ماری که دست به دامان امیر‏المؤمنین(ع) شد

ماری که دست به دامان امیر‏المؤمنین(ع) شد
خدمت
به گزارش خدمت؛ یکی از موضوعاتی که در قرآن و روایات بر آن بسیار پرداخته و ایمان و اعتقاد به آن تأکید شده است، مقولۀ «معجزه» است؛ مسئله‌‌ای که از سالیان سال، یعنی از زمان انبیاء(علیهم‌‌السلام) وجود داشته است و ضرورت اعتقاد به آن و عدم انکار آن به حدی است که بسیاری از انسان‌ها در گذشته با انکار آن‌ها -چه خواسته و چه ناخواسته- به جرگه گمراهان پیوستند و در مقابل عده‌ای هم بودند که به اشاره‌ای ایمان می‌آوردند و به جرگۀ هدایت‌یافتگان می‌پیوستند.

امام صادق(ع) در تعریف مقولۀ معجزه می‌‎فرمایند: «و المعجزه علامهٌ لله لا یعطیها إلا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب؛ «معجزه» نشانه‌‎‎ای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجت‌های خود نمی‌‎دهد تا به وسیلۀ آن، راستگویی(مدعیان ارتباط با خدا) از دروغگویی(مدعیان دروغین) شناخته شود.(بحارالانوار، ج11، ص71)

در ادامه به بیان معجزه‌ای از امیر‏المؤمنین(ع) دربارۀ ماری که برای رفع مشکلش نزد امام(ع) آمده بود، اشاره می‌‌‌کنیم:

روزى امیرالمؤمنین(ع) بالاى منبر در کوفه خطبه می‌‌خواند که ناگاه اژدهائى از یک‌سوى منبر نمودار شد و شروع کرد به بالا رفتن از منبر تا اینکه به نزدیکى امیرالمؤمنین(ع) رسید، مردم ترسیدند و خواستند او را از آن جناب دفع کنند، حضرت به ایشان اشاره کرد که دست از آن بدارند و متعرضش نشوند، چون به آن پله آخرین که امیرالمؤمنین(ع) بر آن ایستاده بود رسید؛ آن جناب به طرف اژدها خم شد و اژدها گردن خود را دراز کرد تا اینکه گوش حضرت را در دهان گرفت، مردم خاموش شده و از این جریان بحیرت فرو رفتند، پس آن اژدها صدایى کرد که بیشتر مردم شنیدند، سپس از جایش پایین آمده و امیرالمؤمنین(ع) لبان مبارک را به هم می‌‌زد و اژدها گوش می‌‌داد، آن‌گاه به شتاب به زیر آمده و گویا زمین او را به خود فرو برد و امیرالمؤمنین(ع) به سخن خود بازگشته و خطبه را به پایان برد؛ چون از خطبه فارغ شد و از منبر به زیر آمد، مردم در گِردش جمع شده و از سرگذشت اژدها و این جریان حیرت انگیز پرسش کردند؟ فرمود: این‌گونه نبود که شما پنداشتید، بلکه این اژدها حکمرانى از حکمرانان جنیان بود که قضاوت و حکمرانى در کارى بر او مشتبه و مشکل شده بود، پس به نزد من آمد و جویاى حکم آن قضیه شد و من به او فهماندم(که چه باید بکند) پس مرا دعاى خیر کرده و بازگشت.

متن حدیث به‌شرح زیر است:
أَنَّ امیر المؤمنین(ع) کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ یَخْطُبُ عَلَى مِنْبَرِ الْکُوفَةِ إِذْ ظَهَرَ ثُعْبَانٌ مِنْ جَانِبِ الْمِنْبَرِ فَجَعَلَ یَرْقَى حَتَّى دَنَا مِنْ امیر المؤمنین(ع) فَارْتَاعَ النَّاسُ لِذَلِکَ وَ هَمُّوا بِقَصْدِهِ وَ دَفْعِهِ عَنْ امیر المؤمنین فَأَوْمَأَ إِلَیْهِمْ بِالْکَفِّ عَنْهُ فَلَمَّا صَارَ عَلَى الْمِرْقَاةِ الَّتِی عَلَیْهَا امیر المؤمنین قَائِمٌ انْحَنَى إِلَى الثُّعْبَانِ وَ تَطَاوَلَ الثُّعْبَانُ إِلَیْهِ حَتَّى الْتَقَمَ أُذُنَهُ وَ سَکَتَ النَّاسُ وَ تَحَیَّرُوا لِذَلِکَ فَنَقَّ نَقِیقاً سَمِعَهُ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ثُمَّ إِنَّهُ زَالَ عَنْ مَکَانِهِ وَ امیر المؤمنین ع یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ وَ الثُّعْبَانُ کَالْمُصْغِی إِلَیْهِ ثُمَّ انْسَابَ فَکَأَنَ الْأَرْضَ ابْتَلَعَتْهُ وَ عَادَ امیر المؤمنین ع إِلَى خُطْبَتِهِ فَتَمَّمَهَا فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهَا وَ نَزَلَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ النَّاسُ یَسْأَلُونَهُ عَنْ حَالِ الثُّعْبَانِ وَ الْأُعْجُوبَةِ فِیهِ فَقَالَ لَهُمْ لَیْسَ ذَلِکَ کَمَا ظَنَنْتُمْ وَ إِنَّمَا هُوَ حَاکِمٌ مِنْ حُکَّامِ الْجِنِّ الْتَبَسَتْ عَلَیْهِ قَضِیَّةٌ فَصَارَ إِلَیَّ یَسْتَفْهِمُنِی عَنْهَا فَأَفْهَمْتُهُ إِیَّاهَا وَ دَعَا لِی بِخَیْرٍ وَ انْصَرَفَ.

(الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص: 348/ ذکر نحوه الصفار فی بصائر الدرجات: 117/ 7، و المسعودی فی اثبات الوصیة: 129، و ابن شاذان فی الفضائل: 71، و انظر إحقاق الحقّ 8: 732 نقله عن ابن حسنویه فی در بحر المناقب المخطوط: 121، و القوشجی فی شرح تجرید العقائد: 370، و نقله العلامة المجلسی فی البحار 39: 178/ 20).

منبع: فردا

منبع خبر: خدمت

اخبار مرتبط: ماری که دست به دامان امیر‏المؤمنین(ع) شد