موسسات علمی منتظر بازگشت او هستند؟»

بوشار در نهایت آزاد شد. در بازگشت به فرانسه کونته و منو از او به گرمی استقبال کردند و درجه‌‌اش را به سروانی ارتقا دادند. بوشار کمی بعد دوباره به شهر رشید که چند ماه قبل کتیبه روزتا در آن کشف شده بود، فرستاده شد. اما در روز ۹ آوریل ۱۸۰۱ پس از این که نیروهای فرانسه تسلیم ارتش بریتانیا شدند، او بار دیگر به اسارت گرفته شد. بوشار بعدتر در ۳۰ ژوییه همان سال به مارسی در فرانسه بازگشت.

تسلیم شدن ارتش و از دست رفتن کتیبه

اما سر و صدایی که در پاریس برای این مکاشفه به راه افتاد، احتمالا به ضرر فرانسوی‌ها تمام شد.

احمد یوسف می‌گوید: «کاملا واضح است که فرستادن سنگ به آکادمی علوم مصر و هیاهوی نشریات فرانسوی برای تاکید بر ارزش علمی‌ آن، از جمله اولین دلایل از دست رفتن این سنگ بوده، چون بریتانیایی آن را به عنوان شرطی غیر‌قابل مذاکره مطرح کردند که فقط در ازای آن به فرانسوی‌ها اجازه بازگشت به کشورشان را خواهند داد.»

نقاشی که بخش بالایی سنگ روزتا و کتیبه‌های هیروگلیف را نشان می‌دهد

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

طرحی که بخش بالایی سنگ روزتا و کتیبه‌های هیروگلیف را نشان می‌دهد

ریچارد لوبو، مورخ فرانسوی در مقدمه‌ ای که برای کتاب «نامه‌ها و خاطرات سفر به مصر» شامپولیون نوشته، می‌گوید فرانسوی‌ها بعد از تسلیم شدن در برابر نیروهای بریتانیایی در ۱۸۰۱، حاضر نشدند نتیجه زحمات خود را به آن‌ها بدهند و حتی تهدید کردند که همه چیز را از بین خواهند کرد.

لوبو در مقدمه خود جمله‌ای از ژفروا سنت-هیلر طبیعت‌شناس فرانسوی را نقل کرده که می‌گوید: «اگر ما فرانسوی‌ها نباشیم، فهمیدن این کتیبه برای همه سخت خواهد بود. برای جلوگیری از وقوع این بی‌عدالتی، تمامی مدارکی که در اختیار داریم را از بین خواهیم برد، آن‌ها را در شن‌ها صحرای لیبی و در اعماق دریاها خواهیم انداخت.»

او در ادامه می‌گوید: «حاضریم همه این دارایی‌ها با ارزش را بسوزانیم اما آن‌ها را آن طور که شما می‌خواهید،‌ تحویل‌تان ندهیم . اما باید بدانید که تاریخ فراموش نخواهد و ما هم شما را به خاطر این جنایت فجیع نخواهیم بخشید، جنایتی که با آتش زدن کتابخانه اسکندریه قابل مقایسه است.»

اما در نهایت بر اساس مفاد معاهده اسکندریه که در تاریخ ۳۰ اوت ۱۸۰۱ به امضای ژنرال‌های فرانسوی، بریتانیایی و مصری رسید، کتیبه روزتا و تمامی آثار باستانی مصری که در اختیار فرانسوی‌ها بود به مالکیت بریتانیایی‌ها در آمد.

علی‌رغم مقاومت مجمع علمی مصر، بریتانیایی‌ها کتیبه روزتا را به انگلستان بردند و این کتیبه از آن زمان تا کنون در موزه بریتانیا در لندن نگهداری می‌شود.

محققان فرانسوی که نمی‌توانستند به لندن سفر کنند مجبور به استفاده از نسخه‌های کپی این سنگ شدند.

اواخر اکتبر ۱۸۰۱، آکادمی علوم مصر یک نسخه کپی از این کتیبه را به فرانسه فرستاد. شامپولیون بعدتر با استفاده از آن موفق به رمزگشایی از خط هیروگلیف شد و با این کار به شهرتی جهانی رسید اما بوشار هیچوقت از این موضوع خبردار نشد.

شامپولیون که در روز ۲۷ سپتامبر ۱۸۲۲ در پیامی موسوم به «نامه به آقای داسیه» خبر کشف خود را اعلام کرد، هرگز نسخه اصلی کتیبه روزتا را از نزدیک ندیده بود و احتمالا خوش‌شانس بود که بوشار در فرانسه نبود تا این خبر را بشود. آقای یوسف در کتاب خود نوشت: «بوشار در سایر جنگ‌های ناپلئونی هم حضور یافت و هیچ‌وقت پاداشی سخاوتمندانه دریافت نکرد. او در نهایت روز ۵ اوت ۱۸۲۲ در حالی که هنوز در ارتش فرانسه خدمت می‌کرد در ژیوه فرانسه در فقر از دنیا رفت.»

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

کتیبه روزتا؛ چگونه یک کشف تصادفی کلید رمزگشایی از خط هیروگلیف شد

  • وائل جمال
  • بی‌بی‌سی
چگونه نمادهای زبان مصر باستان را رمزگشایی کنیم؟

منبع تصویر، Getty Images

۱۹ ژوئیه سال ۱۷۹۹ و در اوج جنگ‌های ناپلئونی،‌ فرانسویی‌ها حین بازسازی قلعه‌ای در شهر ساحلی رشید در مصر به طور اتفاقی سنگی حکاکی شده از زیر ماسه‌ها بیرون کشیدند که از نظر باستان‌شناسی بسیار پر اهمیت بود.

روی این سنگ‌ سه نوع خط مختلف حک شده بود که یکی از آن‌ها همان خط هیروگلیف مصری بود.

رمزگشایی از خط باستان مصری یا همان خط تصویری مصر باستان با نام ژان فرانسوا شامپولیون ( ۱۸۳۲ - ۱۷۹۰) گره خورده است؛ این دانشمند فرانسوی که یافته‌های خود را در سال ۱۸۲۲ منتشر کرد بیش از هر فرد دیگری در طول تاریخ به خاطر تلاش‌هایش در این زمینه تحسین شده است.

اما این داستان در واقع با کشف یک تکه سنگ توسط یک افسر جوان به نام بوشار آغاز شد که در لشکرکشی ناپلئون بناپارت به مصر (۱۸۰۱- ۱۷۹۸) همراه او بود. با این که خود بوشار از اهمیت یافته‌اش آگاه بود اما طی دو قرنی که از آن زمان می‌گذرد نقش او در این ماجرا تا حد زیادی نادیده گرفته شده است.

طرحی از لشکرکشی فرانسوی‌ها

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

دانشمندان بناپارت به تحقیق و مستند کردن یافته‌ها علاقه‌مند بودند

فرانسه را فراموش نکرده است

احمد یوسف، مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه پاریس، برای اولین بار در فرانسه به مطالعه زندگی پیر فرانسوا بوشار پرداخت و زندگینامه او را منتشر کرد. بوشار سال ۱۷۷۱ در شهر اورژوله (Orgelet) در جنوب شرقی فرانسه متولد شد.

احمد یوسف به بی‌بی‌‌سی گفت انتشار کتابش با عنوان "سروان بوشارد؛ کاشف ناشناس کتیبه روزتا"، که با دویستمین سالگرد رمزگشایی از خط هیروگلیف توسط شامپولیون و مرگ خود بوشار همزمان بود، رویدادی بسیار مهم هم در مصر و هم در فرانسه به حساب می‌آمد.

فرانسه برای بزرگداشت بوشار سخنرانی در دانشگاه معتبر سوربون برگزار کرد و علاوه بر آن پروژه ساخت یک بنای یادبود غول‌پیکر در شهر زادگاه او را هم کلید زد. "این بنای یادبود در واقع نسخه ۲۰ برابر بزرگ‌تر کتیبه روزتا است که به مردم هنگام ورود به شهر خوشامد خواهد گفت."

یک گروه نطامی فرانسوی به یک تابوت مومیایی خیره شده‌اند

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

فرانسوی‌ها یافته‌های خود را در یک دایره‌المعارف مصر ثبت کردند

Presentational grey line
نبردی در مصر

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بوشار نمی‌دانست که جنگ‌های دیگری در شرق دور در انتظار اوست

بوشار که بود؟

تاریخ فرانسه حرف زیادی در مورد بوشار برای گفتن ندارد و به جز چند خط پراکنده اینجا و آنجا در نوشته‌های مربوط به کشف سنگ روزتا - که عمدتا به نقش شامپولیون پرداخته‌اند - اطلاعات دیگری در موردش به چشم نمی‌خورد.

طبق اطلاعات احمد یوسف، بوشار فرزند یک نجار بود که در یک منطقه محروم روستایی در فقر و گرسنگی زندگی می‌کرد.

او می‌گوید:‌ «با این حال از فردا ترسی نداشت و حاضر بود برای رسیدن به اهدافش در آینده،‌ سختی‌های زمان حال را تحمل کند.»

بوشار سال ۱۷۹۳ در ۲۲ سالگی به ارتش پیوست و از آنجا به عنوان گروهبان در گردان حمل و پرتاب نارنجک دستی به پاریس اعزام شد. او صحنه‌های وحشتناک زیادی را در جنگ‌های اروپا تجربه کرد اما شاید اصلا انتظار نداشت روزی در شرق بجگند، در سرزمین‌هایی که در داستان‌های هزار و یک ‌شب از آن‌ها یاد شده بود و جهانگردان قرن ۱۸ و ۱۹ قصه‌هایی افسانه‌ای در موردشان تعریف می‌کردند.

بوشار در اوت ۱۷۹۴ برای تدریس به مدرسه ملی علوم هوانوردی در جنوب غربی پاریس فرستاده شد و دوستی نزدیک او با نیکلاس ژاک کونته، مدیر سرشناس این مدرسه تازه تاسیس، در نهایت به اعزام هر دوی آن‌ها به مصر انجامید.

آن زمان فرانسه استفاده از بالون در عملیا‌ت‌های نظامی را بررسی می‌کرد. یوسف در این باره می‌گوید: «کونته مسئول تشکیل کمیته‌ای متشکل از متخصصان بود و بوشار را به عضویت آن درآورد.» کونته و بوشار طی یک آزمایش علمی به شدت مجروح شدند و بوشار حتی نزدیک بود یک چشم خود را از دست بدهد اما دست سرنوشت او را نجات داد و در نهایت راهی مصر کرد.

اما دو سال پیش از سفر به مصر در نوامبر ۱۷۹۶،‌ او برای گذراندن دوره فنون ساخت استحکامات وارد دانشگاه معتبر علوم و هنر شد.

احمد یوسف در مقاله خود نوشت: «برتری و تبحر بوشار در این زمینه همان چیزی است که او را به یک پیشگام تبدیل کرد. او از همان روز اولی که سرپرستی پروژه بازسازی قلعه قایتبای شهر رشید را برعهده‌ گرفت، با کارهای خود در مصر تاریخ‌سازی کرد.».

بناپارت در ساختمانی عظیم

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بناپارت یک آکادمی علمی مصری را تأسیس کرد

ژنرال‌ها و دانشمندان در مصر

ناپلئون بناپارت در لشکرکشی خود برای اشغال مصر در ۱۷۹۸، نه تنها بزرگ‌ترین نیروی دریایی که تاریخ تا آن زمان به خود دیده بود، بلکه گروهی ۱۶۷ نفره از برجسته‌ترین دانشمندان و هنرمندان فرانسوی ( از جمله کونته و بوشار) را هم با خود به همراه برد. او رد‌پای الگوی خود اسکندر بزرگ را دنبال می‌کرد و به دنبال ایجاد یک امپراتوری در شرق بود.

تلاش‌های این متخصصان اما در نهایت به انتشار اولین دائره‌المعارف که به شکلی علمی مصر را به جهان معرفی می‌کرد، منجر شد. مجموعه‌ای تحت عنوان «وصف مصر» که چاپ اول آن در همان سال ۱۸۲۲ به اتمام رسید. کتاب «سفر در مصر اولیا و سفلی» نوشته ویوانت دنون، هم یکی دیگر از دستاوردهای این دوره است.

و البته کشف کتیبه روزتا را هم نباید فراموش کرد.

بوشار به عنوان یکی از اعضای کمیته‌ای که کونته ریاست آن را برعهده داشت انتخاب شد و چند ماه بعد وقتی به شهر روزتا یا همان رشید در زبان عربی فرستاده شد،‌ نامش را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد.

Presentational grey line
بناپارت به مصریان، دانشگاهیان و سربازان مختلف خطابه می‌خواند

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

لشکرکشی بناپارت ۱۳۳ دانشمند و هنرمند برجسته را با خود به مصر برد

Presentational grey line

تکه سنگی مدفون زیر ماسه‌ها

در ماه ژوئن سال ۱۷۹۹، بوشار به عنوان یکی از اعضای سپاه مهندسین در شهر رشید منصوب شد. ژنرال منو، فرمانده این سپاه به اسلام گروید و با زنی به نام زبیده، دختر یکی از افراد سرشناس این شهر ازدواج کرد. او که حالا با نام عبدالله د منو شناخته می‌شد، برای تثبیت محبوبیت خود در میان مردم و تحکیم اقتدارش در ارتش به استفاده از ثروت شهر روی آورد.

بوشار که مسئول ساخت استحکامات دفاعی در ساحل غربی رود نیل در شهر رشید بود، عصر روز ۱۹ ژوییه ۱۷۹۹ به کارگران خود دستور داد بقایای پایه‌های قلعه قدیمی قایتبای که قدمت آن به قرن ۱۵ میلادی بازمی‌گشت را از زمین خارج کنند. آن‌ها حین این عملیات، یک تخته سنگ از جنس گرانیت سیاه را کشف کردند که حدود ۱ متر طول، ۷۰ سانتی‌متر عرض و ۲۷ سانتی‌متر ضخامت داشت.

این تخته سنگ که روی آن سه نوع خط مختلف حک شده بود، فورا توجه بوشار را به خود جلب کرد. احتمالا از یک بنای باستانی مصر دزدیده شده بود تا به عنوان مصالح ساختمانی استفاده شود. بوشار از کارگران خواست آن را با دقت بسیار زیاد از زیر ماسه‌ها بیرون بیاورند. افسر مافوق بوشار فورا نامه‌ای به آکادمی علوم در قاهره نوشت و آن‌ها را در جریان این کشف ارزشمند قرار داد. بوشار مطمئن بود به "گنجی گرانبها" دست یافته است.

آقای یوسف می‌گوید:‌ «ژنرال منو به شدت درگیر مراسم ازدواجش بود و وقتی بوشار عصر روز عروسی‌اش با یک تخته سنگ که کارگرانش حین کار در قلعه پیدا کرده بودند، پیش او رفت بسیار شگفت‌زده شد.»

ژنرال منو سه تصمیم عمده گرفت:‌ دستور انتقال تخته سنگ به آکادمی علوم مصر در قاهره را صادر کرد، مسئولیت حمل این تخته سنگ در طول ساحل رود نیل را بر عهده شخص بوشار و سربازانش گذاشت و همچنین از بوشار، لانکره و سایرین خواست از نوشته‌های حک شده روی تخته سنگ کپی‌ بردارند.

قلعه قیتبای

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

بوشار سنگ روزتا را در حین کار روی ساختمان در قلعه قایتبای کشف کرد که قدمت آن به قرن پانزدهم بازمی‌گردد

ژان لاکوتور، مورخ فرانسوی در کتاب خود با عنوان «شامپولیون،‌ یک زندگی نورانی» نوشته «روز ۱۹ ژوییه ۱۷۹۹، میشل آنگ لانکره، آکادمی علوم مصر را در جریان کشف یک تخته سنگ حکاکی شده در شهر رشید گذاشت که احتمالا از اهمیت زیادی برخوردار بود.»

لاکوتور می‌گوید: «کمتر از دو ماه پس از آن و در روز ۱۵ سپتامبر، نشریه کوریره د اجیپت در سی و هفتمین نسخه خود متن یک تلگرام به تاریخ ۱۹ اوت را به چاپ رساند که به احتمال زیاد در دل همه علاقمندان به حل معمای خط هیروگلیف و از جمله برادر بزرگ‌تر شامپولیون امید ایجاد ‌می‌کرد.»

در این تلگرام آمده بود: «در حین عملیات مقاوم‌سازی قلعه باستانی شهر رشید واقع در ساحل غربی رود نیل، یک تخته سنگ شگفت‌انگیز از جنس گرانیت سیاه کشف شد … این تخته سنگ ۹۱ سانتی‌متر طول، ۷۱ سانتی‌متر عرض و ۲۲ تا ۲۵ سانتی‌متر ضخامت دارد و تنها روی یک طرف آن که به خوبی صیقل داده شده ، سه متن مختلف در سه دسته خطوط موازی حکاکی شده‌اند.»

آقای یوسف می‌گوید بنا بر این گزارش، فرانسوی‌ها می‌دانستند این تخته سنگ «فرصتی عالی برای مطالعه هیروگلیف‌‌ها مهیا می‌کند و شاید حتی کلید حل معمای آن باشد.»

بریتانیایی‌ها هم برای این کشف اهمیت زیادی قائل بودند.

بوشارد، ستاره نشریات پاریسی

«لو ردیکتور»، اولین روزنامه‌ای بود که در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۷۹۹ خود از بوشار به عنوان کاشف این سنگ یاد کرد و اگر چه از ژنرال منو و سایرین هم نام برد اما نوشت این کشف حاصل «ذکاوت یک قهرمان یعنی ستوان بوشار» بوده است.

روزنامه «لو ژورنال د پاریس» روز ۱۷ ژانویه ۱۸۰۰ با انتشار گزارشی در مورد تخته‌سنگ روزتا، «کنجکاوی افکار عمومی را برانگیخت و جزئیات مکاشفه بوشار را به طور مفصل شرح داد.»

اما در حالی که شهرت بوشار در پاریس هر روز بیشتر می‌شد، خود او در قلعه‌ای در شمال شرقی مصر تحت محاصره نیروهای امپراتوری عثمانی بود که سعی داشتند کنترل کشور را از فرانسوی‌ها پس بگیرند.

شامپولیون

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

شامپولیون از کپی سنگ روزتا در پروژه خود برای رمزگشایی از اسرار هیروگلیف استفاده کرد. او هرگز در طول زندگی خود سنگ واقعی را ندید

عثمانی‌ها در نهایت بوشار را به اسارت گرفتند و۴۰ روز در زندانی که در خاک سوریه کنونی قرار داشت، حبس کردند.

آقای یوسف می‌گوید: «او در آن زندان سرد و تاریک به چه چیزی فکر می‌کرد ؟ آیا می‌دانست در حالی که در زندان‌های عثمانی در دمشق گرفتار شده و از سرمای سخت زمستان در ماه دسامبر ناله می‌کند، همه در پاریس در موردش حرف می‌زنند؟ آیا می‌دانست که همه در موسسات علمی منتظر بازگشت او هستند؟»

بوشار در نهایت آزاد شد. در بازگشت به فرانسه کونته و منو از او به گرمی استقبال کردند و درجه‌‌اش را به سروانی ارتقا دادند. بوشار کمی بعد دوباره به شهر رشید که چند ماه قبل کتیبه روزتا در آن کشف شده بود، فرستاده شد. اما در روز ۹ آوریل ۱۸۰۱ پس از این که نیروهای فرانسه تسلیم ارتش بریتانیا شدند، او بار دیگر به اسارت گرفته شد. بوشار بعدتر در ۳۰ ژوییه همان سال به مارسی در فرانسه بازگشت.

تسلیم شدن ارتش و از دست رفتن کتیبه

اما سر و صدایی که در پاریس برای این مکاشفه به راه افتاد، احتمالا به ضرر فرانسوی‌ها تمام شد.

احمد یوسف می‌گوید: «کاملا واضح است که فرستادن سنگ به آکادمی علوم مصر و هیاهوی نشریات فرانسوی برای تاکید بر ارزش علمی‌ آن، از جمله اولین دلایل از دست رفتن این سنگ بوده، چون بریتانیایی آن را به عنوان شرطی غیر‌قابل مذاکره مطرح کردند که فقط در ازای آن به فرانسوی‌ها اجازه بازگشت به کشورشان را خواهند داد.»

نقاشی که بخش بالایی سنگ روزتا و کتیبه‌های هیروگلیف را نشان می‌دهد

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

طرحی که بخش بالایی سنگ روزتا و کتیبه‌های هیروگلیف را نشان می‌دهد

ریچارد لوبو، مورخ فرانسوی در مقدمه‌ ای که برای کتاب «نامه‌ها و خاطرات سفر به مصر» شامپولیون نوشته، می‌گوید فرانسوی‌ها بعد از تسلیم شدن در برابر نیروهای بریتانیایی در ۱۸۰۱، حاضر نشدند نتیجه زحمات خود را به آن‌ها بدهند و حتی تهدید کردند که همه چیز را از بین خواهند کرد.

لوبو در مقدمه خود جمله‌ای از ژفروا سنت-هیلر طبیعت‌شناس فرانسوی را نقل کرده که می‌گوید: «اگر ما فرانسوی‌ها نباشیم، فهمیدن این کتیبه برای همه سخت خواهد بود. برای جلوگیری از وقوع این بی‌عدالتی، تمامی مدارکی که در اختیار داریم را از بین خواهیم برد، آن‌ها را در شن‌ها صحرای لیبی و در اعماق دریاها خواهیم انداخت.»

او در ادامه می‌گوید: «حاضریم همه این دارایی‌ها با ارزش را بسوزانیم اما آن‌ها را آن طور که شما می‌خواهید،‌ تحویل‌تان ندهیم . اما باید بدانید که تاریخ فراموش نخواهد و ما هم شما را به خاطر این جنایت فجیع نخواهیم بخشید، جنایتی که با آتش زدن کتابخانه اسکندریه قابل مقایسه است.»

اما در نهایت بر اساس مفاد معاهده اسکندریه که در تاریخ ۳۰ اوت ۱۸۰۱ به امضای ژنرال‌های فرانسوی، بریتانیایی و مصری رسید، کتیبه روزتا و تمامی آثار باستانی مصری که در اختیار فرانسوی‌ها بود به مالکیت بریتانیایی‌ها در آمد.

علی‌رغم مقاومت مجمع علمی مصر، بریتانیایی‌ها کتیبه روزتا را به انگلستان بردند و این کتیبه از آن زمان تا کنون در موزه بریتانیا در لندن نگهداری می‌شود.

محققان فرانسوی که نمی‌توانستند به لندن سفر کنند مجبور به استفاده از نسخه‌های کپی این سنگ شدند.

اواخر اکتبر ۱۸۰۱، آکادمی علوم مصر یک نسخه کپی از این کتیبه را به فرانسه فرستاد. شامپولیون بعدتر با استفاده از آن موفق به رمزگشایی از خط هیروگلیف شد و با این کار به شهرتی جهانی رسید اما بوشار هیچوقت از این موضوع خبردار نشد.

شامپولیون که در روز ۲۷ سپتامبر ۱۸۲۲ در پیامی موسوم به «نامه به آقای داسیه» خبر کشف خود را اعلام کرد، هرگز نسخه اصلی کتیبه روزتا را از نزدیک ندیده بود و احتمالا خوش‌شانس بود که بوشار در فرانسه نبود تا این خبر را بشود. آقای یوسف در کتاب خود نوشت: «بوشار در سایر جنگ‌های ناپلئونی هم حضور یافت و هیچ‌وقت پاداشی سخاوتمندانه دریافت نکرد. او در نهایت روز ۵ اوت ۱۸۲۲ در حالی که هنوز در ارتش فرانسه خدمت می‌کرد در ژیوه فرانسه در فقر از دنیا رفت.»

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۱۷ تیر ۱۴۰۰
باشگاه خبرنگاران - ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۲ مهر ۱۴۰۲
باشگاه خبرنگاران - ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
رادیو زمانه - ۱۹ دی ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۳۰ تیر ۱۴۰۱
باشگاه خبرنگاران - ۱۴ بهمن ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲