ساعت اصفهان مجید نفیسی
به کجا می روی ای زمان
نشسته بر گردونه ای زرنشان
با دو اسبِ دو رنگِ سُم کوبان
نه بی شتاب، نه شتابان
همیشه با همان آهنگ یکسان:
هان........... هان.
آفرین بر دستی که تو را آفرید
در شهرِ کودکی ام اصفهان
با قابِ خاتمی پُرنگار
از ریزه ی صدف و استخوان
آویخته بر دیوارِ خوابگاهم
در تبعیدگاهِ "فرشتگان"
تا شب که می روم به خواب
با تو بازگردم به شهرمان
به آتشگاه و کوهِ صُفه
همپایِ پدر بامدادان
به زنده رود و جلفای نو
با یاران "جُنگ" شامگاهان
به کوچه ی باغ جنت
همراه مادر و خواهران
در خانه می گویم به برادر
به لهجه ی کِشدار نیاکان:
"وَخی! بیا بریم بازار
دنبالِ پیرِ ساعت سازان".
اما صبح که چشم می گشایم
یک روز دورترم از اصفهان.
دوم فوریه ۲۰۰٣
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران