انسان کاملی که در بهشت زندگی میکرد
سید محمد الهی متولد ۱۳۱۷ تبریز و خواهرزاده شهید آیتالله قاضی طباطبایی است. وی فرزند مرحوم آیتالله الهی است که به گفته مرحوم طباطبایی از نظر عرفان مقام بسیار رفیعی داشتهاند. خصوصیات مرحوم الهی در کتاب الهیه در تهران منتشر شده است. به گزارش "خدمت"؛ گفتوگوی "جوان" با فرزند آن عارف والامقام و برادرزاده علامه طباطبایی به این شرح است :در مورد ابعاد عرفانی و علمی شخصیت حضرت آیتالله علامه طباطبایی بارها صحبت شده اگر چه کافی نیست اما درباره وجه سیاسی زندگی ایشان، کمتر گفته شده، کمی در این زمینه صحبت بفرمایید؟ بسمالله الرحمن الرحیم. در مورد شخصیت سیاسی آقای طباطبایی من بر میگردم به سالهای ۳۳، ۳۴ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در قم مجلهای منتشر میشد به نام مکتب تشیع.
"وی فرزند مرحوم آیتالله الهی است که به گفته مرحوم طباطبایی از نظر عرفان مقام بسیار رفیعی داشتهاند"در آن مجله مقالاتی از مرحوم علامه طباطبایی منتشر شده است. ایشان در آن مجله در برابر بردگی اجتماعی، نظریه سلطه و مسائلی از این قبیل که در آن روزگار کمتر کسی جرأت طرحشان را داشت. مقالاتی نوشتهاند. اگر کسی خفقان بعد از سال ۱۳۳۲ را درک کند میتواند به حساسیت این مقالات پیببرد. در همان سالها یکی از استادان دانشگاه اهل آمریکا بود و من الان نام او را در ذهن ندارم، از آقای طباطبایی درباره چگونگی حکومت اسلامی سؤال کرده بود.
ایشان پاسخ داده بود که حکومت اسلامی چیزی شبیه حکومت جمهوری است. بعداً معلوم شد آن پروفسور آمریکایی از طرف دولت آمریکا برای تحقیقات آمده بود. او از خانه آقای طباطبایی یکراست رفته بود دربار و گفته بود فلانی چنین حرفی زد. دربار هم دکتر نصر را احضار کرده و به این حرف علامه اعتراض کرده بودند. دکتر نصر هم آمد و از علامه گلایه کرد.
"در مورد شخصیت سیاسی آقای طباطبایی من بر میگردم به سالهای ۳۳، ۳۴ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در قم مجلهای منتشر میشد به نام مکتب تشیع"پاسخ علامه چه بود؟ یک حکیم و یک عارفی در حد علامه طباطبایی نمیتوانست نسبت به وضع آن روز و شرایط نظام شاهنشاهی رضایت داشته باشد. ایشان آن زمان معتقد بود برای تغییر وضع، اول باید زمینهسازی شود بنابراین آقای طباطبایی بسترسازی و زمینهسازی اولیه برای تحول را با تربیت شاگردانی چون شهید مطهری، شهید باهنر، شهید مفتح و مانند آنها آغاز کردند. خدمت اصلی ایشان به جامعه، تربیت افراد مستعد برای حکومت اسلامی بود. طی سالهای بعد تا سال ۱۳۵۷ هم فعالیت سیاسی داشتند؟ به دلیل کهولت سن، آنچنان نمیتوانستند فعال باشند اما نه تنها مانع حرکتهای امثال ما در پشتیبانی از حضرت امام خمینی(ره) نمیشدند بلکه تشویق هم میکردند. من برادرزاده علامه هستم و ایشان میدانست در چه خطی حرکت میکنم.
بارها به خاطر مبارزه علیه رژیم شاه به زندان افتادم اما ایشان هیچگاه مانع من نشد حتی یکبار اعلامیهای را در حمایت از امام خمینی(ره) امضا کردند؛ اعلامیهای که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پشتیبانی از نهضت امام خمینی(ره) منتشر کرد. شما در چه سالهایی زندان بودید؟ من در سالهای ۵۰ و ۵۴ چندبار به زندان افتادم. در ساواک هم پرونده داشتم و از زیارتکنندگان موزه عبرت فعلی هستم (خنده). کمی از روابط حضرت امام خمینی (ره) و حضرت علامه طباطبایی بفرمایید؟ اولین باری که من به خانه امام(ره) شرفیاب شدم مربوط به سالهای ۳۳ ، ۳۴ بود. با مرحوم طباطبایی میرفتیم خانه امام (ره) برای شرکت در مجلس روضهخوانی.
"ایشان در آن مجله در برابر بردگی اجتماعی، نظریه سلطه و مسائلی از این قبیل که در آن روزگار کمتر کسی جرأت طرحشان را داشت"این مجالس در ماه مبارک رمضان درخانه امام(ره) ترتیب داده میشد. آن موقع آقای طباطبایی از حاج آقا روحالله با احترام و تجلیل یاد میکردند. بعدها هم که نهضت ایشان شروع شد آقای طباطبایی همواره حمایت میکردند و من جز تأیید چیزی از علامه نشنیدم. باید این را هم بگویم که امثال آقایان مطهری، بهشتی، باهنر و مفتح هیچ گاه بدون اجازه علامه حرکتی انجام نمیدادند. اینکه آنها به نهضت امام(ره) پیوستند گواه همراهی علامه با نهضت انقلاب اسلامی است.
علاوه بر کهولت سن، چه مسائل دیگری در کاهش فعالیتهای سیاسی و علمی ایشان در سالهای پایانی دهه ۵۰ دخیل بود؟ به طور مشخص شهادت استاد مطهری و شهادت آقای قاضی خیلی برای ایشان سنگین بود البته علامه طباطبایی مرد خدا بود اما به هر حال شهادت این دو نفر، موجب تشدید کسالت ایشان شد. کمی درباره مواجهه ایشان با برخی روشنفکران آن زمان بفرمایید. ما در زندگی حضرت علامه طباطبایی، مقطعی داریم که با نظرات دکتر سحابی در باب یک مسأله علمی - دینی مخالفت میکنند. مسأله چه بود؟ آقای دکتر سحابی کتابی منتشر کرده بودند به نام «خلقت انسان». در آن کتاب آقای سحابی به قرآن و علوم طبیعی استدلال کرده بودند که حضرت آدم پدر و مادر داشته است اما مرحوم علامه طباطبایی معتقد بودند حضرت آدم، بدون واسطه انسان خلق شده و پدر و مادری نداشته و پس از خلق شدن به بهشت وارد شده است.
"در همان سالها یکی از استادان دانشگاه اهل آمریکا بود و من الان نام او را در ذهن ندارم، از آقای طباطبایی درباره چگونگی حکومت اسلامی سؤال کرده بود"نتیجه چه شد؟ ملاقاتی بین این دو بزرگوار صورت نگرفت و اختلاف هم حل نشد یعنی من ندیدم توافقی حاصل شود. آن زمان که بحث مخالفت علامه با کتاب دکتر سحابی مطرح شد من در زندان قزل قلعه بودم. آقای سحابی از من خواستند که پادرمیانی کنم تا اختلاف ایشان با آقای طباطبایی رفع شود، من پس از آزادی، تلاش میکردم اما این مسأله هیچ گاه حل نشد. چرا ملاقاتی بین آنها انجام نشد؟ درست نمیدانم. زمینه و اسباب آن مهیا نشد.
گویا حضرت علامه طباطبایی مخالفتهای شدیدی با برخی نظرات مرحوم دکتر شریعتی هم داشتند؟ بله در زمان حیات مرحوم دکتر شریعتی، آقای طباطبایی بارها مخالفتهای خود با نظرات دکتر شریعتی را مطرح کرده بودند. آن مرحوم هم از نظرات علامه مطلع بود. مخالفتهای علامه در مورد چه مسائلی بود؟ اختلاف آن دو بزرگوار بر سر مسأله اسلامشناسی بود. مشخصاً در مورد کتاب اسلامشناسی آقای شریعتی اشکالاتی گرفته بودند. برخی مصادیق آن اشکالات را بفرمایید؟ خاطرم نیست ولی همه آنها نوشته و منتشر شده است.
"پاسخ علامه چه بود؟ یک حکیم و یک عارفی در حد علامه طباطبایی نمیتوانست نسبت به وضع آن روز و شرایط نظام شاهنشاهی رضایت داشته باشد"حضرت علامه طباطبایی روابط صمیمانهای با استاد شهید مطهری داشتند، این روابط از کجا و چگونه شکل گرفت؟ روابط آنها اول استاد - شاگردی بود اما بعدها فراتر رفت و نوعی رابطه مرید و مرادی بین استاد مطهری و علامه طباطبایی شکل گرفت. آغاز این روابط هم از حوزه درسی علامه در قم بود. استاد مطهری از همان اول، مبرز و فعال بود بنابر این خیلی زود مورد توجه حضرت علامه قرار گرفت. اگر خاطرهای از این روابط دارید، بفرمایید؟ اینها در کتابها نوشته شده است. اما برخی حوصله یا وقت کتاب خواندن ندارند، لطفاً در حد همین گفتوگو خاطرات خود را بفرمایید؟ آقای مطهری ذوق عرفانی داشت و این ذوق عرفانی ایشان موجب شده بود در ردیف مریدان علامه قرار گیرد.
جلسات خصوصی در حوزه عرفان و اخلاق داشتند که چند نفری شرکت میکردند. آقایان مطهری، سیدعزالدین امام زنجانی، سیدمحمدحسین تهرانی و یکی دو نفر دیگر خدمت علامه میرسیدند. رفتهرفته آقای مطهری پیشرفت خوبی کرده بود. شما اگر کتاب «روح مجرد» را بخوانید آنجا که سیدهاشم حداد با آقای مطهری روبهرو میشود، قضایای ظریف عرفانی مطرح میشود. و در سالهای بعد بحث نوشتن حاشیه به برخی آثار حضرت علامه طباطبایی پیش آمد؟ بله درباره کتابهایی چون اصول فلسفه و روش رئالیسم.
"کمی از روابط حضرت امام خمینی (ره) و حضرت علامه طباطبایی بفرمایید؟ اولین باری که من به خانه امام(ره) شرفیاب شدم مربوط به سالهای ۳۳ ، ۳۴ بود"حضرت علامه طباطبایی در جایی فرمودهاند، آنچه من گفتهام استاد مطهری به زبانی سادهتر و همهفهم مطرح کردهاند؟ دقیقاً این طوری بود، برای اینکه روش علمی آقای طباطبایی متعلق بود به قبل از سال ۱۳۲۰. بعد از سال ۱۳۲۰ اصطلاحات علمی و روشهای دانشگاهی در ایران توسعه پیدا کرد. آن وقتها بحثهایی عینی بود با مارکسیستها و آنهایی که در دوره اشغال ایران توسط متفقین در اینجا زندگی میکردند، بعد کسانی چون دکتر عراقی و شاگردانش این بحثها را گردآوری کردند و به صورت کتاب درآوردند اما کتابها برای دانشگاهیان خیلی مفهوم نبود. مرحوم آقای مطهری قبول کردند این کتابها را به زبان روز تبدیل کنند. با هماهنگی حضرت علامه این کار انجام شد؟ کاملاً با هماهنگی ایشان بود حتی بر چاپ و انتشار کتابها هم نظارت داشتند، مثلاً جلد ۴ اصول فلسفه خیلی دیر بیرون آمد.
یک روز از آقای طباطبایی پرسیدم چرا این کتاب هنوز بیرون نیامده است. ایشان فرمودند مسألهای بغرنج در این کتاب وجود دارد که برگرداندنش به زبان امروز خیلی مشکل است. بحث کثرت در وحدت و وحدت در کثرت بود، اما آقای مطهری در این مورد به خصوص، شاهکار کرد. چه سالی بود؟ نمیدانم اما در سال ۱۳۳۶ کتاب اصول فلسفه به عنوان کتاب سال انتخاب شد. وجه دیگری از زندگی حضرت علامه طباطبایی، سادهزیستی ایشان بود.
"بعدها هم که نهضت ایشان شروع شد آقای طباطبایی همواره حمایت میکردند و من جز تأیید چیزی از علامه نشنیدم"در این زمینه صحبت کنید؟ علامه طباطبایی تربیت شده مرحوم آقا سید علی قاضی بودند. آقا سید علی زندگی بسیار سادهای داشتند. علامه طباطبایی نیز زندگی سادهای در پیش گرفته بودند. من با اطمینان کامل میگویم، غذایی که مرحوم علامه طباطبایی میخورد برای زنده ماندن بود نه چیز دیگر. بارهاو بارها اتفاق افتاده بود که با یکدیگر همغذا میشدیم.
غذایی که من سخت میتوانستم بخورم ایشان بدون اینکه خم به ابرو بیاورند میخوردند چون قصد لذت از غذا نداشتند و دقیقاً غذا را برای تکلیف میخوردند. گویا خانه هم نداشتند و همیشه مستأجر بودند؟ ایشان تا اواخر عمرشان خانه نداشتند. در قم هر شش ماه یکبار خانه عوض میکردند. اهل قم این مسأله را میدانند. ایشان از وجوهات شرعی مطلقاً برای خودشان استفاده نمیکردند.
"باید این را هم بگویم که امثال آقایان مطهری، بهشتی، باهنر و مفتح هیچ گاه بدون اجازه علامه حرکتی انجام نمیدادند"آخر سر هم وقتی بچههایشان بزرگ شدند، خانهای برای ایشان خریدند. یعنی پول خانه را بچهها دادند؟ خیر. حضرت علامه از اموال و املاکی که به ایشان ارث رسیده بود پول خانه را تهیه کردند. بچهها در پیدا کردن خانه کمک کردند. ما شنیدیم وضعیت مالی پدر و مادر و اجداد حضرت علامه خوب بوده و علامه با وجود دارندگی، ساده زندگی میکردند؟ بله.
وضع مالی پدر و مادر آقای طباطبایی خوب بود البته وضع مالی خود آقای طباطبایی خوب نبود. یکبار ایشان میگفتند که اگر در نجف سالی ۳۶۰ تومان میتوانستم داشته باشم، اصلاً به ایران برنمیگشتم. حضرت علامه طباطبایی چه سالهایی در نجف تشریف داشتند؟ سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۵. و بعد برگشتند به ایران و رفتند قم؟ خیر، اول آمدند تبریز. بازگشت ایشان مصادف شد با جنگ جهانی دوم و حکومت پیشهوری و درگیری مارکسیستها با مذهبیها، بنابراین ایشان در سال ۱۳۲۴ به قم نقل مکان کردند.
"ما در زندگی حضرت علامه طباطبایی، مقطعی داریم که با نظرات دکتر سحابی در باب یک مسأله علمی - دینی مخالفت میکنند"شنیدهام که یک ملک الهی به دیدارشان آمده اما حضرت علامه اعتنایی نکردهاند، کمی درباره این واقعه و نظایر آن بفرمایید؟ مرحوم علامه طباطبایی خیلی کم حرف بودند. مخصوصاً مسائل عرفانی و کشف و شهود خود را مطلقاً نقل نمیکردند، دلیل آن هم پرهیز از خودستایی بود. درباره دیدار آن ملک الهی با ایشان هم من چیز زیادی نمیدانم. در همین حدی که شما گفتید میدانم. هر وقت هم ما پرسیدیم ایشان از پاسخ طفره رفتند اما یک چیزی را میدانم که شاید دیگران ندانند.
یک شخصی بود در تبریز به نام آقا شیخ شریف. ایشان اهل عرفان بود. خودش نقل کرد که من در یک کشف عرفانی موفق شدم دو ملک را ببینم. اینها آمدند و نشستند کنار من اما هر چه کردم حرف نزدند. من کلافه شدم و سر به کوچه و خیابان گذاشتم.
"نتیجه چه شد؟ ملاقاتی بین این دو بزرگوار صورت نگرفت و اختلاف هم حل نشد یعنی من ندیدم توافقی حاصل شود"بالاخره یک روز در کوچه آقای طباطبایی را دیدم، ایشان پرسیدند چرا اینقدر پریشانی؟ و من هم قضیه را گفتم. آقای طباطبایی هم دست مرا گرفت و برد به خانه خودش. یک مقدار با هم صحبت کردیم. ایشان فرمودند انشاءالله درست میشود. آقا شیخ شریف گفت وقتی برگشتم به خانه، آن دو ملک دوباره حاضر شدند.
حالا آنها اصرار میکردند که من صحبت کنم اما من به آنها گفتم دیگر احتیاجی به شما ندارم دیگر نیایید. آقا شیخ شریف معتقد بود نفس آقای طباطبایی این تغییر حال را در او ایجاد کرده است. نمیدانید علامه چه چیزی به ایشان گفتهاند؟ چه سالی این اتفاق افتاده؟ در سال ۱۳۲۱ یا ۱۳۲۲ بوده است. آن موقع به فکرم نرسید از آقا شیخ شریف بپرسم. نمیدانم چه بین آنها گذشته است.
"آقای سحابی از من خواستند که پادرمیانی کنم تا اختلاف ایشان با آقای طباطبایی رفع شود، من پس از آزادی، تلاش میکردم اما این مسأله هیچ گاه حل نشد"شما درباره زندگی تکلیفمدارانه حضرت علامه طباطبایی سخن گفتید. بزرگترین میراث حضرت امام خمینی (ره) هم دعوت همگان به «عمل به تکلیف» بود. درباره روحیه تکلیفگرایی حضرت علامه بیشتر صحبت کنید. آقای طباطبایی میفرمودند وقتی خداوند آدم را خلق کرد او را در بهشت جای داد. آدم اشتباه کرد و از بهشت خارج شد.
سپس آدم به اشتباه خود پی برد و توبه کرد. وقتی توبه کرد باید برمیگشت به بهشت اما در عوض بهشت تکلیف به او داده شد؛ «حتی یعطینک منی هدی فمن تبع هدایه فلاخوف و لاهم یحزنون.» مرحوم آقای طباطبایی میگفتند تکلیف معوض بهشت است و هر کس به تکلیف خود عمل کند در واقع در بهشت زندگی میکند بنابراین تمام حرکات ایشان از جمله خوردن، خوابیدن، مطالعه و حتی جزئیترین مسائل زندگی ایشان برای ادای تکلیف بود نه برای لذت از زندگی. با آن مقام عرفانی و علمی بالا، نان خالی در دستمالی میپیچیدند و سوار اتوبوس شمسالعماره میشدند و از قم میآمدند تهران و میرفتند به خانه آقای ذوالمجد برای بحث با آقای هانری کربن. اتفـاقاً میخواسـتم درباره روابط علامه با این پروفسور فرانسوی بپرسم. آشنایی این دو بزرگوار از کجا و بر سر چه چیزهایی شروع شد؟ آقای هانری کربن یک پروفسور شرقشناس از دانشگاه سوربن پاریس بود.
"مخالفتهای علامه در مورد چه مسائلی بود؟ اختلاف آن دو بزرگوار بر سر مسأله اسلامشناسی بود"ایشان سالها در جامعه الازهر مصر درباره اسلام مطالعه کرده بود ولی گمشده خود را پیدا نکرده بود، در سفری به ایران میرود به دیدار دکتر نصر. دکتر نصر هم فلسفه خوانده بود. آقای کربن گمشده خود را با دکتر نصر در میان میگذارد و او هم آقای کربن را میآورد خدمت علامه طباطبایی. هانری کربن سالی شش ماه میآمد ایران و با علامه درباره عرفان و فلسفه مباحثه میکرد. دکتر نصر هم مترجم آنها بود.
و بالاخره آقای هانری کربن مسلمان شد؟ آقای طباطبایی میگفتند هانری کربن نه تنها مسلمان است بلکه شیعه است. ولی هانری کربن، اسلام آوردن خود را علنی نکرده بود. برخی میگویند برای پرهیز از مشکلآفرینی دولت فرانسه این کار را میکرد؟ بله. ایشان اسلام آوردن خود را علنی نکرده بود اما آقای طباطبایی ایشان را مسلمان شیعه میدانستند. افراد خارجی دیگری هم خدمت علامه رسیدند؟ بله چند نفری بودند از جمله همان پروفسور آمریکایی که اول گفتوگو به آن اشاره کردم.
"استاد مطهری از همان اول، مبرز و فعال بود بنابر این خیلی زود مورد توجه حضرت علامه قرار گرفت"اساساً کتابهایی مثل شیعه در اسلام و قرآن در اسلام را به تقاضای آنها نوشتند و اصل آن هم به زبان انگلیسی است. این کتابها اول در آمریکا منتشر و بعد در ایران به فارسی ترجمه شد. در واقع کسانی که خدمت علامه میرسیدند؛ خودشان هم کتابها را به زبان انگلیسی چاپ میکردند. معروفترین اثر علامه، تفسیر المیزان است. این مجموعه نفیس چگونه به وجود آمد؟ مقدمه به وجود آمدن تفسیر المیزان از نجف شروع شد.
زمانی که علامه در آنجا تحصیل میکردند، مرحوم آقا سیدعلی قاضی، تبحر زیادی در تفسیر داشت و پدر من و آقای طباطبایی شاگردان ایشان بودند. روش قرآن به قرآن هم از آنجا ابداع شد. بعد از آن آقای طباطبایی برمیگردند به تبریز و تفسیر البیان را مینویسند که خیلی خلاصهتر از المیزان است و اخیراً هم چاپ و منتشر شد. آقای طباطبایی میگفتند بعد از نقل مکان به قم، جای دو مطلب را در حوزه علمیه خالی دیدم؛ یکی فلسفه بود و دیگری تفسیر بنابراین این دو درس را ایشان دایر میکنند، بعد با همکاری شاگردانشان شروع میکنند به نوشتن المیزان به زبان عربی، بنابراین شکلگیری تفسیر المیزان از تدریس تفسیر در حوزه علمیه قم نشأت گرفته است. چه مدت طول کشید تا این اثر نفیس تمام شد؟ از ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۵ نوشتن و تا سال ۱۳۵۴ هم ترجمه آن طول کشید.
"اما برخی حوصله یا وقت کتاب خواندن ندارند، لطفاً در حد همین گفتوگو خاطرات خود را بفرمایید؟ آقای مطهری ذوق عرفانی داشت و این ذوق عرفانی ایشان موجب شده بود در ردیف مریدان علامه قرار گیرد"فکر میکنید ابعاد شخصیتی حضرت علامه طباطبایی به نسل حاضر، شناسانده شده است؟ شاید ۱۰ درصد از ابعاد شخصیت ایشان، شناسانده شده باشد. آقای طباطبایی یک حکیم، یک ریاضیدان، یک فقیه، یک عارف و یک شخصیت علمی بود. در مهندسی مالی متبحر بود. بااین حال،خارجیها بیشتر قدر ایشان را دانستهاند. در آمریکا ۳۰۰ پایاننامه دکترا از ابعاد شخصیتی ایشان نوشتهاند.
آقای کربن نظریاتی درباره شیعه در فرانسه منتشر کرده که تازگی دارد و آن کتابها اصلاً در ایران نیست. چه کسانی برای شناساندن حضرت علامه تکلیف دارند؟ من در حد آنهایی نیستم که باید این کارها را بکنند اما علمایی چون آیتالله جوادیآملی، آیتالله حسنزادهآملی، آیتالله مصباحیزدی و امثال ایشان میتوانند این کار را انجام دهند البته الان هم تلاشهایی میشود اما کافی نیست. باید به زبان روز، نظریات علامه را تبیین کرده و به دانشگاهها بدهند البته عدهای از آنهایی که میتوانستند این کارها را انجام دهند اول انقلاب شهید شدند، افرادی چون آقایان بهشتی، مطهری، مفتح، باهنر و قاضی. گویا پدر مرحومتان نیز از عرفای والا مقام و معروف زمان خود بودهاند کمی درباره ایشان صحبت بفرمایید؟ من از قول مرحوم آقای طباطبایی درباره پدرم صحبت میکنم. آقای طباطبایی میفرمودند هر آنچه که من بلدم ایشان یعنی پدرمن هم بلد است، در زمانی که آقای طباطبایی به نجف مشرف شدند پدرمن هم همراه ایشان بود.
چند سال بعد از بازگشت از نجف آقای طباطبایی به قم نقل مکان کردند اما پدر من در تبریز ماندند و با اینکه در عرفان مقام بالایی داشتند اما گمنام بودند در حالی که آقای طباطبایی را همه میشناختند
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران