ماجرای جذاب تاریخ طب حیوانات

جام جم - ۱۵ مهر ۱۴۰۲



تاریخ پیدایش دامپزشکی درست به زمانی بر‌می‌گردد که بشر به اهلی کردن حیوانات روی آورد، از همان زمان بود که انسان با چالش‌های متعدد نگهداری از حیوانات روبه‌رو شد، البته این فقط انسان نبود که به مداوای حیوانات دیگر کمک کرد، به هر صورت مقابله با بیماری‌های مختلف، از ویروس‌ها گرفته تا قارچ‌ها و باکتری‌ها چالشی بود که هم نوع بشر و هم حیوانات با آن دست و پنجه نرم می‌کردند، از این‌رو هم انسان‌ها و هم جانوران برای جلوگیری یا شاید درمان شماری از این بیماری‌ها اقداماتی انجام می‌دادند، مثلا انسان‌ها با مشاهده رفتار‌های سودمند حیوانات در مواجه با بیماری‌ها، ترفند‌هایی از آن‌ها می‌آموختند. گواه آن ماجرای دفن کردن جسد «هابیل» توسط «قابیل» است که قابیل آن را از کلاغ آموخت، چه‌بسا که بتوان حدس زد که اولین فنون طبابت را نیز، آدمیان از حیوانات آموخته باشند.
در مطلب پیش رو بنا داریم به بهانه روز دامپزشکی در ایران با اشاره به تاریخ این علم نزد ایرانیان به ارائه سوژه‌هایی بپردازیم که می‌تواند بهانه تولید فیلم و سریال داستانی و همچنین آثار مستند باشد. 

در ادامه ریشه‌های تاریخی دامپزشکی را نه‌فقط مهارت و شاخه‌ای از علم پزشکی، بلکه به عنوان نمودی از فرهنگ و زیست آدمیان در ایران‌باستان و سپس در دوره‌هایی، چون عهد صفویه و ساسانیان مرور می‌کنیم.

تاریخچه علم دامپزشکی بشر

اگر بخواهیم تاریخ پیدایش زیست‌شناسی را جست‌وجو کنیم ابتدا باید سراغ رژیم غذایی انسان برویم، می‌دانیم انسان در دوران پارینه‌سنگی و نوسنگی به مدت هزاران سال با خوراک‌جویی از گیاهان و درختان مغزدار وحشی و شکار حیوانات نیاز‌های خوراکی خود را برآورده می‌کرد تا این‌که سرانجام برخی از حیوانات را اهلی و گیاهانی را با انجام عمل کاشت و برداشت به‌دست آورد، پس از آن پرورش غذا برایش به مثابه پرورش زندگی شد و سرنوشت انسان آن زمان که شکارچی و خوراک‌جو بود را برای همیشه تغییر داد، اما این پرورش حیوانات و همزیستی با آن‌ها بی‌چالش و سختی نبود، چنان‌که اکنون نیز این‌گونه است. از زمانی که بشر به اهلی‌کردن و پرورش حیوانات مشغول شد ناگزیر با بیماری‌ها و چالش‌هایی که برای زیست این دسته از جانداران پدید می‌آمد نیز روبه‌رو بود. پس بایستی برای پیشگیری و درمان مشکلات و بیماری‌های حیوانات چاره‌ای بیندیشد و همین سبب‌ساز شد حرفه دامپزشکی در تاریخ علم پزشکی پدید آید.

پیشتر از آن، انسان‌های غارنشین نیز به‌سراغ دامپزشکی رفته‌اند، دیوارنگاره بعضی از غار‌ها نشان می‌دهد که در مهمانی‌های اسرارآمیز غارنشینان، ریش سفیدان و بزرگان قبیله به سلا‌مت حیوانات توجه کرده و اعمال خاصی انجام می‌دادند، در واقع آن‌ها نخستین پزشکان و دامپزشکان بوده‌اند. در عصر نوسنگی چراغ این علم، نخستین بار احتمالا در منطقه‌ای از خاورمیانه بر‌افروخته شد؛ اولین دخالت‌های پزشکی بشر باید برای کمک به گاو یا سگ هنگام عمل زایمان باشد که طبیعتا دانش و مهارت قابل‌توجهی می‌طلبد.

تعامل انسان و حیوان در امر درمان

از آنجا که همواره توانایی یادگیری از صفات بارز و مهم بشر بوده، انسان‌های اولیه در کنار درمان جانوران به رفتار حیوانات نیز می‌نگریستند و در به‌کارگیری بسیاری از فنون ابتدایی برای پیشبرد زندگی از حیوانات الهام می‌گرفتند.

"از زمانی که بشر به اهلی‌کردن و پرورش حیوانات مشغول شد ناگزیر با بیماری‌ها و چالش‌هایی که برای زیست این دسته از جانداران پدید می‌آمد نیز روبه‌رو بود"بهداشت و پزشکی نیز در این بین مستثنا نبود و از همین‌رو برخی عقیده دارند نخستین آموزنده پزشکی به انسان، حیوانات بودند.

زکریای رازی می‌گوید: «اگر جوجه پرستو یرقان بگیرد، پرستو سنگ یرقان که آن را سنگ زرده نیز می‌گویند، آورده و در لا‌نه‌اش می‌گذارد و جوجه‌ها به‌این وسیله درمان می‌شوند، مردم از این روش استفاده کرده و به جوجه‌های پرستو زعفران می‌مالند، زرد شدن جوجه باعث می‌شود پرستو فریب بخورد و خیال کند جوجه‌هایش یرقان گرفته‌اند، سپس به‌دنبال سنگ یرقان می‌رود و آن را می‌آورد، مردم این سنگ را برداشته و به بیمار یرقانی می‌آویزند تا او بهبود یابد.»

 همچنین در کتاب «عیون الانباء فی الطبقات الاطبا» آمده است: «اگر عقاب ماده گرفتار سختی تخم‌گذاری شود عقاب نر سنگی به نام قل‌قل را آورده و در لا‌نه می‌گذارد، این سنگ که آن را سنگ عقاب می‌نامند از درون خود صدا می‌کند و سبب آسانی تخم‌گذاری می‌شود و مردم همین سنگ را کنار مادر آبستن قرار می‌دهند.»

مثال‌هایی از این قبیل که نشان می‌دهد انسان از فنون حیوانات برای پزشکی و همچنین دامپزشکی الهام گرفته، فراوان است. همان‌طور که اشاره شد انسان از دیرباز از رفتار‌های مختلف جانوران الهام گرفته و آن را اصلاح کرده تا تجربیات پزشکی و دامپزشکی را به همین سان به‌دست آورد و آن را نسل به نسل اصلاح کند و بهبود بخشد.

روز دامپزشکی در ایران باستان

همان‌طور که اشاره شد، بنا به پیشنهاد دکتر حسن تاجبخش روز چهاردهم مهر روز دامپزشکی در ایران نامگذاری شده است. اهمیت این نامگذاری و دلیل حسن انتخاب آن را زمانی متوجه می‌شویم که بدانیم چهاردهم ماه در تقویم باستانی ایران، چه روزی است. در ایران کهن، هر ماه را به ۳۰ روز تقسیم می‌کردند؛ همچنین برای هر روز ماه، ایزد نگهبانی قائل می‌شدند که هرکدام مسئولیت و رهاوردی داشت. مثلا اولین روز ماه به «اورمزد» یا اهورا مزدا تعلق داشت که نماینده نیکی و خرد شمرده می‌شد یا دومین روز ماه متعلق به ایزد «بهمن» یا «وَهومینو» بود که نماینده پاکی و دانایی انگاشته می‌شود.

به همین ترتیب چهاردهمین روز ماه، روز ایزدبانوی «گئوش» است که حامی و ناظر بر رفاه حیوانات از جمله چهارپایان و اسبان بود، در افسانه‌های ایران باستان گئوش ایزد بانویی است که بذر به وجود آورنده چهار پایان را از ماه می‌گیرد و به زمین می‌آورد.

ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه می‌گوید: «روزچهاردهم (ماه دی) روزگوش است که آن را «سیرسور» نیز می‌نامند ایزدِ گوش از همکاران امشاسپند، بهمن‌ماه و رام است.»

قدمت دامپزشکی در ایران باستان

ایرانیان در فرهنگ و کیش خود به حیوانات به‌ویژه حیوانات اهلی و سودمند توجه ویژه‌ای داشتند، در تاریخ اساطیر ایران اسب مقام بلندی داشته تا به آنجا که برخی از پهلوانان و شاهان اساطیری مانند گشتاسب و ارجاسب در پایان نام‌شان واژه اسب آمده است؛ فریدون، نخستین پزشک و دامپزشک ایرانی است که در اوستا از او یاد می‌شود. خاندان فریدون همه چهارپایانی از جمله اسب و گاو داشتند و به شغل گاوداری مشغول بودند. باتوجه به متن اوستا؛ فریدون که با عنوان «تریته» نیز از او یاد شده، اولین پزشک تاریخ ایران به حساب می‌آید. باید توجه کرد که در گذشته بسیار دور، پزشک و دامپزشک یکی بوده‌اند و فریدون، نماینده تمام‌عیار پزشکی و دامپزشکی است.
حمزه اصفهانی ـ مورخ و ادیب (۳۵۰ - ۲۸۰ هجری) در سنی الملوک‌الا‌رض می‌گوید: فریدون از گیاهان، دارو‌هایی برای مداوای بیماری‌های جانوران ساخت، او اولین کسی است که خر را با اسب جفت کرد و استر به وجود آورد که نیروی خر و تندری اسب را دارد.

مداوای حیوانات توسط زرتشت

زرتشت، از دیگر نامداران تاریخ ایران است که به مداوای جانوران پرداخته و نکاتی را در این باره مکتوب می‌کند، او به عنوان دامپزشک، اسب سیاه گشتاسب را درمان می‌کند؛ آن‌طور که از مکتوبات «سنت مزدیسنان» و متون مختلف اساطیری پیداست، زرتشت که در زندان گشتاسپ‌شاه به‌سر می‌برده، اسب سیاه کی‌گشتاسپ را که تمام طبیبان از مداوای آن عاجز بودند، معالجه می‌کند.

در زراتشت‌نامه کیکاووس رازی آمده‌: «روزی اسب سیاه گران‌قدر گشتاسب بیمار شد، همه طبیبان در معالجه آن درماندند. شاه افسرده شد و به عنوان آخرین چاره از زرتشت که از بدگویی دشمنان در زندان بود، مدد طلبید.

"اهمیت این نامگذاری و دلیل حسن انتخاب آن را زمانی متوجه می‌شویم که بدانیم چهاردهم ماه در تقویم باستانی ایران، چه روزی است"زرتشت اسب را شفا بخشید. از این معجزه، گشتاسب، همسرش و همچنین پسرش اسفندیار به پیامبری زرتشت ایمان آوردند.»

در سفرنامه فیثاغورث نیز به این نکته اشاره شده که زرتشت از فن دامپزشکی و درمان حیوانات آگاه بوده، در کتاب «اوستا» می‌توان نکات متعددی درباره پرورش جانوران و روش درمان بیماری‌های دام مشاهده کرد. در این کتاب برای اولین‌بار و مدت‌ها قبل از این‌که بزرگانی، چون ارسطو به دسته‌بندی موجودات بپردازند، با طبقه‌بندی جانوران مواجه هستیم. مسئولیت پرورش و درمان بیماری‌های جانورانی مثل اسب، گاو، گوسفند، شتر، سگ، و پرندگان به عهده دامپزشکان بوده است و دامپزشکان بدین جهت دارای مقامی ارجمند و باارزش بوده‌اند.

جایگاه اسب در ایران باستان

از آنجا که اسب در ارتش ایران باستان نقش بسیار ارزنده و مهمی داشت؛ دامپزشکانی که عهده‌دار تربیت، پرورش و درمان بیماری‌های آن‌ها بوده‌اند، مقامی بسیار والا داشتند. چنان‌که رئیس اداره دامپزشکی ارتش در زمان داریوش، دارای مقام سپهبدی و فرماندهی دسته سواره‌نظام بوده است. 

فن دامپزشکی در حدود ۵۰۰ سال بعد از میلاد مسیح در ایران به صورت علمی و کلاسیک درآمد، هدف از دایر کردن مدرسه دامپزشکی در آن زمان، درمان اسب‌های ارتش بود که مستلزم داشتن افراد متخصص و کاردان بوده است.

دامپزشکان در آن زمان به نگارش کتبی تحت عنوان پرورش اسب، فن سوارکاری، درمان بعضی از بیماری‌های عفونی و غیرعفونی، چگونگی استفاده از اسب در جنگ و... پرداخته‌اند.

علم دامپزشکی در دوره ساسانیان

در دوره ساسانیان (۶۵۱ - ۲۲۴) دامپزشکان با درمان حیوانات مفید از طریق دارو یا جراحی حقوق دریافت می‌کردند. اگرچه وظایف پزشکان و دامپزشکان از هم متمایز بود، اما روش درمان انسان و حیوان یکسان بود. آن زمان حیوانات بارکش نظیراسب، قاطر، الاغ و شتر برای عبور ازجاده‌ها استفاده می‌شدند و به همین دلیل درمان و نگهداری از این حیوانات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود.

ناگفته نماند که در زمان شاهنشاهی ساسانی، هر بیگانه‌ای که وارد خاک ایران می‌شد، بایستی هفت تا ۱۰ روز در قرنطینه به سر می‌برد تا اگر مبتلا به بیماری‌های مسری بود آن را با خود وارد ایران نکند. طی این مدت به آن شخص ادرار گاو می‌خوراندند که محتوی آمونیاک است و نقش ضدعفونی‌کننده دارد.

نظام پرورش و نگهداری اسب در عهد صفوی

در دوران صفویه نیز همچنان توجهی ویژه به پرورش و نگهداری اسب‌ها می‌شد، طوری که شخص شاه‌عباس، مقتدرترین پادشاه این سلسله شخصا بر پرورش، نگهداری و تقسیم تعداد و حتی بازار اسب در ایران نظارت داشت و آن را کنترل می‌کرد.

"در ایران کهن، هر ماه را به ۳۰ روز تقسیم می‌کردند؛ همچنین برای هر روز ماه، ایزد نگهبانی قائل می‌شدند که هرکدام مسئولیت و رهاوردی داشت"از منابع بسیار نقل شده وی هر روز صبح به اصطبل‌های سلطنتی می‌رفت و اسب‌ها را بررسی می‌کرد و درباره آن‌ها در طول روز گذشته از غلامان سؤال می‌کرد. علاوه بر علاقه شخصی شاه‌عباس به اسب‌ها، از شواهد تاریخی این طور برمی‌آید که وی از اهمیت اسب‌ها به عنوان نیروی محرک و حیاتی ارتش خبر داشت که با چنان حساسیتی شخصا به کنترل امور آن می‌پرداخت. 

ژان شاردن (‏۱۶۴۳ –۱۷۱۳)، جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی که کتابی ۱۰ جلدی از سفرهایش به ایران تهیه کرده و مکتوبات او از بهترین آثار پژوهشگران غربی درباره ایران و خاور نزدیک برشمرده می‌شود، بسیار تحت تاثیر نظام پرورش و نگهداری از اسب‌ها در ایران بوده و موارد جالبی از آن را در کتاب خود آورده‌است.

او در مورد گله‌های اسب شاه و شرایط نگهداری اسب توسط تحویل‌گیرندگان آن می‌گوید: «در ایران فقط شاهنشاه می‌تواند ایلخی اسب داشته‌باشد حکام و ناظران ایالات که ایلخی‌هایی برای خود دارند آن‌ها را به نام شاه نگه می‌دارند. شاهنشاه، ایلخی‌های بزرگی در سراسر کشور دارد و عالی‌ترین اسب‌های امپراتوری در ماد (آذربایجان) و در ایالت پارس نگهداری می‌شود. همچنین شاهنشاه در تمام ایالات و اغلب شهر‌های بزرگ، اصطبل‌های اختصاصی دارد. این اسب‌ها برای توزیع به همه افسران، سواران و کلیه کسانی که در رشته مربوطه تحت فرمان شاهنشاه هستند، داده می‌شود.» او توضیح می‌دهد برای هیچ یک از افرادی که خواستار اسب باشند، در اهدای اسب به آن‌ها تعلل نمی‌شود، اما بر نگهداری و صحت و سلامت اسب‌ها نظارت می‌شود.

نگاشته‌های شاردن در مورد شیوه نگهداری اسب‌ها نیز جالب است، او می‌نویسد: «از راهکار‌های ایرانیان برای جلوگیری از بوی نامطلوب پهن و فضولات اسب، این است که به جوی خوراکی اسبان مقداری نمک می‌زنند.

همچنین به هیچ وجه آخوری وجود ندارد و اسب‌ها کاه و جوی خود را از یک توبره پشمی که بر سرشان بسته می‌شود، مصرف می‌کنند. نعل اسبان صاف و مسطح بدون پاشنه و چنگک و نازک‌تر از مال ماست (منظور اروپاییان است). با وجود این، نعل‌ها مدت زیادی دوام می‌کنند و به این دلیل است که سم پای اسب‌های ایرانی خیلی بهتر و سخت‌تر از مال ماست. بادپایان (اسب‌ها) این مملکت برای نعل زدن رام هستند و خصوصیات مزبور را بایستی نتیجه خوبی محیط آن دانست. همچنین نعل‌های صاف و سبک چنان که تاکید می‌کنند موجب سرعت سیر اسب‌ها در تاخت و تاز می‌شود.»

پیشرفت طبابت اسبان در دوره صفوی

بیماری‌های اسب و شیوه درمان آن‌ها در اصطبل‌های ایران نیز برای شاردن در خور توجه بوده‌است چنان‌که در مورد بیماری‌های اسب‌های ایرانی و نحوه درمان آن‌ها چنین می‌نویسد: «اسب‌ها در معرض امراض بسیاری قرار دارند که اکثرا در ممالک ما مجهول است.

"مثلا اولین روز ماه به «اورمزد» یا اهورا مزدا تعلق داشت که نماینده نیکی و خرد شمرده می‌شد یا دومین روز ماه متعلق به ایزد «بهمن» یا «وَهومینو» بود که نماینده پاکی و دانایی انگاشته می‌شود"مثلا هنگامی که اسب‌ها جوی بیشتری می‌خورند، پا‌های جلویشان ورم پیدا می‌کند، ضعیف و نحیف می‌شوند و در قسمت سینه‌شان یک نوع سلعه یا کیسه‌ای پیدا می‌گردد که برای معالجه، آن را با آهن داغ می‌کنند یا چند روزی حیوان را جو نمی‌دهند یا این‌که یک ترکه کوچک بیدی در ورم فرو برده، آن را می‌شکافند تا چرکش بیرون آید. بعضی وقت‌ها در دماغ اسب دو استخوان نرمه، در هر دو طرف پیدا می‌شود که موجب بی‌اشت‌های حیوان می‌گردد و شکمش مانند تنبوری باد کرده و سخت می‌شود، در نتیجه اسب مایل به خواب می‌گردد. اگر مواظبت نشود، اسب در ۲۴ ساعت سقط می‌شود، ایرانیان این بیماری را ناشان می‌گویند و به محض مشاهده غضروف اضافی در بینی، برای معالجه در هر طرف دماغ شکاف بلندی ایجاد و به قدر مقدور استخوان نرمه‌ها را کاملا قطع می‌کنند، پس بلافاصله حیوان بیچاره سلامت حاصل می‌نماید؛ علاوه بر این در جانب چشم اسبان نیز غضروفی در گوشت به وجود می‌آید که موجب هلاکت‌شان می‌شود. برای معالجه حیوان را می‌خوابانند و شکافی در موضع ایجاد کرده و استخوان نرمه را درمی‌آورند. همچنین اسبان در نتیجه یک نوع تورم لبان، اشتهای خود را از دست می‌دهند و مداوای آن به این طریق است که با درفشی یک رگ از سقف حلق را می‌شکافند.

وسیله مداوای اغلب بیماری‌های دیگر اسب‌ها که اغلب در ساق پا و سم‌شان به وجود می‌آید، داغ کردن و سوزاندن است که فورا شفا می‌بخشد؛ همچنین در ایران برای چاق کردن اسبان، پوست مار را با خمیر آرد مخلوط کرده، گلوله‌هایی به درشتی تخم مرغ درست می‌نمایند و آن را به خورد اسب می‌دهند.»

به دنبال تاسیس مدرسه عالی دامداری در سال ۱۹۳۲ در ایران دامپزشکی شکل مدرن پیدا کرد و با گذشت سال‌ها دستخوش تغییرات فراوانی شد و به پیشرفت‌های زیادی دست پیدا کرد که اوج آن علمی شدن و تربیت دامپزشکان بر پایه علوم جدید بوده‌است.

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۲۹ فروردین ۱۴۰۱
جام جم - ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
باشگاه خبرنگاران - ۱۹ اسفند ۱۳۹۸
خبر آنلاین - ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
خبرگزاری مهر - ۲ شهریور ۱۴۰۰
باشگاه خبرنگاران - ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۹ دی ۱۴۰۱
جام جم - ۱۵ مهر ۱۴۰۲
رادیو زمانه - ۲۵ مرداد ۱۴۰۰