سریال از ما بهترون قسمت ۵۰ دوبله

پندار - ۵ فروردین ۱۴۰۱

یاشار و چنگیز و بقیه در شرکت از این که ال ایدا حتی به خودش زحمت نمیدهد تا به عکس های آنها یک اموجی لایک بفرستند خیلی دلخور هستند. اما ال ایدا وقتی می بیند که پیام های توی گروه خیلی زیاد شده و ۵۲ نفر همزمان چت می کنند، از گروه خارج می شود و این حرکتش باعث می شود همه از او بدشان بیاید!

تونی در کافه، اوزان را با زخم های روی صورتش می بیند و وحشت زده می گوید: «تو تمام علائم بیماری اسکوربید رو داری. تو یه رمان خونده بودم. اما هرکسی این بیماری رو داشت زنده نموند. » اوزان وقتی این را می شنود پاهایش سست می شود.

او پیش زاهیده می رود و گریه و زاری می کند و می گوید: «دارم میمیرم مامانبزرگ.

"یاشار و چنگیز و بقیه در شرکت از این که ال ایدا حتی به خودش زحمت نمیدهد تا به عکس های آنها یک اموجی لایک بفرستند خیلی دلخور هستند"از اسکورپید قراره بمیرم. » زاهیده می گوید: «اونی که تو میگی ماهیه. واسا دکتر خبر کنم بعد. »

ییلدیز و کومسال با هم به کافه می روند و کومسال منتظر امدن طالب است. از ان طرف گیزم هم به بازار می رود و عین کیفی که کومسال دارد را سفارش میدهد.

فروشنده تکین به او می گوید که صبر کند تا آن را داخل جعبه بگذارد و گیزم قبول می کند اما به خاطر عجله ای که دارد تا کافه می رود تا قهوه ای بگیرد. وقتی کومسال و ییلدیز از سر میزشان بلند می شوند، گیزم فکر می کند که جعبه ی کومسال مال خودش است و ان را برمیدارد و می برد. کومسال متوجه می شود جعبه را دزدیده اند و داد و بیداد راه می اندازد.

طالب وقتی می بیند که کومسال و ییلدیز دوستان نزدیکی هستند، وحشت زده فرار می کند و نمیداند چطور باید از این مخمصه نجات پیدا کند.

این را هم ببینید:  سریال راهزنان قسمت ۷۰ | دانلود و پاورقی

گوندوز الارا را برای خوردن غذاهای مقوی به خانه خودشان می برد و از صفیه می خواهد برای الارا غذا درست کند تا شاید با خوردن آنها از این بی حالی در بیاید اما الارا لب به آنها نمیزند و گوندوز می رود تا برای الارا موز بخرد که الارا از ضعف زیاد غش می کند. صفیه و ملیکه او را به دکتر می برند و صفیه برای این که کارش را در نقد فیلم از دست ندهد، به شهنور زنگ میزند و از او می خواهد این بار در جلسه به جای او حاضر بشود و شهنور با شنیدن این که ساندویچ مجانی میدهند فورا قبول می کند!

ال ایدا خیلی ناراحت است که بقیه با او در شرکت رفتار خوبی ندارند و در این مورد با تونی درد دل می کند. تونی می گوید: «یه شایعه هایی هم پشت سرت هست.

"» اوزان وقتی این را می شنود پاهایش سست می شود.او پیش زاهیده می رود و گریه و زاری می کند و می گوید: «دارم میمیرم مامانبزرگ"میگن چون اوزان توی گروهه و تو هنوز خیلی عاشقشی، تحمل نکردی و به همین خاطر از گروه لفت دادی! » ال ایدا تا این را می شنود خیلی عصبانی می شود و می گوید که اصلا این طور نیست و پیش یاشار می رود و التماس می کند تا دوباره او را در گروه ادد کند. یاشار هم دلش به حال او می سوزد و این بار ال ایدا را در هر سه گروه ادد می کند! ال ایدا از خیل پیام ها دیوانه ها می شود و نمیداند چطور باید جواب تک تک افراد گروه را بدهد!

دکتر بعد از معاینه اوزان می گوید همین که میوه و سبزی بخورد، بیماری اش خوب می شود. زاهیده به اوزان سرکوفت میزند که همش به خاطر نازلی است که اوزان خوب به خودش نمیرسد. اوزان به دکتر می گوید: «به نظرتون من از نازلی جدا شم نه؟ همش تقصیر اونه. » دکتر می گوید: «نه.

به خاطر احمق بودن خودته. »

این را هم ببینید:  سریال امپراطوری سلجوقیان قسمت ۴۷

شهنور به جای صفیه نشسته و برای نقد بازیگر نقش سوده که گیزم است، تا می تواند بد می گوید و بقیه را هم با خودش هم نظر می کند. وقتی این خبر به کارگردان می رسد که کسی بازی گیزم را نپسندیده، کارگردان نفس راحتی می کشد چون خودش هم از دست گیزم خسته شده بود! گیزم وقتی از صفیه می شنود که همش زیر سر شهنور است، تصمیم می گیرد حسابش را برسد. او از فیلم اخراج شده که کومسال سر ست می اید و با دیدن جعبه اش دست گیزم با عصبانیت می گوید: «تو دزدی! اون کیف منه! » گیزم می گوید: «چی میگی خانم؟ من خودم امروز اینو از بازار خریدم. » کومسال محتویات داخل ان را توضیح میدهد و گیزم تازه می فهمد که اشتباهی کیف او را برداشته.

"فروشنده تکین به او می گوید که صبر کند تا آن را داخل جعبه بگذارد و گیزم قبول می کند اما به خاطر عجله ای که دارد تا کافه می رود تا قهوه ای بگیرد"ال ایدا جلو می آید و گیزم را به کومسال معرفی می کند. کومسال تا این را می شنود رفتارش مودبانه می شود. گیزم با ناراحتی می گوید: «من شش ماه واسه اومدن این کیف توی بازار صبر کردم حالا دیگه عمرا دوباره یکی مثل اینو پیدا کنم. » کومسال هم با مهربانی کیف را به او میدهد و ال ایدا هرچقدر سعی می کند مانعش بشود نمی تواند و به همین خاطر حرص می خورد!

گوندوز کلی برای الارا غذا روی میز حاضر کرده تا بخورد اما الارا قبول نمی کند. وقتی الارا به اتاقش برمیگردد و گوندوز سر میز می نشیند، استاد هری داخل می شود و با دیدن غذاها به آنها حمله می کند.

گوندوز می گوید: «تو قیافه ت خیلی برام آشناست! تو محله مون بودین و از گشنگی نا نداشتین راه برین. واسه همین این شغل رو انتخاب کردی و ازش یه پولی هم به جیب میزنی! » هری می گوید: «همش تقصیر بابامون بود! » و دوباره به سمت غذاها می رود. الارا وقتی می بیند هری خودش مشغول خوردن غذا است و گوندوز هم به او می گوید که هری فقیر و بی چیز است، خودش هم به سمت غذاها حمله ور می شود و با ولع غذا می خورد.

این را هم ببینید:  سریال امانت | قسمت ۳۰۹ (۲۳۳ دوبله) | دانلود و پاورقی

گیزم سراغ شهنور می رود و سرش داد و بیداد راه می اندازد و تهدیدش می کند. شهنور با مظلومیت می گوید: «بخدا تو سریال نشناختمت. » و متوجه جعبه کیف کومسال دست گیزم می شود و می پرسد: «این جعبه ی کومسال نیست؟ » گیزم می گوید: «آره دادش به من.

"وقتی کومسال و ییلدیز از سر میزشان بلند می شوند، گیزم فکر می کند که جعبه ی کومسال مال خودش است و ان را برمیدارد و می برد"» چشمان شهنور برق میزند و میگوید: «چون پولداره این کیف رو همینجوری داد به تو مگه نه؟ » گیزم هم می گوید: «حتما دیگه. هرکسی نمیاد کیف ۱۲ هزار دلاریش رو بده به یکی دیگه! »

ال ایدا برای جواب پیام های گروه های واتساپی را دادن، یکی را استخدام می کند تا تمام مدت سرش توی گوشی او باشد و به جای او جواب بدهد.

یاشار و چنگیز از این که ال ایدا بالاخره در گروه ها با آنها گرم گرفته خوشحال می شوند اما چنگیز از گروه لفت میدهد و یاشار دلیلش را می پرسد. چنگیز می گوید: «خسته شدم صبح تا شب سرم تو گوشیه! » و می رود. یاشار با چشمان پر از اشک رفتنش را ت ماشا می کند…

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۶ تیر ۱۴۰۰
خبر آنلاین - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
ایسنا - ۲۰ بهمن ۱۳۹۹
پندار - ۵ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری دانشجو - ۵ خرداد ۱۴۰۰
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۲۹ آذر ۱۳۹۹
خبرگزاری دانشجو - ۱۲ دی ۱۴۰۰

دیگر اخبار این روز

صدای آلمان - ۷ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری دانشجو - ۵ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری دانشجو - ۵ فروردین ۱۴۰۱