آیا پوتین رویای احیای شوروی سابق را دارد؟

آیا پوتین رویای احیای شوروی سابق را دارد؟
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۸ فروردین ۱۳۹۳



دنیا از الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه شگفت زده شد اما آیا اقدام روسیه جای شگفتی داشت؟

الیور بولو نویسنده و روزنامه نگار می گوید که ولادیمیر پوتین هیچ گاه بر اهداف خود برای باز گرداندن اعتبار و قدرت پیشین روسیه سرپوش نگذاشته است، اما آنچه روشن نیست این است که او تا کی می تواند این اهدف را پی گیری کند.

در شانزده اوت ۱۹۹۹ دوما (مجلس سفلی پارلمان روسیه) تشکیل جلسه داد تا به نامزد مقام نخست وزیری روسیه رای اعتماد بدهد.

از این نامزد چند سوال شد و بعد نخست وزیری او مورد تایید قرارگرفت.

این فرد ولادیمیر پوتین بود که بعنوان پنجمین نخست وزیر بوریس یلتسین ظرف ۱۶ ماه، زمام امور را به دست گرفت.

ولادیمیر پوتین به اندازه ای ناشناخته بود که یکی از نمایندگان مجلس در سخنرانی خود از شخص دیگری به جای او نام برد.

از آن جایی که حتی نمایندگان مجلس روسیه با او آشنایی کامل نداشتند، دنیا هم به نخست وزیر جدید و سخنرانی او توجهی نشان نداد.

هنگامی که ولادیمیر پوتین نخست وزیر شد چهره شناخته شده ای نبود

ولادیمیر پوتین، یک افسر سابق سازمان اطلاعات و امنیت شوروی (کا گ ب)، از آن زمان تاکنون چه در سمت نخست وزیری چه ریاست جمهوری، زمام امور روسیه را در دست داشته است.

زمانی که ولادیمیر پوتین به قدرت رسید روسیه کشوری بود با قروض زیاد، ساختار اقتصادی فرو پاشیده، که سرمایه های مهم آن در دست شمار کمی از الیگارش هایی بود که کشور را به صورت ملک شخصی خود در آورده بودند.

ارتش قدرتمند روسیه جنگ را در چچن باخته بود. سه شریک پیشین پیمان ورشو به پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، پیوسته بودند.

در این میان رهبری کشور در دست بوریس یلتسین، مردی میخواره، و از نظر جسمی ناتوان، بود.

ولادیمیر پوتین در سخنرانی خود خطاب به نمایندگان دوما از آرزوی خود برای باز گرداندن اعتماد به نفس کشورش سخن گفت.

او می خواست که روسیه به جایگاه جهانی قبلی خود دو باره دست یابد. ولادیمیر پوتین به دوما گفت:

" روسیه قرن ها قدرت بزرگی بوده و کماکان چنین باقی خواهد ماند. روسیه همواره دارای حوزه های نفوذ بوده است و کماکان هنوز هم دارای منافع درچنین حوزه هایی است. ما نباید در این مورد کوتاه بیائیم و بگذاریم که عقاید ما نادیده گرفته شوند."

سیاست داخلی ولادیمیر پوتین بازگرداندن ثبات به کشورش و پایان دادن به "انقلاب ها" بود و سیاست خارجی او، بازگرداندن روسیه به جایگاه قبلی آن کشور در امور جهانی بود.

این دو هسته اصلی سیاست خارجی و داخلی پوتین، انگیزه تمام اقداماتی است که او از آن زمان تاکنون انجام داده است.

اگر کسی به حرف های ولادیمیر پوتین خوب گوش کرده بود از اقدامات اخیر روسیه شگفت زده نمی شد.

از آن زمان تاکنون ولادیمیر پوتین از هر فرصت تاریخی، از حمله یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ گرفته تا انقلاب ۲۰۱۳ اوکراین، برای پیش برد اهداف خود استفاده کرده است.

پوتین مبارزه خود را از چچن آغاز کرد.

چچن ها که اعلام استقلال کرده بودند در مقابل بوریس یلتسین مقاومت کردند، اما جنگ پوتین چچن را ویران کرد و به صورت محل خشونت و جنایت در آورد.

از نظر مردم میهن پرست روسیه، ولادیمیر پوتین مردی بود که نه تنها حقوق بازنشستگی آنها را تضمین کرده بود، بلکه از تمامیت ارضی آن ها هم دفاع می کرد.

وقتی سرانجام بوریس یلتسین کناره گیری کرد و پوتین موقتا جانشین او شد، نخست وزیر ناشناخته محبوبیت زیادی در روسیه پیدا کرده بود.

هزاران چچنی در جنگ بر سر استقلال جان خود را ازدست دادند و صدها هزار نفر دیگر به خارج از روسیه گریختند تا پناهجو شوند.

هزاران چچنی در جنگ کشته و صدها هزار نفردیگر از کشور خود فرارکردند

ولادیمیر پوتین اقدام برای گرداندن اعتبار سابق روسیه را آغاز کرده بود.

سازمان های مدافع حقوق بشر و بعضی از دول غربی رئیس جمهور روسیه را به زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی و کشتار مردم چچن متهم کردند اما هیچ یک از این مسائل از محبوبیت ولادیمیر پوتین نکاست.

بعد از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ ولادیمیر پوتین مبارزه کشورش در چچن را بخشی از مبارزه جهانی علیه تروریسم خواند و به این ترتیب می خواست که مانع از انتقاد از رفتار نیروهای روسیه در چچن شود.

او برای مدت کوتاهی به جورج بوش نزدیک شد تا این که جنگ عراق بین این دو نفر شکاف انداخت.

ولادیمیر پوتین خواستار رعایت حقوق بین الملل در عراق بود و می گفت که بدون تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد، هیچ کشوری نباید مورد حمله قرار گیرد.

در داخل روسیه ولادیمیر پوتین قدرتمند ترین سرمایه داران و الیگارش ها را سرکوب کرد، به ویژه کسانی را که رسانه ها را در اختیار داشتند.

"ولادیمیر پوتین به دوما گفت:" روسیه قرن ها قدرت بزرگی بوده و کماکان چنین باقی خواهد ماند"او بدین ترتیب رسانه ها را تحت کنترل در آورد.

انتخابات مجلس دوما در پایان سال ۲۰۰۳ منجر به گرفتن دو سوم کرسی ها توسط متحدان ولادیمیر پوتین شد.

انتخاباتی که سازمان امنیت و همکاری اروپا آن را "تقلبی" خواند .

ولادیمیر پوتین تنها ظرف چهار سال توانسته بود چچن ها را شکست بدهد، کنترل رسانه و الیگارش ها را بدست بگیرد و مجلسی داشته باشد که تمام اقدامات او را بی چون و چرا تایید کند و همچنین به غرب نشان دهد که روسیه هنوز هم صدای رسایی در صحنه بین المللی دارد.

پوتین بعضی از نمادهای شوروی سابق از جمله سرود ملی را دو باره زنده کرد و به تحسین پیروزی شوروی در جنگ جهانی دوم پرداخت.

پوتین بعضی از نمادهای شوروی سابق را احیا کرد

اما در پی اعتراض های مردمی، لیبرال های روسیه از او روی گردان شدند.

پوتین که در سال ۲۰۰۳ به دفاع از حقوق بین الملل با حمله به عراق بدون تایید شورای امنیت سازمان ملل مخالفت می کرد، در سال ۲۰۰۸ بدون این که برای حفظ ظاهر هم که شده با سازمان ملل متحد مشورت کند به گرجستان نیرو فرستاد.

او تا سال گذشته با دخالت در جنگ داخلی سوریه مخالفت می کرد اما امسال الحاق شبه جزیره کریمه را یک اقدام مشروع و موجه می شناسد.

ولادیمیر پوتین موفق به ساخت کشوری شبیه به کشور دوران کودکی اش شده است که می تواند مستقلانه در جهان عمل کند، هرگونه نارضایتی را سرکوب کند و قدرت مطلقه را به دست کرملین بسپارد. اما این یک شمشیر دو لبه است زیرا همان گونه که شوروی به دلایل مشابهی فرو پاشید، روسیه ولادیمیر پوتین هم ممکن است به سرنوشت مشابهی دچار شود.

ولادیمیر بوکوفسکی، یک ناراضی روسی که سال ها در شوروی سابق زندانی بود و سرانجام در سال ۱۹۷۶ به غرب پناهنده شد، می گوید پوتین کاملا صادقانه معتقد است که فروپاشی اتحاد شوروی سابق "یک فاجعه ژئوپولیتیک" بود. او اما می افزاید:

"پوتین درک نمی کند که فروپاشی شوروی سابق اجتناب ناپذیر بود و فکر می کند که ماموریت او بازگرداندن هر چه زودتر نظام شوروی سابق است. بعنوان یک افسر پایه میانی کا گ ب، پوتین دارای جهان بینی افسران ارشدتر خود نبود که به خوبی از فروپاشی شوروی آگاه بودند نه به دلیل توطئه های غرب بلکه به دلیل ناکارایی نظام آن. پوتین روسیه را به همان مرحله می رساند و مرتکب همان اشتباهات گذشته می شود.

پوتین می خواهد که تمام کشور از طرف یک نفر در کرملین کنترل شود که سرانجام به فاجعه منتهی خواهد شد."

پوتین سریع و بدون تعمق تصمیم به الحاق شبه جزیره کریمه گرفت. این نشان می دهد که هیچ کس در مورد پیامدهای این اقدام به او هشدار نداده بود و تا زمانی که خود به آن پی ببرد به این شیوه عمل ادامه خواهد داد. این بدین معناست که رابطه روسیه با غرب به ویژه بر سر مناطقی که پوتین آن را "مناطق منافع مشروع" روسیه می خواند کماکان تنش آلود باقی خواهد ماند.

غرب هم نمی تواند ادعا کند که به ما هشدار داده نشده بود.

منابع خبر

اخبار مرتبط