نگاهی به حکمت های تفاوت سهم الارث زن و مرد
خبرگزاري فارس: در گذشته زنان نه تنها ارث نمىبردند بلكه در برخى جوامع، خود مانند اموال به ارث برده مىشدند. در اسلام علاوه بر اينكه زن استقلال اقتصادى دارد، ارث هم دريافت مىكند. در نظام ارث اسلام، زن به عنوان مادر، دختر، همسر، خواهر، عمه و خاله ارث مىبرد. همچنان كه مرد به عنوان پدر، پسر، شوهر، برادر، عمو و دايى ارث مىبرد. در نظام فكرى و حقوقى اسلام جهاد، مهريه، نفقه زن و مواردى ديگر برعهده مرد گذاشته شده در حالى كه تكليف زنان در اين بخش بسيار سبك و آسان است. متناسب با اين تكاليف، حقوق زن و مرد از ارث هم متفاوت شده است، تا در مجموع، تناسبى بين آن تكاليف، و اين حقوق پيدا شود. قرآن كريم، برخلاف معمول كه فقط كليات احكام را ذكر مىكند و بيان جزئيات و فروع را به سنت واگذار مىكند، در باب ارث چند فرض و حالت را مستقيماً متعرض شده و چندين آيه را به بحث ارث اختصاص داده است؛ شايد يك وجه اين اهتمام، حساسيت زياد مردم بر روى مسائل مالى است كه باعث كشمكشهاى زياد شده و مىشود، از اين رو حدّ و حق هر فرد دقيقاً مشخص شده است. (1) گرچه در مواردى زنان مساوى مردان هم پايه خود (2) و گاهى بيشتر از آنان ارث مىبرند. (3) ولى در غالب اوقات سهم زن نصف سهم مرد است زيرا اگر ورثه فرزندان باشند سهم هر پسر برابر سهم دو دختر است و در صورتى كه ورثه خواهران و برادران باشند هم سهم هر برادر برابر سهم دو خواهر است و سهم شوهر دو برابر سهم همسر و... اكنون بايد ديد كه اين حكم الهى چه حكمتى دارد؟ حكمت تفاوت سهم زن و مرد از ارث در روايات شيعه در مورد ارث روايات متعددى وارد شده كه از سويى نصف بودن سهم دختر نسبت به پسر را ذكر و تأييد مىكنند و از طرفى اشاره به حكمت وضع حكم مىنمايد. در روايتى آمده است كه ابنابى العوجاء كه از ملحدين قرن دوم هجرى است و تشكيكاتى در مورد توحيد و معاد و اصول اسلام دارد، مىگفت: "چرا زن بيچاره كه از مرد ضعيفتر است، بايد يك سهم از ارث ببرد و مرد كه تواناتر است، دو سهم ببرد؟ " وقتى بعضى از اصحاب اين سخن را براى امام صادق (ع) نقل كردند، امام در پاسخ فرمودند: "براى آنكه اسلام سربازى و جهاد و نفقه را از عهده زن برداشته و در بعضى جنايات اشتباهى كه خويشاوندان بايد ديه بپردازند، زن از پرداخت خسارت معاف شده است، و همه اينها بر دوش مرد گذاشته شده است ". (4) در روايت ديگرى امام رضا (ع) مىفرمايد: "براى اينكه خداوند عزوجل مردان را بر زنان برترى داده است؛ يعنى براى اينكه زنان به همسرى و عيال مردان در مىآيند. " (يعنى سرپرستى و مخارج زندگى آنها بر دوش مردان است نه خودشان.) (5) در روايت ديگرى از امام صادق (ع) به مسئله صداق و مهريه به عنوان حكمت و علت تفاوت ارث زن و مرد اشاره شده است. (6) و باز در جاى ديگر امام رضا (ع) در پاسخ مجموعهاى از پرسشهاى محمدبن سنان، مىنويسند: "علت اينكه به زنان نصف مردان ارث پرداخت مىشود، اين است كه زن هنگامى كه ازدواج مىكند، پول مىگيرد؛ ولى مرد بايد هزينه بپردازد همچنين زن تحت تكفل مرد است و اگر محتاج بود، همسر يا بستگان مرد بايد مخارج او را بدهند؛ ولى اگر مردى نيازمند بود بر زن و اقرباى او واجب نيست كه مخارج او را بدهند.... " (7) ديدگاه علامه طباطبايى مرحوم علامه طباطبايى (ره) حكمت اختلاف زن و مرد در سهم الارث را دو امر ذكر مىكند: اول فضيلت و برترى مرد بر زن از جهت عقلى و تدبير زندگى و دوم لزوم پرداخت نفقه بر مرد. و اين گونه اسلام تدبير دو سوم ثروت جهان را به دست مردها كه بيشتر حيات عقلانى دارند، مىدهد و اختيار يك سوم ثروت را به دست زنها كه زندگى احساسى و عاطفى دارند، مىدهد تا در مجموع امر اجتماع بهتر اداره شود. نتيجه اين برنامهريزى اين است كه مرد و زن در مالكيت و مصرف ثروت، برعكس يكديگر هستند. مرد مالك دو سوم ثروت دنياست و مصرفكننده يك سوم آن؛ اما زن مالك يك سوم ثروت است؛ اما دو سوم آن را مصرف مىكند. (8) با توجه به اينكه نفقه زوجه بر عهده همسر است و از طرفى هم اسلام دستور به مراعات عدالت مىدهد كه براساس آن مصرف مرد و زن هم عادلانه و مساوى خواهد شد، و از جانب سوم هم استقلال در مالكيت و اراده و عمل به زن مىدهد، نتيجه اين جهات سه گانه سهم زن را دو برابر مرد قرار مىدهد. (9) در سوره مباركه نساء در يك فراز و در ضمن هشت آيه نكات مهم و بسيارى را در مورد احكام ارث بيان مىنمايد. از جمله اينكه بعد از بيان سهم اولاد و پدر و مادر در بعضى حالات، مىفرمايد: (آباؤكُمْ وَ أبْناؤُكُمْ لا تَدُرُونَ أيهُمْ أقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةَ مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً). (10) خداوند متعال در اين بيان تصريح مىكند كه اولاً دانا و حكيم به طور مطلق و بىچون و چرا، فقط اوست؛ ثانياً احكام ارث از جمله "لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيينِ "، واجب حتمى الهى است؛ ثالثاً انسانها حتى در ميزان ارتباط با فاميل و سود و زيانى كه از هم مىبرند و حقوقى كه برعهده يكديگر دارند نيز، ارزيابى صحيحى از دورى و نزديكى آنها ندارند. بنابراين عقل محدود بشرى و عواطف و ميل درونى انسان نمىتواند بفهمد كه چرا برادر يا خواهر يا فرزندان آنها يا عمو، عمه، خاله و دايى و ديگران چرا اين سهم مقرر را مىبرند يا نمىبرند و چرا سهم آنها بيشتر يا كمتر از ميزان مشخص شده نيست. در آيه 13 و 14 سوره نساء و بعد از بيان برخى از احكام ارث و برخى شقوق آن، مىفرمايد: "تلك حدوداللَّه " اينها حدود و مرزهاى الهى هستند و با قاطعيت تصريح مىكند كه اطاعت از خدا و رسول و احكام آنها موجب نجات و رستگارى و دخول در بهشت مىشود و عصيان در مقابل آنها موجب آتش و عذاب خواركننده است. اين تعبيرات محكم و كوبنده، استحكام و جاودانگى احكام ارث را مىفهماند و اينكه به اصطلاح اصولى، حكم از تقييد ابا دارد است؛ يعنى چنين دستوراتى قابل قيد زدن و محدود كردن به شرايط خاص - مثلاً دورانى كه زنان كمتر تحصيل مىكردند يا شاغل بودند يا زودتر ازدواج مىكردند - نيست. پاسخ به چند اشكال و سؤال مهم: سؤال 1- آيه (لِلذَّكرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَيينِ) كاشف از نگاه مردانه شريعت به نظام ارث است و دلالت مىكند كه شخصيت زن نصف مردم است. آيا اين تحقير و ظلم نسبت به زنان نيست؟ (11) پاسخ: در مقابل اين نوع اشكال چند نكته اساسى مىتوان ذكر كرد: اول. آنچه در اسلام، موجب برترى و ارزش است، علم و مجاهدت و تقوا و ايمان و عمل صالح است نه مال و ثروت. مرد و زن هر كدام از علم و تقواى بيشترى بهرهمند باشند، بالاتر و بهتر هستند. سهم الارث بيشتر، نشانه شخصيت و برترى نيست؛ بلكه علامت مسئوليت بيشتر در بعد مادى است. (12) دوم. مرد و زن چنانكه مكرر بيان شد، از حيث انسانى برابر هستند و در اسلام، هر جا كه شخصيت انسانى و جهت مشترك آنها ملاك قانونگذارى است، حقوق و تكاليف يكسان براى زن و مرد وضع شده است، مانند حق حيات، خوراك، تعليم و تعلم، امنيت و آزادى و نيز تكليف به نماز و روزه و وفاى به عهد و اجراى عدالت. سوم. در قوانين ارث جهات مختلفى مثل موقعيت اجتماعى و خانوادگى و اقتصادى زن و مرد، ملاحظه شده و ملاك تقسيم، تنها زن يا مرد بودن نيست؛ كما اينكه با مرورى نسبت به احكام ارث معلوم مىشود كه گاه سهم ارث آن دو مساوى است، مانند سهم پدر و مادر وقتى با فرزند، جمع باشند و يا ميت، تنها منسوبين به مادر داشته باشد و گاه زن بيش از مرد سهم مىبرد، مثل جايى كه همسر با چند برادر و خواهر همراه شود. چنانكه قبلاً گذشت. چهارم. از حيث درون دينى، تعبير "نگاه مردانه شريعت " تعبيرى خلاف عقل و برهان و ادب است؛ چرا كه شريعت كسى نيست و چيزى نيست جز كتاب و سنت معتبر كه كلام وحيانى خداوند و سخن معصومانه معصومين (ع) است. خداوند متعال كه برتر از جسم و جسمانيت است و اطلاق مرد يا زن بر او و افعال حكيمانه و عالمانه او معقول و جايز نيست. پيشوايان دينى هم براساس عصمت كه با برهان (13) اثبات شده و با بيان نقلى (ما ينْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلّا وَحْىٌ يوحى) (14) و (إِنَّما يرِيدُ اللهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيتِ وَ يطَهِّرَكْمْ تَطْهِيراً) (15) تأييد و تثبيت شده، هيچ گاه خلاف واقع و اشتباه و جانبدارانه سخن نخواهد گفت. پنجم. با توضيحى كه درباره حكمت احكام ارث و قدمت اين پرسش و نيز پاسخ بزرگان دين بيان شد معلوم گرديد اگر حكم ارث جانب زنان را ترجيح نداده باشد، دست كم به آنها ظلم و ستمى روا نداشته است و مردسالارانه داورى نكرده است. ششم. در مواردى كه مصلحت اقتضا كند يا شخص مايل باشد كه بازماندگان زن و مرد او يكسان از اموال او بهرهمند شوند يا حتى به دختر خود سهم بيشترى اعطا كند، مىتواند با هبه در زمان حيات خود يا وصيت از ثلث خود به اين مقصود برسد؛ و در اينجا احكام ارث مانع و سدى نخواهد بود. اشكال 2- قوانين ارث به اقتضاى شرايط زمانى و مكانى صدر اسلام، تنظيم شده كه امروزه دگرگون شده و لازم نيست كه اعتقاد به جاودانه بودن همه احكام و قوانين داشته باشيم؛ زيرا با دگرگون شدن شرايط، حكم نيز دگرگون مىشود به عنوان نمونه در خانوادههاى پرجمعيت پيشين سهم زن به عنوان همسر با خويشان نسبى در تعادل بود، در حالى كه در خانوادههاى كم جمعيت كنونى سهم زن بسيار اندك است. زن يكى از دو ستون اصلى خانواده نوبنياد است. (16) پاسخ: ملاحظاتى در پاسخ به اين اشكال وجود دارد كه ذيلاً به آنها اشاره مىكنيم. اول. گرچه پارهاى از احكام، تابع مصالح و مفاسد موقتند و براساس شرايط زمانى و مكانى جعل مىشوند؛ اما اين امر منضبط است و شامل همه احكام دين نمىشود. اتفاق همه مسلمانان و عالمان دينى بر اين است كه آيات و احكام ارث، ثابت و مطلق هستند و مقيد به زمان و مكان خاصى نيستند. دوم. در احكام ارث، مصالحى ملاحظه شده، مانند ميزان قرابت ورثه با ميت و مسئوليتهاى اجتماعى و اقتصادى بازماندگان كه اين مصالح، و مصالح ديگر پنهان از علم ما، زمانبردار نيست و در هميشه تاريخ باقى است و يا لااقل علم به تغيير آنها در اين زمان نداريم. سوم. اگر احكام ارث، چنانكه از اين اشكال، استفاده مىشود و كسان ديگر هم بر امضايى بودن و موقتى بودن آن تصريح كردهاند، حقيقتاً تأييد احكام موجود و مقررات جاهليت بود، بايد به همان صورت يا اندك اصلاحى باقى مىماند، در حالى كه احكام، فروع و شقوق مختلفى كه در آيات و روايات ما در اين زمينه آمده، نوعى انقلاب و حركت بىسابقه در بُعد حقوقى به شمار مىرود كه در همان زمان موجب تحير و اعتراض مردم واقع شد. (17) علاوه بر اينكه امضايى بودن مستلزم موقت بودن حكم يا علم ما به همه ملاكهاى حكم نيست. چهارم. شما چگونه به ملاكها و معيارهاى حكم دسترسى پيدا كردهايد كه براساس آن مىگوييد در خانوادههاى پرجمعيت، سهم زن متعادل با ساير بازماندگان است و در خانوادههاى كم جمعيت سهم زن، اندك است و بايد افزايش يابد؟ آيا تعداد افراد ارثبرنده، تمام علت در اين حكم است؟ در اين صورت لااقل بين خانوادههاى پر جمعيت و كم جمعيت تفكيك مىگرديد؛ و بعد معيارى هم براى تعداد كم و زياد ارائه مىداديد تا محدوده حكم شما معلوم مىشد. اشكال 3- در دوران ما با توجه به كثرت تحصيل و اشتغال و نانآورى زنان و حضور در همه عرصهها، زنان همانند مردان در امور اجتماعى سهيم هستند و در نانآورى و تأمين اقتصاد خانه و كشور سهم بسزايى دارند. زمانى كه زن در خانه مىنشست و از تأمين مايحتاج زندگى معاف بود، گذشت. پس بايد سهم ارث زن و مرد مساوى پرداخت شود. (18) پاسخ: مكتب فكرى اسلام با وضع يكسرى قوانين مختلف اجتماعى، خانوادگى، اقتصادى و اخلاقى، در صدد سوق دادن جامعه به سوى آرمان مورد نظر دين است. هرگاه جامعهاى در طريق غير مستقيم و غير صحيح قرار گرفت، ما نمىتوانيم با تغيير احكام دين، وضع موجود و ناهنجار را تأييد كنيم و به دنبال آن دچار مشكلات و مفاسد ديگر شويم و دوباره دست به تغيير احكام دينى براى هماهنگى با شرايط پيش آمده بزنيم. حال با نظامى كه دين طراحى كرده، تكليف معيشت خانواده و مهريه و امور نظامى و جهاد و مانند اينها بر دوش مرد گذاشته شده و وظيفه زن در درجه اول همسردارى، تربيت فرزند و حفظ كانون گرم و مهم خانواده است؛ احكام ارث هم در ارتباط با اين مجموعه، ابزار كار و اقتصاد را در اختيار مرد قرار مىدهد تا با بهرهمندى از تدبير و انديشه بيشتر، اقتصاد خانه و جامعه را شكوفا كند. در واقع براى تحقق جامعه سالم بايد با افزايش كارآيى و درآمد مردان، هم نيازى به كار زن براى تأمين مايحتاج زندگى نباشد و هم در نتيجه مردان بيشترى به كار گرفته شوند تا مشكل بيكارى و تن ندادن به ازدواج و تشكيل خانواده از بين برود و سپس مشكلات و توابع بعدى هم حل گردد. ضمن اينكه اصل اشتغال بانوان، مشكلى شرعى و قانونى ندارد و نيز جامعه بايد از فكر، خلاقيت، تخصص و هنر زنان عالم و متخصص بهرهمند شود؛ اما در كنار اين جهات مثبت بايد توجه داشت كه اسلام تأمين هزينه زندگى زن را بر دوش مرد قرار داده تا لزومى نداشته باشد كه همه زنان هر روز از منزل خارج شوند تا رسيدگى به امور منزل و همسر و فرزند مختل شود و مشكل اختلاط و احياناً لذاتجويى شهوانى پيش آيد، از طرفى بيكارى نيروى مردان و عدم امكان اشتغال و ازدواج آنها پديد آيد و نيز آسيبهاى ديگر اجتماعى و اخلاقى. زنى كه موظف باشد به طور مساوى با مرد هزينه خود و خانواده را تأمين كند، نمىتواند با آسايش و راحتى خاطر، همسردارى، فرزنددارى و خانهدارى كند. و اگر ملزم به انجام كار باشد با توجه به قدرت و شرايط نامساوى با مردان و عوامل ديگر، ممكن است به ناچار به كارهايى كه با شرافت او سازگار نيست تن در دهد. كار اقتصادى برابر با مردان نه در توان زنان است و نه به نفع و صلاح زندگى آنان. شرايط خانواده و جامعه نيز چنين اجازهاى به زن نمىدهد. (19) نكته ديگر اينكه حتى در دنياى كنونى هم در اكثر جوامع، على رغم فعاليت گسترده بانوان، وظيفه اصلى اقتصاد خانواده و جامعه بر دوش مردان است. و بالاخره بايد توجه داشت كه در قديم هم زنان تحصيل كرده كم و بيش بودهاند، زنان عالم و با هنر و متخصص وجود داشتهاند، كار اقتصادى و مولّد هم در درون خانه و هم خارج از خانه كم و بيش داشتهاند و فعاليتهاى اجتماعى و سياسى هم تا حدودى داشتهاند و اين امور تازگى ندارد، در عين حال حكم ارث و مهريه و نفقه و نظاير آن جعل شده است. و نكته اساسى و سرنوشتساز اين كه بُعد اقتصادى و ارتباط ارث با مهريه و نفقه، يكى از ابعاد و حكمتهاى تشريع حكم است و نه همه آن. بنابراين بر فرضى كه همه زنها شاغل شوند و نيمى از مخارج خانه را هم تأمين كنند، باز هم دخالتى در حكم ارث و بقاى آن ندارند. نيازهاى مادى و معنوى انسانها و سرشت افراد و مانند اينها ملاكهاى ديگرى است كه در وضع احكام مؤثر است و ما علم به تغيير اين شرايط در زمان خودمان نداريم تا در فكر حكم ديگر باشيم. اشكال 4- در جوامع صنعتى و شهرهاى بزرگ، علاقههاى فاميلى و قومى رو به سستى گذاشته به جاى آن همبستگىهاى ملى و اعتقادى و سياسى و اقتصادى نشسته است. خانواده بزرگ بىاعتبار شده و خانواده كوچك قوت گرفته است. در اين زمان فاميل، زن و شوهر و فرزندان و سپس پدر و مادر و تا حدودى برادر و خواهر را در بر مىگيرد. امروزه اگر زن يا شوهرى بميرد، همسر او تركه را حق خود و فرزندانش مىداند و حتى سهم پدر و مادر را با اكراه مىپذيرد. اخلاق عمومى هم زن و شوهر را مقدم بر كلالهها و فاميل طبقه سوم مىداند. پس قوانين دينى هم بايد با اين خواست اجتماعى هماهنگ شود. (20) پاسخ: 1- اين سخن عموميت ندارد و هنوز هم چه در شهرهاى بزرگ و چه در شهرهاى كوچك و روستاها، فاميل، گستردهتر از اين حد است و پدر بزرگ و مادربزرگ و عمو و عمه و خاله و دايى، عضو لاينفك خويشاوندان هستند. 2- اينكه همسر يا شخص ديگرى خود را صاحب ارث يا تنها شخص صاحب حق بداند، خيلى مهم و صحيح نيست؛ بلكه حق و واقع اين است كه بين همه افراد ذكر شده و فاميل در سطوح مختلف، رشته ارتباط و علاقه حق وجود دارد. 3- قبلاً گذشت كه دين به روشنى، فهم و سليقه مخالف با احكام مقرر را باطل و غير حقيقى مىداند و اين را خطا مىداند كه مثلاً همسر خود را محقّ بداند ولى پدر و مادر كه فرزند را با گوشت و پوست و جان خود به وجود آورده و بزرگ كردهاند، صاحب حق و ارث نشناسد. قبل از ازدواج رشد و نمو انسان در دامن پدر و مادر است و درآمدهاى حاصل بعد از ازدواج و اشتغال، بدون آن مقدمات و زحمات ميسر نيست. 4- احكام و دين الهى آمده تا انسانها را به صراط مستقيم انسانيت و كمال هدايت كند؛ نه اينكه راه براساس ميل و گمان بشر، چرخش و انحراف پيدا كند. استمرار احكام دينى و از جمله ارث با شدت هر چه تمامتر، در آيات ارث مورد تأكيد قرار گرفت - كه قبلاً گذشت - و اين كاشف از اين است كه تحولات علاقههاى فاميلى و نحوه زندگى خانوادهها در دورانهاى بعدى، تأثير در احكام موضوعه ارث ندارد. اشكال 5 - چه لزومى دارد كه ما سهم زن را در ارث از سهم مرد كمتر قرار دهيم و آنگاه اين كمبود را به وسيله مهر و نفقه جبران كنيم؟ چرا وارونه عمل مىكنيد؟ بياييد از اول سهمالارث زن را معادل سهم الارث مرد قرار دهيد تا مجبور نشويد با مهريه و نفقه آن را جبران كنيد! (21) پاسخ: اولاً: شما علت را به جاى معلول، و معلول را به جاى علت گرفتهايد. شما گمان كردهايد، مهر و نفقه معلول حكم ارث زن است، در حالى كه حكم ارث، ناشى از مهريه و نفقه است. ثانياً: اگر ملاك فقط جنبه مالى و اقتصادى باشد، ممكن است بگوييم، حكم مهر و نفقه و ارث را تغيير مىدهيم تا مشابه يكديگر شوند؛ اما اسلام جهات متعددى را در اين احكام ملاحظه كرده است؛ چنانكه گذشت، كه برخى از آن موارد را كه به عقل بشر مىرسد، چنين است: الف - احتياجات و دل مشغولىهاى زن با توجه به باردارى و شيردهى و حضانت كودك با مرد خيلى متفاوت است. ب - قدرت و تدبير زن در امر توليد و اقتصاد و كسب ثروت، كمتر از مرد است. ج - نيازهاى مالى و هزينه تجملات و زيور زنان بيشتر است. د - بعد روانى و روحى. حس وابستگى در درون زنان و حس استقلال و سرپرستى در درون مردان بيشتر. ه - شرايط جسمى و كشش دو جنس به سوى يكديگر و لزوم تستر و تحفظ بيشتر بانوان براى پرهيز از آلودگىها و مفاسد احتمالى بعدى و.... با توجه به مصالح مورد اشاره و نامعلوم، خداوند مهريه و نفقه را بر دوش مردان جامعه قرار داده است و چون هزينههاى مالى مردان غالباً بيشتر مىشود، براى جبران آن، سهم الارث مرد، در مواردى، دو برابر زن قرار داده شده است. (22) ثالثاً: گويا شما با اين پيشنهاد درصدد رفع ظلم از زنان و كمك به وضعيت اقتصادى و زندگى زنان هستيد، در حالى كه با توجه به تفاوتهاى مورد اشاره و موارد ديگر، برقرارى شرايط يكسان از جهت ارث و برداشتن تكليف مهريه و نفقه، موجب ظلم و ضرر به زنان خواهد شد و در اين ميدان رقابت نخواهند توانست موازى مردان حركت كنند و خسته و افسرده وامانده خواهند شد؛ چرا كه بنده خدا و قوانين بشرى بيش از خدا نمىتواند صلاح و عدل بندگان را تأمين كند. اشكال 6- اسلام حقوق زن را در عهد جاهليت زنده كرد و به تدريج عدالت را پياده كرد؛ اما در مواردى نتوانست حقوق را به طور كامل استيفاء كند؛ چرا كه شرايط اجتماعى اجازه نمىداد. ارث زن يا دختر از آن موارد است كه با توجه به شرايط جامعه مىتوان آن را اصلاح و كامل كرد. پاسخ: اين اشكال كه در برخى احكام ديگر نيز نظير آن تكرار شده است در بحث شبهات عام احكام و حقوق آمده است، ولى بايد دانست كه اولاً: معناى عدالت ثابت است و عصرى نيست؛ ثانياً: تشخيص موارد عدل و ظلم و آگاهى به همه جهات حكم، همواره ميسور انسان نيست؛ ثالثاً: عدالت به معناى برابرى در همه موارد ولو با اختلاف شرايط و وظايف نيست و در مورد زن و مرد ما يقين به يكسان بودن شرايط دخيل در حكم ارث نداريم تا حكم به برابرى سهم كنيم. رابعاً: از بيان تدريجى احكام شرعى از سوى پيامبر نمىتوان نتيجه گرفت كه پس برخى از احكام يا تكلمه و بقيه آنها مانده است. (23) در بحث روايات گذشت كه اين اشكال در زمان امام صادق (ع) هم مطرح بوده است و امام (ع) اگر قرار بود حكم اصلاح يا ترميم شود، بيان مىفرمودند. و به هر حال وقتى تا پايان دوران ظهور امامت معصومين (ع) و ثقل اصغر حكم باقى ماند و تخصيص يا تقييد يا تغيير ديگرى داده نشد، ما مطمئن مىشويم كه حكم جاويد اسلام همان است كه گفته است. نتيجه: در نظام حقوقى اسلام تبعيض و ظلمى نسبت به قشر زنان و جانبدارى طرف مردان انجام نگرفته است. ارثى كه به افراد تعلق مىگيرد تحت عنوان مادر، خواهر، دختر و همسر است نه تحت عنوان زن و مسئوليتهاى مالى مردان مثل پرداخت مهريه، نفقه زنان، ديه به عنوان عاقله و جهاد و هزينههاى آن و آمادگى بيشتر مردان براى فعاليت اقتصادى و گردش سرمايه، موجب شده است تا در يكسرى از حالات سهم بيشترى ببرند تا در حقيقت از اين طريق چرخ اقتصاد جامعه بهتر بگردد و هزينه زندگى مردان و زنان مربوط به آنها از راه مناسبترى تأمين گردد. قانون ارث اولاً اسلام جانبدارانه نيست و ثانياً از احكام ثابت دين است و ثالثاً با تحصيل و اشتغال زنان تغييرپذير نيست و رابعاً در خانوادههاى كنونى هم لازم الاجرا است؛ خامساً هماهنگ با ويژگىهاى جسمى و روحى و انتظارات از دو قشر است و سادساً امروز هم عادلانهترين حكم و حرف آخر است. فهرست منابع: 1- نهج البلاغه. 2- الباجورى، جمال محمد، المرأة فى الفكر الاسلامى، عراق، الامانة العامة للثقافة و الشباب، 1406 ق، 2 جلد. 3- جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه. 4- جوادى آملى، عبداللَّه، زن در آيينه جلال و جمال، تهران، مركز نشر فرهنگى رجاء، اول، 1369 ش. 5- حر عاملى، محمد بنحسن، وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة، 20 جلدى، تهران، المكتبة الاسلامية الخامسة، 1401 ق. 6- شهيدى، مهدى، ارث، تهران، سمت، اول 1374. 7- شيخ الاسلامى، اسعد، احوال شخصيه در مذاهب چهارگانه اهل سنت (ارث، وصيت، وصايت) تهران، سمت، اول 1374 ش. 8- طباطبايى، محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، 20 جلدى، تهران دارالكتب الاسلامية، چاپ سوم، 1397 ق. 9- قانون مدنى، به كوشش سيدعباس حسينى نيك، تهران، مجد، هفتم، بهمن 1383 ش. 10- قبلهاى خويى، خليل، ارث، تهران، سمت، اول، 1381 ش. 11- كاتوزيان، ناصر، ارث، تهران، دادگستر، اول، 1376 ش. 12- مصباح يزدى، محمدتقى، جلد پنجم، پرسشها و پاسخها، حقوق زن در قرآن، قم: مركز انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، اول، 1382. 13- مرواريد، على اصغر، سلسله الينابيع الفقيهة، كتاب المواريث، جلد 22، بيروت، مؤسسه فقه الشيعه، اول، 1413 ق. 14- مغنيه، محمد جواد، ميراث الانثى بين السنة و الشيعة، رسالة الاسلام، ش 50، ذيقعده 1381. 15- مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا. 16- مكارم شيرازى، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 27 جلد. 17- مهريزى، مهدى، شخصيت و حقوق زن در اسلام، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى اول، 1382 ش. 18- ميرخليلى، سيداحمد، زن در حقوق خانواده (ارث، طلاق، حضانت)، فصلنامه كتاب نقد، ش 12، پاييز 1378 ش. 19- نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام. پىنوشتها: 1) نساء، آيه11 و 12 و 176. 2) مثلاً مادر و پدر از فرزند خود در صورتى كه داراى فرزند باشد، مساوى و هركدام 16 ارث مىبرد. 3) در صورتى كه متوفى دو خواهر مادرى و دو برادر پدر و مادرى و شوهر داشته باشد، در اينجا دو خواهر مادرى 13 و شوهر 12 ارث مىبرد و بقيه ارث به برادران مىرسد كه سهم هر دوى آنها 16 خواهد بود. يعنى هر برادرى نصف هر كدام از خواهرها ارث مىبرند. 4) حر عاملى، 1401 ق، وسائل الشيعه، ج 17، ابواب ميراث الابوين و الاولاد، باب 2، ح 1، محمد بنيعقوب، عن على بنابراهيم، عن ابيه، عن ابنابى عميرعن حماد و هاشم جميعاً، عن الاحوال قال: قال ابنابى العوجاء: ما بال المرأة المسكينة الضعيفة تأخذ سهماً واحداً ويأخذ الرجل سهمين؟ قال: فذكر ذلك بعض اسحابنا لابى عبدالله (ع) فقال: ان المرأة ليس عليها جهاد و لا نفقة و لا معقلة و انما ذلك على الرجال فلذلك جعل للمرأة سهماً واحداً و للرجل سهمين. 5) همان، حديث 2. 6) همان، حديث 5. 7) همان، حديث 4. 8) طباطبايى، الميزان، ج4، ص229 و 242؛ جوادى آملى، همان، 404؛ مكارم، همان، 291؛ جعفرى، همان، ج11، ص299؛ الباجورى، همان، ج2، ص133 - 135. 9) طباطبايى، همان، 243؛ مصباح يزدى، 1382، ش44 و 45. 10) نساء، آيه 11. 11) الباجورى، همان، ج2، ص132. 12) براساس نگاه قرآنى و الهى، ملاك برترى تقوى و پاكى روحى است. (حجرات، آيه13). 13) ر. ك: كتب كلامى شيعه، بحث عصمت پيامبران و امامان (ع). 14) نجم، آيه3. 15) احزاب، آيه33، نساء، آيه59 و آيات ديگر. 16) كاتوزيان، ارث، ص205. 17) ميرخليلى، 1378، ش113. 18) كاتوزيان، ارث، ص205 و 206. 19) مهريزى، 1382، ش468. 20) كاتوزيان، ارث، ص204 و 205. 21) مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص252. 22) مطهرى، همان، 252 و 253. 23) مهريزى، 1382، ش467 و 468. منبع : ماهنامه پيام زن - شماره 201 انتهاي پيام/
منبع خبر: خبرگزاری فارس
اخبار مرتبط: نگاهي به حكمت هاي تفاوت سهم الارث زن و مرد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران