بحرانهای ایرانی و راهحل چینی!
چکیده :این سیاستخارجی مصدقی تنها بارقه امید خوداتکایی ملت ایران در دوران معاصر است که تداوم سیاست داخلی درست و محاسبهشدهای بود که ملت اعم از بازاری و تکنوکراتها و بورژواهای ملی همه احساس پشتیبانی مردمی از این سیاست مصدقی داشتند و انتشار اوراق قرضه مصدق مفر گشایش در مقابل تحریم دول استعمار...
هوشنگ گودرزی
بحرانهای پیدرپی که آخرین آن بحران کروناست، چنان مردم و حاکمان و اهل سیاست و کیاست را به قولی آچمز کرده که تمامی کشور را با دو بحران بزرگ عدم کارآمدی در سیاست داخل و خارج مواجه کرده است.
در بیسیاستی خارجی یا حداقل بدسیاستی در راهبردهای مهم در مناسبات خارجی، تاریخ معاصر مشحون از کارکردهای بحرانزای غلط است؛ از عهدنامه ترکمنچای و گلستان در عهد قجر تا موازنه مثبت رضاخانی و پسرش که منتج به جدایی بحرین شد تا بدسیاستیهایی چون اشغال سفارت و ایجاد زمینه جنگ هشتساله و بدفرجامی هر دو مورد و روش غلط در احصای حق مردم در دستیابی به انرژی هستهای (با اینکه بسیاری چون ژاپن و کشورهای بزرگ آمریکای لاتین بدون هزینه هنگفت به این مهم دست یافتند).
در حالتی استثنایی، روش موازنه منفی در سیاستخارجی مرحوم مصدق در پیش گرفته شد؛ آنهم در زیر سلطه استبداد داخلی شاهی و عصر شکوفایی سلطه استعمار خارجی که باعث اعاده حیثیت و آبرو و بازگشت به توانمندیهای داخلی مردم ایران و درعینحال، الگوی رهاییبخشی در سیاستخارجی مسلمانان کشورهای مصر در ملی کردن کانال سوئز و تحرکات ملی در اندونزی و اروپای شرق شد.
این سیاستخارجی مصدقی تنها بارقه امید خوداتکایی ملت ایران در دوران معاصر است که تداوم سیاست داخلی درست و محاسبهشدهای بود که ملت اعم از بازاری و تکنوکراتها و بورژواهای ملی همه احساس پشتیبانی مردمی از این سیاست مصدقی داشتند و انتشار اوراق قرضه مصدق مفر گشایش در مقابل تحریم دول استعمار شد.
سیاستهای داخلی اقتصادی با رشد واقعی در اقتصاد متکی بر مردم زمان مصدق در تاریخ معاصر ما بایست الگو باشد؛ بهنحوی که روستاییان هم احساس شراکت در بهره مالکانه در امر کشاورزی داشتند.
مثالهای فوق، نمونههایی از نگاه درست یا غلط به بحرانهای داخلی و خارجی کشور ماست. اکنون که همه ما اعم از حاکم و محکوم در سر دوراهی دو بحران بزرگ در سیاست داخلی و بهتبع، آن ناکارآمدی در سیاستخارجی احساس درماندگی میکنیم؛ دو راه بیشتر پیش “بزرگ گردانندگان امر” نیست.
یا اینکه به همین سیاست ناسازگاری با نظم بینالمللی تحت سلطه گردانندگان قدر، ادامه دهیم و از مذاکرات بر اساس همان سیاست موازنه عدمی حداقل یکبار موفق زمان مصدق استنکاف ورزید و منافع ملت را بیتوجه به عده و عده داخل، دستاویز قمار سران سلطه کرد که حاصل آن، تکرار تجربههای اشغال سفارت و جنگ هشتساله و روش تعامل غلط در بحث هستهای خواهد بود که همه نماد ورشکستگی روند غلط طی حداقل چهاردهه اخیر است.
عاقبت هم، نتیجه بحرانی است که سیاست غلط خارجی گریبان ملت و دولت ایران را رها نمیکند و اگر ادامه دهند، باید تا آخر هم بروند که به دلیل اشتباه در سیاست داخلی که ذیلا ایضاح خواهد شد؛ حتما با شکست مواجه میشود. چراکه گردانندگان امر در سیاست داخل هم به چند دلیل مسیر ۴۰ساله غلط را بارها تجربه کردهاند و بحران بزرگ اقتصاد داخل اکنون ما گواه آن است.
به چه دلیل؟
اول از همه، بیتوجه بودن به «امر تولید» که نماد تولید کشور را نه در پیشانی امثال مرحوم عالینسب که در حضرات “استوانههای قالبشده به ملت” میدیدند و در کنج عزلت دولت موسوی، امثال عالینسبها را به موزه تاریخ اقتصاد وامیسپردند و اصالت در اقتصاد را حضرات حاکم در “تجارت و تاراج” مواد خام اعم از نفت، گاز و معدن خام و حتی صدور آب مجازی (به صورت صادر کردن سیفیجات پرمصرف در ایران تفزده از خشکسالیهای پیدرپی) تصور میکردند و چلاندن چاههای نفتوگاز و چاههای آب زیرزمینی و روزمینی. نماد این فعالیت در «اقتصاد تجاری غارتی» را از همان دهه اول انقلاب در پیشانی محافظهکاران میشد دید.
امروز هم حاصل بخشی از اینمدل اقتصادی را در دادگاههای کنونی مفاسد اقتصادی میبینیم و خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل که چرا یکی از بحرانزدهترین اقتصادهای دنیا میشویم.
اما راه خروج از این بحران عظیم در سیاست داخل اصالت به امر تولید با اتکا به: اول، منابع طبیعت ایران/ دوم، اعتنا داشتن به توانمند کردن نیروی انسانی خلاق/ سوم، ابزار و سرمایه متکی به درون ملت که در مسیر غلط دلالی و غارت در تجارتهای غلط در حال جولان است.
البته، تاریخ روابط ایران با قدرتهای موثر جهانی فرازونشیب زیادی طی کرده است. برخی ایرانیها بهشدت متاثر از مدرنیته غرب بودند “ز فرق سر تا ناخن را”.
اینگونه نگاه مشکل درونی ما را حل نکرد و غفلت از توانمندی کشور حتما تالی فاسدش استیلای خارجی است که برخی در حکومت گذشته اینگونه بودند.
برعکس، عدهای هم بهشدت خیره به مشی بلوک شرق از تلقی جبریگری لنین تا مائو به دنیا مشعوف بودند و چه تحلیلها که نشد. ولی آنچه نادیده گرفته شد، هویت فرهنگی ملی و موحدانه ایرانی و توان و تجربههای تاریخی این ملت در نقاط عطف تاریخش بود.
برخی هم با پس زدن این نگاهها، با انقلاب ۵۷ اریکه قدرت را تصرف کردند و خواستند فلک را سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند؛ ولی باز چون توجهی به اصالتهای ملی و موحدانه ملت نداشتند و در نگاه متحجرانه به دین و ملیت ایرانی و ایجاد تقابل کاذب میان این دو بعد، هردو ویژگی فرهنگی تاریخی مردم یعنی هویت موحدانه و ملی ایرانی را در پوستینی وارونه به مردم ایران و جهان نمایش دادند و با بحرانزایی در مسیر اقتصادی، کشور را گرفتار بحرانهای عمیق کنونی کردند.
بر مبنای چنین تجاربی است که به قول عباس عبدی، چندین هزار میلیارد دلار از سرمایه چینی و ابزار کپیشده از تکنولوژی غرب حکومت چین هیچ مشکلی را در این محیط آکنده از فساد و بحرانهای حاصل از سیاست غلط داخلی نصیب ملت نمیکند. کمااینکه ۷۰۰ میلیارد دلار ثروت بادآورده و غارتشده از منابع طبیعی روزمینی و زیرزمینی دولت معجزه هزاره سوم، آبی را برای ملت ایران گرم نکرد و در قالب نهادهای جعلی اعتباری به جیب رانتخواران واریز شد و روسیاهی بوی “نفت سر سفره مردم” خاطره آن زمستان، نقطه عطف تاریخ اقتصاد فاسد ملت شد.
*عضو شورای مرکزی سازمان معلمان تهران
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران