از این پس، بر آن سرم که پندِ پیر بنیوشم : ننگرم دگر به هیبتِ ابرِ سربیِ کوتاه که سقف برزده آفاقِ جهان را ؛ به سخاوتِ باران بیاندیشم
از این پس، بر آن سرم که پندِ پیر بنیوشم :
ننگرم دگر به هیبتِ ابرِ سربیِ کوتاه
که سقف برزده آفاقِ جهان را ؛
به سخاوتِ باران بیاندیشم
که زودا برهوتِ زمین را سیراب میکند ،
و به نوازشِ بوسه ی خورشید
که هر آینه ،
بهتِ سرابِ یخ زده را
آب میکند.
بر آنم
که به اعتقادِ سرشاریِ جامِ نیمه تهی
پا سفت کنم
و غریوِ تندر را
منادیِ پا به زاییِ سحاب
به حساب آرم،
و باور کنم
که جنگلِ سوخته
دوباره میشکفد ؛
و کوچِ چلچلهها را
فالی خوش به شمار آرم
که دیگر بار
فصلِ سفر فرا میخواهد رسید
تا لک لکهای عاشق
به ساحلِ تالابِ به گل نشسته
فراز آیند .
باری -
سرِ آن دارم از این پس ،
که بسته راه دیده و پنبه به گوش ،
به فردایِ سرنوشتِ اهلِ زمین
خوش بین باشم
گیرم که ابر
همچنان
سترون بماند
و آفتاب از پسِ پرده
رخ ننماید .
**********
جهانگیر صداقت فر
تیبوران - ۵ آگست ۲۰۱۶
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران