خواب خورشید؛ نگاهی به نمایشگاه خسرو برهمندی در مونترال
خسرو برهمندی، نقاش ایرانی ساکن مونترال نمایشگاهی دیگر از کارهای خود را برگزار کرده که "خواب خورشید" نام دارد. در این نمایشگاه اگرچه نقاش سبک قدیمی و آشنای خود را حفظ کرده اما مخاطب با چشمانداز تازهای از آثار او به سبک آبستره و فیگوراتیو روبهرو میشود، نقشهایی که این بار در زمینهای سفید قاب گرفته شدهاند. انگار نقاش خواسته این بار از خاطرهای سفید بگوید که در ازل پیش از تشکیل این همه سیاهی وجود داشته و باز هم هر نقش امضای نقاش را با خود دارد؛ امضایی که در عین گریز از پذیرش تابعیت هر سرزمین، بهشدت ایرانی است و بازتاب مفاهیمی است که در فرهنگ و ادبیات ایرانزمین وجود دارد.
آلبوم عکس: بازدید از نمایشگاه خسرو برهمندی- غبار دریایی، تکنیک مخلوط بر کاغذ در یک نگاه کلی میتوان گفت نگاه برهمندی بر بودن موجودات متمرکز است از آن جهت که وجود دارند. از این نگاه انسان را بر گیاه یا حیوان برتری نیست.
- صخرهی برافراشته، تکنیک مخلوط، در نگاه نقاش، اشرف مخلوقاتی وجود ندارد و هر صفت تفضیلی به گونهای هنرمندانه نفی میشود تا بیننده در جایی که نمیداند کجاست و در مقطعی که نمیداند چه زمانی است، مکان و زمانی را بر اساس نگاه خود بسازد.
" خسرو برهمندی، نقاش ایرانی ساکن مونترال نمایشگاهی دیگر از کارهای خود را برگزار کرده که "خواب خورشید" نام دارد"
- دایرهها در کار برهمندی در کار پیوستن به مرکزی هستند که معلوم نیست کجاست و در این مسیر گاه با هم منطبق میشوند و گاه جدا از هم مسیر را دامه میدهند. این چرخش دایرهها یا هستیِ نقششده همچنان ادامه دارد.
- زندگی آتش، آتشی که در هستی میسوزد، روح سرکشی است که حتی در تندباد هم سر به بالا دارد.
- جزر و مد معطر، کارهای برهمندی اشارههایی است به رخدادهای پیرامون آدمی. در نقشهای او به همه چیز میتوان فکر کرد، گاه جزر و مدی است که میآید و میرود و گاه آسمانی است که ذهن بر آن متمرکز میشود و گاهی هم اندیشه در زیر دریا سیر میکند.
در هر حالت ذهن بسته و محدود نمیماند و چیزی از پراکندگی هستی در آن مینشیند.
- نگاه در درون محدود نمیماند. همچون زمین که در حال چرخش است چشمی هم هست که به دور موجود میچرخد و در جستجوی مرکزی است که انگار هیچ وقت به آنجا نمیرسد.
- تخت چشم، حدقهی چشم تخت پادشاهی چشم است اما چشم از آن بیرون افتاده تا فارغ از محدودیت تاج و تخت در هستی گردش کند و به هستی بنگرد.
- نام زن – حیوان نقاشیهای برهمندی به شکل مجموعه است و هر مجموعه حول محور خاصی میچرخد.
"آلبوم عکس: بازدید از نمایشگاه خسرو برهمندی غبار دریایی، تکنیک مخلوط بر کاغذ در یک نگاه کلی میتوان گفت نگاه برهمندی بر بودن موجودات متمرکز است از آن جهت که وجود دارند"نقاش ایدهای را میگیرد و هر بار آن ایده را با رنگآمیزی و فضاسازی متفاوت بیان میکند. در این نمایگشاه هم بخشی با نام زن – حیوان حضور دارد
- نام زن – حیوان در نقاشیهای برهمندی گاه تن زن به شکل درخت است و زرافهای از سرش جوانه زده و دم زرافه هم به شکل سر پرندهای است و در عین حال تفکیک این دو از هم ممکن نیست.
- نام زن – حیوان در مجموعهی زن-حیوان، موجودات از سر زن به در میآیند که نشاندهندهی نگاه همیشگی برهمندی به زن است: زن سرچشمهی زایش است و جهان با او آغاز میشود و بی او معنا ندارد
- نام زن – حیوان در تابلوهای زن-حیوان، نقشها نمادی از سرکشی زنانه هستند؛ گونهای میل به رها شدن و پرواز در جهانی که زن در بسیاری از مرزها از آن منع شده است
- نام زن – حیوان در این نمایشگاه هم در کارهای او هرجا زن در کنار موجودات دیگر ترسیم میشود، موجودات در کنار او نیستند، بلکه از درون زن بیرون میآیند. انگار زن، انسان، گیاه و حیوان و به طور کلی وجود را میزاید
خسرو برهمندی میگوید دو سال قبل که آخرین نمایشگاه خود را برگزار کرده، برای مدتی دست از نقاشی کشیده تا در خود تأملی داشته باشد و این نمایشگاه حاصل همین تأمل است. کشف رنگها در زمینهای تازه و کار روی زمینه سفید در واقع عینیت این تأمل است.
این اولین بار نیست که برهمندی نقاشی روی زمینه سفید را تجربه میکند اما قبلاً هرچه بوده در حاشیه بوده و بیشتر کارهایش روی چوب و زمینه سیاه متمرکز بوده است.
حالا هم اگرچه آثاری بر چوب و بر کاغذ سیاه در نمایشگاه هست، اما این بار سفیدی زمینه کارها در سی اثر تأکید تازه نقاش را نشان میدهد. تمام عناصری که بیننده آشنا با کار این نقاش قبلاً دیده در این کارها هم هست؛ انسان، حیوان، گیاه و هستی که گاه آشناست و گاه غریبه، گاه نزدیک است و گاه دور و در همه حال اما موجودیت خود را اعلام میکند.
دوایر گیج، دایرهها در کار برهمندی در کار پیوستن به مرکزی هستند که معلوم نیست کجاست و در این مسیر گاه با هم منطبق میشوند و گاه جدا از هم مسیر را دامه میدهند. این چرخش دایرهها یا هستیِ نقششده همچنان ادامه دارد.
در اتاقی دیگر از این گالری بیست و پنج اثر در زمینه سفید در ابعادی کوچکتر به دیوار آویخته شده که پنج تای آنها نام زن-حیوان و پنج تای دیگر نام مرد-حیوان را بر خود دارند. نقاش در این ده اثر امتزاج گوهر انسانی با گوهر حیوانی را به نمایش میگذارد بی آنکه برتری یکی بر دیگری در کار باشد.
" دایرهها در کار برهمندی در کار پیوستن به مرکزی هستند که معلوم نیست کجاست و در این مسیر گاه با هم منطبق میشوند و گاه جدا از هم مسیر را دامه میدهند"درواقع او با این کار نگاهی همهجانبه و همزمان دارد به آنچه در دل هستی میگذرد. جوشش گوهرهایی که هرکدام از جایی میآیند اما در نهایت به همان شکل در آدمی جا میگیرند و انسان را میسازند. عادتزدایی از نگاهِ یکجانبه و خوکرده به قراردادها هم هدفی دیگر است که در این کارها به چشم میآید.
تأکید نقاش در این ده اثر بر "سر" انسان-حیوان است. همه چیز از سر رویش آغاز میکند و جان میگیرد و موجودی میشود که اگرچه شاید در عالم واقع مابهازایی نداشته باشد اما در دنیایی که نقاش ما را به دیدن آن فراخوانده هست و موجودیت خود را ابراز میکند.
خسرو برهمندی در تمام کارهایش موجوداتش را در سپیدهدم تاریخ تصویر میکند. موجوداتش بدوی در قاب چشم مخاطب جا میگیرند.
هنوز خط و مرزی در جهان نیست و حتی آسمان هم چندان دور نیست، و جز کلاویه یک پیانو در تابلوی "آوای شب" که تجسمی از آواهای هستی است، اثر دیگری از دستاوردهای بشری در کارهایش نیست. انگار همه چیز در لحظات آغازین هستی میگذرد که هنوز تاریخی شکل نگرفته تا در آن جنگی به وقوع بپیوندد، بیعدالتیها شکل بگیرد و خون، دامان بشریت را بگیرد و هرگز پاک نشود. او گاه با رنگ و طرح صداهایی را ترسیم میکند که در نقشهای او رو به سکوت دارند و شاید بیننده فکر کند نامگذاری نقاش بر اساس توان بالقوهای است که برای بر هم زدن سکوت در هریک از موجوداتش هست. این تناقض که به تعبیری طنز تابلو است در نامگذاری این نمایشگاه هم به چشم میآید: "خواب خورشید"ی که همیشه هست و هرگز نمیخوابد اما ما میپنداریم نیست و به خواب رفته. شاید بتوان این نگاه طنزآمیز را به سایر کارهای این نمایشگاه هم نسبت داد: موجوداتی که چگونگی تجلی و حضورشان در هر نظر، شکل و شمایلی تازه میگیرد و هیچ یک همانی نیست که همگان میپندارند.
ایران، ترکیه، ایتالیا، کاناداتخت چشم، حدقهی چشم تخت پادشاهی چشم است اما چشم از آن بیرون افتاده تا فارغ از محدودیت تاج و تخت در هستی گردش کند و به هستی بنگرد
خسرو برهمندی در سال ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد.
" زندگی آتش، آتشی که در هستی میسوزد، روح سرکشی است که حتی در تندباد هم سر به بالا دارد"در همان سالهای جوانیاش بود که انقلاب شد و او از ترکیه به ایتالیا و از آنجا به شهر لندن در کانادا آمد و زیر نظر پاترسون یوئن (Paterson Ewen)، نقاش مشهور کانادایی، نقاشی را آغاز کرد.
برهمندی میگوید یوئن روی چوب نقاشی میکرد و نگاهش به طبیعت از زاویه انتزاعی بود و پدیدههای طبیعی را میکشید. او استاد قدیمی خود را نقاشی نوآور میداند که علاقه او به رسم روی چوب و نگاهش به هستی بر شاگرد جوانش هم تأثیر گذاشت. برهمندی اولین نمایشگاه نقاشی خود را به همت همین استاد پیر کانادایی برگزار کرد که تجربه کارهای سخت در نقاشی را دوست میداشت. بعد به پاریس رفت و تحصیلات تکمیلی خود را در زمینه نقاشی در دانشگاه پاریس هشت این شهر به پایان رسانید.
برهمندی سالهاست در مونترال کانادا زندگی میکند و در کنار برگزاری نمایشگاههای مختلف چند کتاب-آلبوم هم به چاپ رسانده.
اولین کتاب-آلبوم او "فاصله در خود" در بهار ۲۰۰۹ در مونترال (کانادا) منتشر شد، با اشعاری از یدالله رؤیایی، حسین شرنگ، بهمن صدیقی و محمد حسین مدل، و دومین کتاب این هنرمند، "فراموشی و خاموشی"، با متنی از بهمن صدیقی به چاپ رسیده، که مجموعهای از آثار ده سال گذشته اوست.
در تابستان ۲۰۱۲ هم آلبومی تازه از نقاشیها و طرحهای او به نام "گذر از آتش" با اشعاری از چند شاعر ایرانی و کبکی در مونترال منتشر شده که خودش میگوید تنها وجه تشابه شعرها و تصویرهای این کتاب-آلبومها همدلی و حس مشترکی باشد که بین شعر این شاعران و نقش نقاش وجود دارد.
در چند سال گذشته هم روی مجموعهمینیاتورهای ایرانی در موزهی متروپولیتن نیویورک تحقیقات گستردهای کرده و سال گذشته در همین زمینه هم یک کارگاه آموزشی در همین موزه برگزار کرده است.
خسرو برهمندی از سال ۱۹۹۸ تا کنون هر سال جشنواره میراث فرهنگی آسیا را در شهر مونترال برگزار میکند و هنرمندان ایرانی زیادی را هم در کنار سایر هنرمندان دیگر کشورهای آسیایی به جامعهی هنری مونترال و کانادا معرفی کرده است.
نمایشگاه آثار برهمندی تا اول دسامبر ۲۰۱۳ برقرار خواهد بود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران