یکشنبه… ژوکوندا بلّی آزاده سلیمانی

یکشنبه… ژوکوندا بلّی آزاده سلیمانی
اخبار روز
اخبار روز - ۱۳ آذر ۱۳۹۰

 
برهنه، اینجا
میان خالیِ ملحفه های سپید
دراز کشیده ام و تو را می خواهم.
در آیینه ای که روبروست
تنم را بررسی می کنم:
گلگون و صاف،
تنی که
بستر بارور بوسه هایت بود روزی
تن ام: سیراب خاطره ی حضور تو هر یاخته اش.

سیراب فوران های عطش
جولانگه به هم در شدن های نفسگیر..
عرق چکان
در پیچاپیچ ناله ها و خنده ها
اصوات وحشیِ رهاشده از تودرتو های پیکرم.
پستان هایم
مرغ عشق های بیقرار
که در مه آلودگیِ نرمِ لبخندی
به دام دست هایت در می افتادند
قفس هایی، هر یک از پنج میله ی ملتهب
پستان هایم از تو می شکفت (چون درخت که از بهار)
جوانه های سختی که مخمل مرطوبِ پوست ات را انگار می شکافت.
و پاهایم
که در لذت بلندبالا و مطنطن نوازش هایت
در رعشه ی خواهشی ناگهانی
چون گلبرگ های نیلوفر آبی از هم گشوده می شدند
تا که راه فتح آن قلّه ی بی نام را به ما بگشایند،
از میان سبزه زار لطیف تپه ماهور
آنجا که بی هیچ کلامی، در تقلّای تبآلود نبرد
تا انتهای دالان مرطوب و تاریک....
رخنه تا به آن اوج توصیف ناپذیر
در قهقرای ناپیدای بافت های زهدان
و... غرّشی بی اختیار:
بدوی ترین ناله ی انسان.

می بینم و نمی بینم
انعکاس سایه ات که دردناک
بر تنهایی یکشنبه ام نقش بسته است
آینه ای گلگون در برابرم
خلأ یی که تمنّای پر شدن دارد.

بر پهنه ی صورتم باران می بارد.
هیچ اندیشه ای در سرم نیست،
جز نقش دلفریبِ عشقی دور از دست...
با اینهمه، با همه ی توانم
امید را
تیمار می کنم.

ترجمه: آزاده سلیمانی / سوییس، چهارم دسامبر ۲۰۱۱

 

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

آفتاب - ۱۳ آذر ۱۳۹۰
خبرگزاری مهر - ۱۳ آذر ۱۳۹۰
خبرگزاری مهر - ۱۳ آذر ۱۳۹۰