اسلام و مبانی تکوین شخصیت سالم

اسلام و مباني تكوين شخصيت سالم
خبرگزاری فارس
خبرگزاری فارس - ۲۰ اسفند ۱۳۸۹

خبرگزاری فارس:این پژوهش با استناد به خطاب های قرآنی و با بهره گیری از گونه های مختلف تعامل الهی با بندگان، درصدد کشف روش های تربیتی قرآن در تکوین شخصیت سالم، با نگاه جنبی به آراء روانشناسی در غرب، می باشد. چکیده با تغییری که در شیوه ی نگرش روانشناسان به شخصیت انسان و مبانی نخستین تکوین آن در سال های اخیر به وجود آمده است، با طرح روانشناسی کمال، که تلاش خود را بر پیش گیری از بروز بیماری های روانی و به فعلیت رساندن توانایی های بالقوه ی فرد و سلامت شالوده ی اولیه ی او متمرکز کرده است، پرداختن به عوامل و اصول موثر در پی ریزی صحیح شخصیت و راه کارهای به ظهور رسیدن استعدادهای نهفته، با بهره مندی از شیوه های منطبق بر فطرت، ضروری به نظر می رسد. این پژوهش با استناد به خطاب های قرآنی و با بهره گیری از گونه های مختلف تعامل الهی با بندگان، درصدد کشف روش های تربیتی قرآن در تکوین شخصیت سالم، با نگاه جنبی به آراء روانشناسی در غرب، می باشد. تکیه ی اصلی متون اسلامی در ریشه یابی هنجارها و ناهنجارها؛ عزت مندی یا ذلت پذیری شخصیت اولیه ی فرد است، که عوامل گوناگونی در تکوین این بنیان دخیل می باشد و با شناخت علل عزت مداری در انسان، که از خطاب های وحیانی دریافت می شود، می توان از بروز خلل شخصیتی و آسیب های روانی، که به سبب حقارت نفسانی بروز می یابد، جلوگیری نمود. عمده ترین تکیه ی تعاملات الهی در اکرام شخصیت بر محبت مداری، ایجاد وابستگی مثبت، برقراری ارتباط موثر و آرامش بخش و در بروز استعدادها در ایجاد امنیت روانی، شناساندن توان مندی ها، جهت بخشی و آینده نگری متمرکز گردیده است.

"این پژوهش با استناد به خطاب های قرآنی و با بهره گیری از گونه های مختلف تعامل الهی با بندگان، درصدد کشف روش های تربیتی قرآن در تکوین شخصیت سالم، با نگاه جنبی به آراء روانشناسی در غرب، می باشد"واژگان کلیدی: سلامت، نفس عزت مند، اکرام شخصیتی، تبیین جایگاه، بروز استعدادها مقدمه در شیوه ی نگرش برخی از روانشناسان به شخصیت آدمی، تغییری بنیادی در حال تکوین است. کانون و جهت تازه ی این نگرش، روانشناسی کمال یا روانشناسی سلامت، خوانده می شود که به جنبه ی سالم طبیعت آدمی (صحت روانی) می پردازد نه به جنبه ی ناسالم آن (بیماری روانی). هدف روانشناسی کمال درمان دچارشدگان به روان نژندی و روان پریشی نیست، بلکه بیداری و رهایی استعدادهای عظیم انسان از قوه به فعل و تحقق بخشیدن به توانایی های خویشتن و یافتن معنای ژرف تری در زندگی است (شولتس، ۱۳۷۸، پیشگفتار) از مباحث مورد توجه روانشناسان و متخصصان علوم تربیتی در دوره ی معاصر توجه به شاکله ی شخصیتی فرد و مکنونات روحی او تحلیل چگونگی شکل گیری آن است، همان گونه که عنایت خاص به نیازهای معنوی انسان در سال های اخیر در میان رواشناسان مشهود می باشد. بسیاری از آنان فضائل، مثبت اندیشی و مثبت کرداری افراد را به این شالوده ی اولیه برگردانده اند، همان گونه که برخی شرور و ناهنجاری های فردی و اجتماعی را نشأت گرفته از تزلزل یا نقص آن دانسته اند. عامل برخی از پیشرفت ها، موقعیت ها و بهروزی ها را وجود شیوه های صحیح آغازین در تکوین شخصیت قلمداد کرده و سبب بسیاری از شرارت ها را عقده های روانی شکل گرفته در بنای نخستین برشمرده اند.

این پژوهش بر آن است تا ضمن بهره گیری از آراء دانشمندان علوم تربیتی و روان شناسی و نقد و نظر نسبت به دیدگاه آنان به تبیین دیدگاه اسلام در مبانی تکوین شخصیت سالم از میان متون دینی و به طور خاص خطاب های قرآنی شیوه ی تعامل خداوند با انسان بپردازد. شخصیت و نمودهای رفتاری آن لفظ شخصیت به شیوه های مختلفی تعریف شده است. آلپورت (G.W.Aliport) در این باره به جمع آوری و ذکر پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است. مع ذلک این تفاوت ها مربوط به اصل موضوع شخصیت نیست، بلکه متوجه مفهومی است که از آن ساخته اند و در نتیجه منعکس کننده ی ناهمگرایی دیدگاه های نظری مولفان است. شخصیت یک کلیت روانشناختی است که انسان خاصی را مشخص می سازد.

"واژگان کلیدی: سلامت، نفس عزت مند، اکرام شخصیتی، تبیین جایگاه، بروز استعدادها مقدمه در شیوه ی نگرش برخی از روانشناسان به شخصیت آدمی، تغییری بنیادی در حال تکوین است"در نتیجه یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه تجلی همین موجود زنده ای است که ما از برون می نگریم و از درون او را حس می کنیم (مای لی، ۱۳۷۳، مقدمه) وقتی مفهوم شخصیت به معنای وسیع مورد نظر باشد، طبعاً مفاهیم خوی، مزاج و استعدادها را که مبین سه جنبه ی خاص هستند در بر می گیرد. پیش از آن که اصطلاح انگیزش رواج یابد، هرچیزی را که در شخصیت به استعدادها مربوط نبود و به مزاج تعلق نداشت، با لفظ خوی یا منش مشخص می کردند. افزون بر این، همه با این نکته تا حدودی موافقند که قسمت مزاج، در حکم مطمئن ترین و ریشه دار ترین زمینه های فطری است. در حالی که در مورد استعداد و بیشتر از آن در مورد انگیزش ها، باید جایی برای تأثیر و نفوذ رویدادها یا به عبارت دیگر یادگیری قائل شد. (مای لی، ۱۳۷۳، مقدمه).

آنچه در این مبحث مورد توجه است، عوامل موثر و شیوه های کارآمد در شکل دهی صحیح این سه جنبه ی شخصیتی است که موجب بروز شخصیت متعالی می گردد و به صورت خاص تأکید بر دو جنبه ی خوی و استعداد و چگونگی تأمین و شکوفایی آن دو برای دست یابی به فضائل و رسیدن به انسان متکامل است و لازمه ی ارائه ی چنین راهکاری، شناخت اصول حاکم بر رفتارهای انسانی است. علم روانشناسی، که خواهان فهم اصول رفتار انسان است، به دو مطلب اعتقاد دارد: ۱) انسان به عنوان یک موجود زیستی دارای نیازهایی است؛ ۲) انسان برای نیل به هدف ها و مقاصد مختلفی تلاش می کند. این وجود نیازهاست که لزوم اقدام به عمل را ایجاب می نماید، یعنی انسان دارای طبیعت هدف جویی است. حتی هنگامی که هدف های یک انسان مغایر و ناسازگار با نیازهای وی و در جهت تخریب او باشند، باز هم این اصل واقعیت خود را حفظ می کند (براندن، ۱۳۷۱، ۳۸). آنچه موجب تفاوت در ارائه ی راه کار و برنامه های تربیتی و تبیین شیوه های مختلف تربیتی گردیده است، تفاوت نگاه به انسان و اختلاف جدی میان رواشناسان در تعریف صحیح از انسان و نیازهای اساسی اوست، به گونه ای که پس از مطالعات فراوان، به ناشناخته بودن بسیاری از ابعاد وجودی او اعتراف می نماید یا به عنوان نمونه، نظر فردی همچون «مزلو»، که به شدت رفتارگرا بوده و می پنداشته که رفتار گرایی پاسخ گوی تمام مسائل جهان است، با تولد فرزندش کاملاً واژگون می شود.

"کانون و جهت تازه ی این نگرش، روانشناسی کمال یا روانشناسی سلامت، خوانده می شود که به جنبه ی سالم طبیعت آدمی (صحت روانی) می پردازد نه به جنبه ی ناسالم آن (بیماری روانی)"این اختلاف دیدگاه موجب گردیده است که برخی مانند «ادلر» بر نیازهای معنوی تأکید ورزند و بعضی دیگر همچون «فروید» با چشم بستن بر این نیازها در جستجوی نیازهای مادی او به عنوان اصلی ترین نیاز برآیند. مفاهیم دینی و نیازهای انسانی تذبذب و تزلزلی که در آراء متخصصان علم روان شناسی در شناخت نیازهای اساسی و عناصر اصلی تکوین شخصیت وجود دارد و آراء متفاوت و متخالف در ریشه یابی هنجارها و ناهنجارها، ضرورت توجه به پیام های دینی، خصوصاً شیوه وحیانی و خطاب های قرآنی را در شناخت نیازهای شخصیتی انسان صدچندان می سازد. بی شک شناخت خداوند از روان انسان و تأثیر و تأثرات آن بر پایه ی فرضیات و آمار و ارقام بنا نگردیده است تا با تغییر زمان و مکان و پرسش و فرضیه قابل تغییر و دگرگونی باشد، آن گونه که در نهایت روانکاوان و روانشناسان ادعا نمایند که توانسته اند تنها از بخشی از مسائل روحی- روانی انسان، این موجود ناشناخته، پرده بردارند و بخش اعظمی از آن در هاله ای از ابهام و علامت سوال و حدس های غیرقابل اثبات نهان مانده است. کشف این بخش نهانی یا بخشی از آن، در سایه ی تعمق و تأمل در خطاب های الهی و تعاملات ربوبی با بشر امکان پذیر است و می توان فرضیات و نظریه های جدید علمی را براساس آن بنا نهاد. در این جا سه نکته حائز اهمیت است: الف- پیوند لایزالی بین خلق و خالق با نفخه ی الهی در وجود خاکی انسان برقرار گردیده: «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین» (حجر، ۲۹) هنگامی؛ که خلقت این انسان را استوار ساختم و از روح خویش در او دمیدم، برای او به سجده در آیید.

ب- علاقه و وابستگی بین خالق و خلق اشارت به عنایت خاص الهی به تأثیر و تأثرات وجودی این مخلوق دارد و به همین جهت در روایات، مردمان، خانواده خدا معرفی گردیده اند. پیامبر (ص) فرمودند: «الخلق عیال الله فاحب الخلق الی الله من نفع عیال الله»، مردم خانواده ی خداوند هستند و محبوب ترین ها نزد خدا کسی است که برای خانواده ی او سودمندتر باشد. طبیعی است که خداوند، به عنوان مربی و سرپرست این خانواده، برترین شیوه های تربیتی و موثرترین راهکارهای سازنده را پیش او می نهد؛ چرا که به زوایای وجودی او اشراف دارد و نیازهای اصلی و جنبی او به خوبی آگاه است. ج- خداوند به صراحت از انگیزه های روحی و درونی انسان و شدت اشراف و نزدیکی به او سخن می راند: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق، ۱۶)؛ ما انسان را خلق کردیم و از وسوسه های درونی وی آگاه و از رگ گردن به او نزدیک تریم. با عنایت به مقدمات مذکور، شیوه ی تعاملی خداوند با انسان و الگوگیری از آنچه در خطاب های عام قرآنی به عموم مردم و چه در خطاب های خاص به مومنان و چه در خطاب های اخص به پیامبران و اولیاء (ع) مورد توجه و بهره مندی قرار می گیرد.

"بسیاری از آنان فضائل، مثبت اندیشی و مثبت کرداری افراد را به این شالوده ی اولیه برگردانده اند، همان گونه که برخی شرور و ناهنجاری های فردی و اجتماعی را نشأت گرفته از تزلزل یا نقص آن دانسته اند"قبل از پرداختن به عوامل موثر تکوین شخصیت در متون دینی بررسی انواع این علل ضرروی است. عوامل هشیار و ناهشیار تکوین شخصیت طبیعی است که برآورده نشدن برخی نیازهای فطری در شیوه ی رفتاری و در اهداف و اعمال فرد ایجاد اشکال کرده و در شکل اختلال شخصیتی ظهور و نمود می یابد، همان گونه که شناسایی نیازهای اصلی و استفاده از شیوه های صحیح در تأمین و جهت دهی آنها می تواند موجب تکوین شخصیت سالم، بلکه شخصیت متعالی، گردد. بسیاری از این مکنونات دارای ریشه های پنهان و ناهشیاری هستند که روانشناسان آن را در کنش های اولیه ی روانی فرد جستجو می کنند، به گونه ای که بسیاری از اوقات سهم عوامل ناهشیار را بیش از عوامل هشیار محاسبه نموده اند. پدیده های هشیار فقط جزء کوچکی از زمینه های روانی را تشکیل می دهند و قسمت اعظم واکنش های روانی توسط شرایطی ناهشیار تعیین شده است. این گفته ی پاسکال (Pascal) است که دلایلی دارد که عقل آنها را نمی شناسد.

اکثر انسان ها متوجه محرک های واقعی اعمال خود نیستند، اما بسیاری از این تعیین کننده ها می توانند هشیار گردند. (مای لی، ۱۳۷۳، ۷۸). نکته ی دیگری که بسیاری از درمان گران آن را مفید یافته اند، کنش های متفاوتی است که تصور می رود در هریک از دو نیمکره ی مخ صورت می گیرد. درمان گران خانواده از دیرباز دریافته اند که اکثر مراجعان آنها به دستورات مستقیمی که در مورد چگونگی اصلاح رفتارشان و در نتیجه خلاص شدن از مشکلات تعیین می کنند جواب نمی دهند. چرا باید این طور باشد؟ مهم ترین دلیل این مسأله این است که آن چه ما انجام می دهیم نه به واسطه ی هشیاری و ذهن منطقی، بلکه به وسیله ی هیجانات، نگرش های ریشه دار و طرق عادتی واکنش و رفتار ماست که تعیین می گردد (بارکر، ۱۳۷۵، ۶۸) از همین رو به کارکرد خانواده و نقش مهم آن در پیشگیری از ناهنجاری ها با دقت در شیوه ی رفتار اولیه با کودک و پی ریزی شخصیت او تأکید گردیده و توصیه ها یا تحذیرهای متفاوت و گاه متناقض در این زمینه ارائه شده است.

"عامل برخی از پیشرفت ها، موقعیت ها و بهروزی ها را وجود شیوه های صحیح آغازین در تکوین شخصیت قلمداد کرده و سبب بسیاری از شرارت ها را عقده های روانی شکل گرفته در بنای نخستین برشمرده اند"کارکرد مطلوب خانواده مفهوم مفیدی است که نه تنها در مورد مشکلات احتمالی به وجود آمده در خانواده، بلکه در تعیین این که آیا نیازهای زوجین و فرزندان آنها، آنچنان که باید برطرف می شود یا نه؛ مد نظر قرار می گیرد. هر خانواده باید هم نیازهای عاطفی و هم روانشناختی اعضای خود را برآورده سازد و کودکان را برای زندگی مستقل در دنیایی که بعدها در آن قرار خواهند گرفت آماده سازد و در موقع مناسب آنها را روانه ی جامعه کند (بارکر، ۱۳۷۵، ۶۸). منبع: اندیشه حوزه، ش۸۰-۷۹ نویسنده: انسیه خزعلی

منابع خبر

اخبار مرتبط